۲۳ اسفند ۱۳۹۹

ریشه تمام گرفتاری ها

 شاید باور کردنش سخت باشد ولی ریشه تمام فلاکت و بدبختی ما ایرانیها تنها در یک کلمه سه حرفی یا بهتر بگویم در یک بیماری سه حرفی نهفته است: ***ریا***

"ریا" در ادبیات فارسی دارای دو معنی است که یکی از آن به معنای "ظاهرسازی" است. یعنی کاری نیکی که "ساختگی" و برای فریب انجام شود. این معنای ریا که در شعر ذیل می بینید، اصلا مد نظر من نیست:
 
شعر (حافظ):

غلام همت آن نازنینم…..که کار خیــــر، بی روی و ریــــا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم…..که بامن هرچه کرد، آن آشنا کرد
و معنای دیگر آن "دورویی" است. یعنی فریبی که صرفا بابت انجام کار خیر نیست و بخاطر منفعت تشخیصی شخص انجام میشود. 

ریا به معنای اخیر؛ درست است که واژه ای کوچک است ولی کارکردی عظیم دارد؛ همینقدر عظیم که به گمان من اگر همین یک فقره معضل؛ روزی از جامعه ایران به معنای واقعی کلمه، "رخت بربندد"؛ شما مطمئن باشید که ایران گلستانی واقعی خواهد شد.

منظور از ریاکاری، دروغگویی نیست. اشتباه نکنید!

"ریا" یا به ادبیات فرنگ "Duplicity"؛ مادر تمام انواع فریبکاری منجمله دروغگویی در انسان است. یک خدعه ماهوی است که شاکله فرد را بمرور در اجتماع تغییر میدهد تا جاییکه حتی در مراحل بالا، هویت فردی شخص را سخت تحت الشعاع قرار می دهد. 
ریاکاری با "زندگی زیر نقاب" آغاز میشود و بمرور زمان آن "نقاب" پیوندی بغایت محکم با شخصیت آدم برقرار می کند و مواقعی نقاب چنان با صورت فرد عجین میگردد که دیگر امکان تشخیص چهره واقعی انسان حتی برای نزدیکترین خویشانش نیز ناممکن میگردد. بعبارتی دیگر، "ریا"؛ تعویض اختیاری شخصیت بیرونی یا اجتماعی "وابسته به موقعیت" در انسان است که پس از چندی خود میشود شخصیت یا شخصیتهایی جدید که دیگر توان رهایی از آن برای اکثر افراد غیر ممکن میگردد و ریاکار مجبور است تا آخر عمر با این ظواهر غیرواقعی (Fake) خودساخته بسازد. 

یک ریاکار (Two-Faced یا دورو) همواره یک چهره مجازی و دروغین (Fake Face) غیر از چهره اصلی خود (Real Face) به دیگران می نمایاند. ریاکار چون اسکلت شخصیتی اش غیرواقعی و غیر حقیقی است بنابراین اصولا نمی تواند راست بگوید. نه که نخواهد، اصلا نمی تواند راست بگوید! برای همین است که ریا با دروغگویی اشتباه گرفته میشود.

به عبارت بهتر "یک ریاکار حتما یک دروغگوست ولی یک دروغگو لزوما یک ریاکار نیست".

یک بازیگر تئاتر را روی صحنه فرض کنید که نقش هملت را بازی می کند. او هرگز نمیتواند نقشی جز آنچه که برای شخصیت "هملت" توسط "شکسپیر" نوشته شده را بازی کند. اگر بازی کند، آن کاراکتر دیگر "هملت" نیست. مثلا فرض کنید "هملت" از جنگ با "لایریتس" امتناع کند! بالطبع هم  مورد استهزا و سرزنش تماشاچیان واقع میشود و هم کارگردان تئاتر اخراجش میکند! بنابراین وقتی کسی در نقش "هملت" ظاهر شود قاعدتا نمیتواند چیزی جز شخصیت هملت ارائه دهد. سیستم ریاکاری هم دقیقا به همین شکل کار می کنند" "فریبکاری سلسله وار".

در ایران از حکومت بگیرید تا یک بنگاه ساده فرهنگی. از جامعه ورزشی بگیرید تا مجالس علمی و محافل هنری غالبا همه مدام در حال "ریاکاری" بصورت نهادینه هستند.

می دانید علتش چیست؟ چون جامعه ما قانونش "دینی" است. جوامع دینی همه به همین شکل اداره میشوند. چون شخص اگر بازی دینمداری را بلد نباشد، اصولا نه تنها رشد نمی کند که برایش هزینه های فراوانی هم متصور است. چه مالی و چه جانی!

پس صبح به صبح مردمان تحت سیطره مذهب، یک نقاب به روی صورتشان می زنند و وارد محل کار خود میشوند. صورت و سیمای مذهبی تر، پولسازتر و پُست سازتر است. بعبارت بهتر، شخص را در موقعیت شغلی و اجتماعی بهتری قرار میدهد. پس رایج ترین ماسک در ایران ما، ماسک دینی ست از نوع شیعه دوازده امامی ولایتمدار. با این ماسک شما میتوانید تا لایه های بالای مدیریتی و در پی آن اندوختن مال بی زحمت رشد کنید. 

البته این ماسک نزد همه کس نیست، باید در کنار این مدل ماسک (مذهبی) حداقل یک آشنای حکومتی هم در دسترستان  باشد. 

به هر روی بدلیل اینکه ریاکاری، ظاهرا "ترند" اصلی و همیشگی در کشور ما شده است لذا در این بورس دو رویی و چندرویی هر که به وسع خود ماسکی میخرد و چند صباحی با آن میچرخد و میگردد تا اجلش سررسد. این هم شده است وضعیت زندگی اجتماعی ما!

فرد، یک جا وانمود می کند که "ثروتمند" است، اما جای دیگر "تظاهر به فقر و ساده زیستی" میکند بسته به مصلحت زمان و مکان.
 
یک جا کسی زیر ماسک "علامه دهر" است و جای دیگر همو با ماسک "فروتنی" ظاهر میشود.
 
یک جا ماسک "مردم گریزی" مد است و یک جا مارک "مردم ستیزی" و یک جای دیگر ماسک "پوپولیسم"، "عوامفریبی" یا "مردمداری" و … هزاران هزار مدل صورت و کاور وجود دارد که ظاهر را چنان بیارایند که فرد به هر شکلی درآید، جز آنچه بواقع هست.

از طرفی، هر چه این ماسک ضخیم تر باشد انسان در پشت آن راحت تر است. برای همین است که وقتی دو نفر جلوی یک در ورودی یا خروجی ساختمان به هم میرسند، منفعت را در تعارف کردن عبور به یکدیگر می بینند؛ ولی همان دو نفر وقتی سوار بر ماشین هایشان در سر یک چهارراه به هم میرسند، پس باطبع منفعت را در راه ندادن به یکدیگرمی بیند (خود واقعی) و تازه آنرا جزو زرنگی و برتری خویش نیز می پندارند. چرا؟...چون ماسک ماشین ضخیمتر از ماسک روی صورتشان است و راحتتر میتوان پشتش قایم شد. 

ماسک خانه، از ماسک ماشین هم ضخیم تر است برای همین آدمها براحتی هر کاری را که در بیرون از فضای خانه، حتی در محل کار مجاز نمیدانند، در خانه خویش انجام میدهند. فرضا با زن یا فرزندانشان که همواره بیرون از خانه از ایشان تکریم کرده اند؛  در پناه ماسک و پوشش خانه، با خشونت رفتار کرده و فرضا به باد فحش و ناسزا و حتی "کتک" میگیرند. یا پشت سر دیگران؛ براحتی در خانه خود ناسزا و لیچار میگویند؛ حتی دیگرانی کهشاید  دو دقیقه قبل دم درب منزل خود بعنوان میهمان، بدرقه کرده و قبل تر از آن قربان صدقه اش رفته بودند!

امروزه میتوان گفت که "نام کاربری" یا "nickname" در اینترنت ضخیم ترین لایه ماسک شناخته شده برای افراد ساده و معمولی اجتماع است. برای همین است که آدمها پشت نامهای مجازی، در اینترنت، خود را برحق در کاربرد انواع و اقسام واژگان زشت و سخیف و اعمال حرکات و سکنات موهن و ناپسند میدانند.  

کسانی که حتی فکرش را هم نمیتوانی بکنی بتوانند زبان به لیچار باز کنند، پشت کامپیوتر یا همان ماسک پولادین قوی، تبدیل به هیولاهایی دهشتناک میشوند. (البته بحث ضخامت لایه ها و کاورها مشکلی جهانی است و فقط منحصر به ایران ما نیست ولی در کشورهایی مانند ما به مراتب شایع تر است چون آزادی بیان در ایران در هیچ یک از سطوح اصلی حکومتی وجود خارجی ندارد).

اما علل اصلی ریا به این گستردگی در سطح اجتماع در ایران اینهاست:

1- نبود آزادی بیان و عقیده (حتی پوشش و موسیقی و شرب آزاد)

2- کمبود امنیت اجتماعی (پلیسی بودن جامعه)

3- عدم اعتماد بنفس ناشی از شرایط شکننده اجتماعی و اقتصادی

4- ترس از عدم همرنگی با قدرت فائقه (بعلت امکان قطع شدن مستمری یا درنهایت زندان و اعدام)

5- ترس از آینده روز به روز به قهقرا رونده جامعه و توقف رشد (چه مالی و چه مقامی)

که تمام موارد بالا در جامعه سکولار و آزاد کمیاب است و به نسبت آن ریا کمتر و ریاکاری هم کمتر است.

حال بیاییم تصور کنیم که واکسنی پیدا شود و این بیماری "ریا" را روزی از جامعه ما بزداید. آنگاه اشخاص مجبور میشوند خود حقیقی شان باشند. پس دیگر در جامعه خودشان را سانسور نمیکنند و همان میشوند که در خفا و در منزل هستند (حداقل بسیار نزدیک میشوند). خلافکار خانگی، خلافش برملا میشود و آب خنک، خوراکش تا زمان اصلاح. آدم سالم هم بدون ترس حرف دلش را میزند. مهمتر از همه اینکه دیگر حکومتی ها نمی توانند که تظاهر به دینداری کنند و این متاع موهومی را بفروشند و از ترس مردم ارتزاق کنند.

انسانها قاعدتا به دنبال رشد خود هستند پس وقتی ماسکی نباشد، مجبورند خود را واقعا مسلح به دانش و فن آوری کنند. جامعه به سرعت پیشرفت می کند. ملت اعتراض می کنند و حکومت مجبور به عقب نشینی به نفع مردم میشود.

ریا که برود صدها صفت زشت دیگر که ناشی از تعویض شخصیت انسان است نیز میرود. اکثریت، "یک رو" دارند و سعی می کنند همان یک رو را بیارایند به زیورآلات "قوانین مدنی و اجتماعی پیشرو". جامعه قانونمدار هم جامعه ای آزاد است بنابراین دیگر آن جواهر قیمتی دور از دسترس برای ما ایرانیان یعنی «آزادی» بالاخره حس میشود و آن جامعه بدون ماسک و کاور و روبنده؛ نه تنها برای خود شهروندان که در دنیا نمونه زیست بهینه انسانی میشود.

شعر:

خواهی که در کارَت شوی ثابت قدم؟ هُشدار!...….دست از "ریا" بردار
خواهی که ازعالم ببینی روی خوش بسیار؟
اســـــرار عالــــم را ببینی در پس دیوار؟ 
هم دوست هم دشمن بنامندت تو را دادار؟
پروار گردی از ادب هم معرفت در کار؟ ….. دست از "ریا" بردار
شاید دو روزی با "ریا" عیشت شود سرشار
یا با دورنگی شیره مالی بر سر اغیار
اما همیشه مه نماند پشت ابر تار
رسوا شوی آخر به دست چرخ روزگار…دست از "ریا" بردار
هر روز باید با نقاب حاضر شوی؛ هر بار
هر بار هم بخشی ز هستی ات شود انکار
پَر میکشد کم کم ز خُلقیات تو هنجار
پس گر نخواهی دیدن از این معضلات آزار….. دست از "ریا" بردار
دان که دورویی، زندگی را می کند غــم بار
تزویر و سالوسی کند قلب تو را بیـــمار
یاران نماید دور و هم خویشان ز تو فرّار
no one relies on you & you'll get a bipolar*….. دست از "ریا" بردار
ضمنا بنزدت در نمی آید دگر غمخوار
و نبوَد از گرمی وجودت بیش برخوردار
پژمرده سازی هم خود و هم بیت و هم انظار
پس جان من، تا تن نکردی رخت احتضار…..دست از "ریا" بردار

------------------------------------------------------------------

*-"no one relies on you & you'll get a bipolar" یعنی کسی دیگر اهمیتی به تو نمی دهد و به بیماری دوقطبی مبتلا خواهی شد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟