۲۴ مرداد ۱۳۸۸

نرگس و جعفر

نرگس عاشق جعفر بود. جعفر هم نرگس را می پرستید. بعضی وقتها میشد که تمام شبانه روز با هم پرواز می کردند و از هم جدا نمی شدند. نرگس با اینکه قد و بالای بلندی داشت ولی در فن پرواز از جعفر فنی تر بود. به همین خاطر بود که جعفر با عشقی توام با احترام با او برخورد می کرد. جعفر عشقش را بالاترین و مقدس ترین عشقها می انگاشت و برای معشوقش حاضر بود جانش را هم فدا کند. آنها به نظر جدا ناشدنی می آمدند. آنها با اینکه عشقشان از بزرگترینهای عالم بود اما خودشان از کوچولوترین عشاق عالم بودند. چون جعفر و نرگس پشه بودند.

روزی که آن اتفاق تلخ افتاد، جعفر توی مستراح خواب بود... نرگس بیچاره در حال میل غذا ترور شد. مرگی که بیشتر در این حالت برای هم جنسان آنها (ماده ها) پیش می آمد.*
با نیامدن سر قرار، جعفر فهمید که اتفاق بدی برای نرگس افتاده چرا که میدانست او هرگز بدقول نبود... وقتی با جسد له شده اش کنار شومینه مواجه شد که آثار تغذیه در آن هویدا بود، دانست که نرگس هم بالاخره به سرنوشت محتوم مرگ بر اثر فشار حاصل از ضرب دست انسان (دشمن) دچار شده است

اما چرا؟ چرا این دشمن دیرینه که نامش انسان بود باید نرگس را می کشت. چرا همنوعان مؤنثش باید تنها به جرم خوردن غذا و ارتزاق کشته شوند. این چه جور عدالتی بود که طبیعت برای آنها مقدر کرده بود. او هرگز نمی فهمید که غذا خوردنش چه آسیبی به انسان می رساند که تاوانش باید با اینچنین مرگی پرداخت گردد. مگر نه اینکه برای زنده ماندن باید غذا خورد؟ برای تولید مثل باید خون مکید. اگر غذا نخوریم که میمیریم. اگر بخوریم هم که باید بمیریم. آخر این چه مدل زندگیست؟! ...آی نرگس...نرگس من کجائی...
جعفر همراه با قطرات اشک که تمام صورتش را خیس کرده بود در این افکار غوطه ور بود که دانست انگار نفسش دیگر بالا نمی آید. چرخی زد و با مغز به زمین خورد.

آری...انسان با پیف پافش دفع مزاحم کرده بود!

بیچاره نرگس. بیچاره جعفر. و بیچاره ما که برای رفع مزاحمت غیر خود خواسته پشه ها، زندگیشان را چه آسان میگیریم. مزاحمتی که در ادامه روند زنده ماندنشان برایشان تعریف شده بدون آنکه خود بدانند. واقعن مقصر این کشتار کیست؟ مائیم، آنها هستند یا طبیعت؟

___________________________

*- پشه های ماده نیاز به تغذیه خون پستانداران، پرندگان، خزندگان و سایر جانداران دارند (قبل از تخمگذاری) و پشه های نر به دلیل ساختار ضعیفتر زیر جلدی (هایپودرمیک) دهانی قادر به سوراخ کردن پوست نیستند و تنها از آب و شیره گیاهان تغذیه می کنند. منبع: Encarta Encyclopedia

۲ نظر:

  1. این داستان متاسفانه برخلاف انتظارم کمترین واکنش را بین خوانندگان محترم این وبلاگ برانگیخت و ظاهرن داستانی ساده و چیپ در نظر آورده شد در حالیکه یکی از عمیق ترین مفاهیم شناخت شناسی را من در دل این داستان ساده گنجانده بودم و آن مفهوم کلی روابط علت و معلول و در نهایت مفهوم بسیار گنگ عدالت اجتماعی بود. اینجا برای درج در تاریخ توضیح کوتاهی میدهم و میگذرم. پشه درست است که از بدن یک میزبان تغذیه میکند ولی این میزبان خاص حکم فیدر و تغدیه کننده را ندارد بل حکم قربانی را دارد در حالیکه ظالم به ظلم خود اصل واقف نیست! حال باید پرسید عدالت را در اینجا چطور تعریف می کنید. علت و معلول در نزد پشه ناظر همنوع کشته شده اش را چطور تبیین می کنید. حال نباید به این نتیجه رسید که انسان هم شاید اراده اش برای کاری منطقی و نرمال در نزد یک میزبان و بستر جور دیگری برداشت میشود؟! آیا علت و معلول ما عمان علت و معلول محیط زیست یا طبیعت یا نهایتا خالق یا سازنده ماست؟ عدل در نزد ما همان است که طبیعت می فهمد یا عدل او چیره بر عدل مفهومی ماست؟ و چندین سوال دیگر که ذهن را به چالش میکشد. باقی پرسشها به عهده خواننده فرهیخته.... ر

    پاسخحذف
  2. یک مثال مهم دیگر: آیا اراده ما همسو با اراده مرجع ما یا همان طبیعت است یا ما فقط در دستگاه فکری محدود خود گمان میداریم که مختار و
    قادریم و در منظر یک بعد و ناظر بالاتر فقط دور باطل میزنیم و مجبور هستیم که اراده مان در راستای اراده وی باشد برای زیست موفق.

    پاسخحذف

نظر شما چیست؟