جستجوی این وبلاگ

۰۸ آبان ۱۳۹۱

تقدیر

به باور من تنها در یک صورت میتوان پذیرفت که زندگی انسان تابع "اختیار" اوست. در صورتیکه انسان  دستگاهی میداشت که می توانست در بُعد زمان به نقطه خاص مورد نظر خویش بازگشته و پس از دیدن نتیجه تصمیمی که قبلا گرفته دوباره بتواند "واقعا" تصمیمش را "اختیاری" برگزیند.

مثلا دستگاهی داشت که انسان می توانست از سفری که برگزیده و به جراحت یا مرگ خود و یا خویشانش منتج شده، دوباره به نقطه فبل از حادثه بازگشته و از تصمیم سفر یا اقدامی که منجر به تصادف شده احتراز کند!

آنگاه واقعن میشد گفت که شخص، یک سفر اختیاری را برگزیده است و از تقدیر و سرنوشت هم اثری نبود.

البته در صورت وجود داشتن چنین دستگاهی بازهم زندگی عملن مختل میشد و هزار و یک نتیجه غیر قابل پیش بینی پدید می آمد که هماره خود را درون لوپ ها (چرخه ها) ی زمانی درگیر و اسیر می دیدیم چرا که هر نتیجه ای را که با ایده آل مان متفاوت بود را می بایست عوض کرده و دائم با شرایط جدید پدید آمده چالش کنیم. عمری جاودان میافتیم و مرگ و مرض علنن ریشه کن میشد. زمان به پیش نمی رفت  چرا که دائم می توانستیم خود را اصطلاحا بازنشانی(Restore)  کنیم و به پیش از زمان مصیبت یا پیری یا کسالت یا ورشکستگی یا ... باز گردیم و زندگی جدیدی را با لوازم و شرایط جدید پی بگیریم و البته هزار و یک اشکال و اخلال دیگر که به ذهن پویای خواننده وا می گذارم.

بنابراین چون این امر منطقا و عملا غیر ممکن است، یعنی چون چنین دستگاه لوپ زمانی را در اختیار تداریم و اگر هم داشتیم آنگاه زندگی کردن مفهومی کاملا مغایر با آنچه اکنون زندگی می نامیم می یافت، پس اختیار و قدرت انتخاب انسان در زندگی هم یک مسئله بدون پشتوانه منطقی، بی معنا و کاملا مردود است.

هیچ نظری موجود نیست: