جستجوی این وبلاگ

۲۶ بهمن ۱۳۸۷

منتقد دشمن آدم نیست

خانم، آقا
به عقل
به درایت
و به شعور
(یا همون پیر و پیغمبر سابق!)
قسم میخورم که:
"منتقد دشمن آدم نیست"!
....
چی شد؟!
باز به نظرت کسی یک جمله بدیهی گفت که از پیش میدانستی!
خیر آقا... خیر خانم!
درک آتی احتمالی این جمله از اهم رویدادهای زندگی توست!
بله... با تو هستم... با خود خود خود تو!
تویی که این متن را میخوانی و می اندیشی یک منتقد و در عین حال یک نقد پذیر درجه یک هستی ولی تا این پیکان انتقاد رو به سوی خودت بر می گردد فکر می کنی با دشمن خونی ات روبرو شده ای و باید با یک ضربت، ضربه فنی اش کنی و با خاک یکسانش نمایی!
آخه تا کی خواهر من؟
برادر من!
این همه ادعا داریم...
این همه چیز میدانیم...
اینهمه "هسته اتم" در آشپزخانه مان شکافته ایم و "امید" هوا کرده ایم!...
ولی هنوز در بدیهی ترین بدیهیات مانده ایم و درجا میزنیم...
چرا الان می گویم؟
چون از شما چه پنهان با اکثریت (نه همه) هموطنان متفکرم که صحبت می کنم
(لااقل در همین 10 سال اخیر)
تا مادامیکه همفکریم که هیچ!
گل است و بلبلی و حوضی آب و ماهی و فواره ای و ترنمی روح انگیز و مشکی جان افزا و دلبری خوش سیما!
ولی خدا نکند اگر ایرادی در جایی ببینی وبازگویی!
به ناگه،.... دنیا.... تیره و تار میشود....
حوض و آب و ماهی و معشوق چون یک Screen Saver موش دیده می رمند
و همه آن دوستی ها و نازها و کرشمه ها به یکباره جایش را به اوقات تلخی میدهد و ظن و گمان و نامبارکی!
تا به حال فکر کرده اید که چرا ما آدمها (حالا نمیگویم ما ایرانیها) اینچنینیم؟!
به همون موارد خط اول سوگند که این اشکال گیریها و نقد کردنها باید پایه های دوستی را تقویت کند و نه به عکس تخم دشمنی بکارد!...
.....
چی؟
بله!
از خودم شروع کرده ام!
خیلی وقت پیش
ببین! زیر تمام این نوشته های من یک صندوق انتقاد است.
می دانی چرا؟
چون دنبال دوست می گردم!
هر که به آدم به به گفت و فتبارک که دوست نیست!
البته که هر نقدی هم نقد بجا نیست.
نقد را باید جواب گفت. چه قبول کنیم و چه رد...امـــا
صحبت من تنها اینست:
منتقد را دشمنمان نیانگاریم! همین!
قبول ندارید؟
در همین زیر مرا نقد کنید.
اگر به سنتز رسیدیم که اشتباه گفتم...
چرا که نه!
دیدم را اصلاح می کنم!

۵ نظر:

ابلیس گفت...

مهرداد جون
با مضمون کل مطلب موافقم
امازبان و یا بعبارتی ادبیات نقد هم مهمه
می دونی که چی می خوام بگم!؟
اما در این که ما خیلی سخت و تقریبا هرگز اشتباهمون را نمی پذیریم شکی نیست
و کسی هم که اشتباهش را نپذیره معمولا تکرارش می کنه
ارادت

ناشناس گفت...

آقا مهرداد ببخشیدا، ما خیلی وقته این مسایل برامون حل شد.

اصلا این شعار منتقد دشمن من نیست خیلی قدیمیه. زبانی بود که ما برای اصولگراها بار میبردیم. بعد از دوره خاتمی که دیگه زبان ما باز شد، میگیم "زنده باد منتقد من"!!!

بعد این که خب البته هر قانونی تبصره هم داره. مننقد باید منصف باشه. نباید که همه‌اش سیاه‌نمایی کنه! باید خطوط قرمز رو رعایت کنه! باید کمی هم به دلخواه ما باشه! بعد کمی هم از ما تعریف کنه. بهرحال دیگه این توقع زیادی از دوستان و یاران خودی نیست!!! اگه این کارها را نکنه، حالا ما نمیگیم زنده باد منتقد من ولی باز هم اون رو دشمن نمیدونیم!

ولی اگه بخواد پررو بازی دربیاره و فکر کنه عقل کله، یعنی مثلا از ما بیشتر میفهمه و بخواد اهداف خاینانه‌اش رو در پشت نقاب نقد پنهان کنه، اونموقع شما بگو فرق منتقد با دشمن چیه؟؟؟

بگذریم شوخی بود. حق با توست. حالا دشمن که نه ولی این یک واقعیتیه که نقد همیشه کمی دل آزاره! به همین دلیل که از آن سو تعریف همیشه دل انگیزه. بنابراین از این سو هم ما ایمن نیستیم. نقد دافعه هم داره.

دیگر اینکه اون نقدت رو هم در خصوص مقاله سروش خواندم. البته به نظرم خیلی فنی بود و نشونه آشنایی تو با برخی بحثهای منطق. در کل با روایت تو از دیدگاه شیخ بهایی موافق بودم اما به نظرم نقدی بر سروش نبود چرا که سروش بیشتر در آنجا طرح مسئله کرده بود و مشخصا راه حلی نداده بود...

ناشناس گفت...

ابلیس جان راستش موضوع را متوجه نشدم. میشه یکم بیشتر منظورتو توضیح بدی؟ چون اصولن من در این پست راجع به نقد و انواعش حرف نزده بودم. راجع به شیوه برخورد با نقد بود و منتقد. حالا نمیدونم نقد شما دقیقن به چه موردی اشاره داشت. به هر روی اگر بیشتر توضیح بدی که خیلی ازت ممنون میشم :)

ناشناس گفت...

مجید جان ارادتمندم. مثل همیشه لطف کردی و نظرتو گفتی (گر چه انتقاد نکردی باز...19 شدی!) اما راجع به سروش هم یک نکته را بگم و اونم این که درسته که ایشان طرح مسئله نموده بود ولی با بیان دیدگاه خودش از شیخ بهایی که اون را تسری عام داده بود، در نهایت داره به یک طرز فکر به گمان من اشتباه صحه میگذاره و اون هم بیان یک آلترناتیو مهجور به نام دین هست مقابل تنها ملاک سنجش انسان یعنی عقل! من آنجا بیشتر قصدم این بود که بگم بابا اگر عقل نباشه هیچ چیزی مفهومی نداره که بخواد تازه سنجش هم بشه! خلاصه که نقد من به نوشتار ایشون بود و نه شخص خودش.

ابلیس گفت...

مهرداد جان
منظورم انواع نقد نبود
منظورم ادبیاتی که منتقد بکار می بره, زبانی که استفاده می کنه, چطوری بگم با تندی, با درشتی با کنایه ویا مستقیم, با نرمی یا غیر مستقیم
از موضع بالا, از موضع پایین, از موضع کنار و یا از این قبیل, من نمی گم کدوم خوبه یا بد, اما هرکدام کارکرد خودش را خواهد داشت
درضمن ببخش که کمی دیر جواب دادم
ارادت