جستجوی این وبلاگ

۰۶ بهمن ۱۳۸۶

سفرنامه پنجکنت، دیدار با رودکی

در این پست، بد ندیدم که کمی از حال و هوای فلسفه و سیاست فاصله بگیریم و بخش کوچکی از سفرنامه مفصل تاجیکستان خود را که مربوط به دیدار از مزار شاعر بلند آوازه مان می شود برای شما به صورت مختصر، مفید و البته مصور بازگو کنم:
این جریان بر می گردد به دو سال قبل که از شهر خجند، مرکز ولایت سغد، در شمال تاجیکستان به سمت پنجکنت و سپس از آنجا به ده پنج رود محل تولد و وفات ادیب ارزشمندمان رهسپار شدم.
تصویر فوق مربوط است به مجسمه قدیمی ترین شاعر پارسی گوی که اشعارش به دست ما رسیده است؛ رودکی. (ورودی موزه ملی پنجکنت)
شهر پنجکنت با قدمت سه هزار ساله از قدیمی ترین شهرهای آسیای میانه می باشد. که در زمان حیات رودکی نیز از مراکز تمدن بوده است. در 65 کیلومتری این شهر، دهکده کوچکی وجود دارد به نام پنج رود که زادگاه پدر شعر فارسی است.
از جمله زیباترین اشعار رودکی را که در زیر می بینید مرا بر آن داشت تا به خاطر دیدار مزارش هم که شده از کوههای پامیر گذر کنم! این رباعی بسیار اپیکوریست و به عقاید من هم بسیار نزدیک:

چهار چیز مر آزاده را ز غم بخرد
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آنکه ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زید جاودان و غم نخورد
(تابلویی در موزه پنجکنت تاجیکستان)

تصویر فوق مربوط است به آقای گراسیموف، رئیس هیات باستانشناسی که اول بار در 21 نوامبر 1956 خاک از چهره رودکی بر گرفت

در این تصویر و تصویر زیر که همگی در موزه پنجکنت قرار دارند، هیات باستانشناسی و کارگران کاشف بقایای جسد رودکی را ملاحظه می فرمایید
و این هم تصویر اسکلت منسوب به شخص رودکی که هم به محل تخمینی دفن و هم توصیفات تاریخی وی از جمله نابینایی او جور در می آمد

برای رسیدن به این دهکده باید از این کوههای بسیار زیبای فلات پامیر و البته جاده فوق خطرناک شوسه میان آن گذر کرد. واقعا که این طبیعت انسان را جبرا شاعر می کند!
پس از یک مسافرت طولانی و سخت با درهای بسته مقبره روبرو شدیم که خستگی سفر را به تنمان گذاشت. البته این اسب زیبا (منظور صاحبش!!) ما را به چگونگی ورود از بغل حصار آشنا نمود.
وقتی از روی حصار پریدیم با این مقبره زیبا روبرو شدیم که واقعا عالی ساخته شده (توسط ایرانیان) و از آن زیباتر باغ های اطراف مزار است که به جان آدم صفای اساسی می بخشد.
این هم تصویر سنگ قبر رودکی که بر روی همان محل کاوش شده نصب گردیده است. الته چون چند روز قبل از ورود ما رودخانه طغیان کرده بود و موزه رودکی را آب برده بود(؟!)، داخل مقبره که از بقیه نقاط ارتفاع بالاتری داشت پر بود از باقی مانده های موزه که به آنجا انتقال داده بودند ( واقعا چقدر برای دولتهای جهان سومی این میراث با ارزشند که حتی ساده ترین تکنیکهای نگهداری را هم در موردشان اجرا نمی کنند!)
این هم نمای زیبایی دیگر از مقبره پدر شعر پارسی
همانطور که در هنگام ورود یک اسب زیبا به پیشوازمان آمد، در هنگام خروج نیز در همان نقطه با یک خویشاوندش مشایعت شدیم.
اما این بار از نوع الاغ!
هیچی آقا....هیچی...شما کارت درسته، قصد جسارت نداشتم!!
( تصاویر رنگی از آرشیو شخصی صاحب وبلاگ و باقی هم با اجازه معاون شهردار پنجکنت در اینجا ثبت گردیده است).

۵ نظر:

ناشناس گفت...

salam dash mehrdad
ajab aksaye bahaly bood
chera eenaro be ma neshon nadady
akse saeedam ke tooshe
rasty onrooz yadam raft begam man az binandegane paropaghorse weblogetam
ahsan
kocholo ro bebos
by

ناشناس گفت...

salam
mishe baghye aksaye on khararo bezarid kheyly ashnast

ناشناس گفت...

سلام به دوستان گل، خوشحالم از اینکه مطالب منو دنبال می کنید. عکسهای بیشتر از اون الاغ رو منوط می کنم به میتینگ حصوصی چون از مفاد نقض حریم خصوصی محسوب میشه ممکنه از من شکایت کنه! به همه بر و بچ گروهک منحله کافکا هم گرمترین سلامهای منو ابلاغ بفرمایید.ا

ناشناس گفت...

salam
har vaght miyam to webloget va on akse khararo mibinam na khodagah yade saeed miyoftam chera ?
age mishe az chin bishtar aks bezar azizam midony ke man che aksaee dost daram dastet dorost kocholo ro bebos by

یک ستاره در هفت آسمان گفت...

مهرداد عزیز
داشتم از سر دلتنگی تو لینک های قدیمیت می چرخیدم که رسیدم به لینک این مطلب.
چرا قبلا من اینو ندیده بودم؟ نمیدونم!!!
عالی بود. عالی و فوق العاده جالب. بهت غبطه خوردم. خوش به حالت که این سفرها رو رفتی.
ما تو لهجه ی خودمون یه ضرب المثلی داریم که میگه: دنیا دیدنی بعض دنیا خَردنی ( دنیا دیدن به از دنیا خوردن)
خیلی خیلی برام جالب بود.
قدر زندگیت رو بدون.
موفق باشی.