۱۳ بهمن ۱۴۰۰

چپ گرایی و دین گرایی دو روی یک سکه

اگر ضرب شد سـکه ای یک زمان
به عبــرت ز رسم عقــب مانــدگان
به یک روی آن حک شود چپ گرا
دگر روی آن دیـن گـــرا را نشــان 

داشتم مناظره یکی از معدود افراد و شاید هم "تنها اپوزیسیون کارساز واقعی" جمهوری اسلامی در خارج از کشور را میدیدم (خانم مسیح علینژاد را میگویم، کسی که یک تنه پایه های استبداد را میلرزاند):
 که بحث رسید به مواضع طبق معمول خطای چپ گرایان در خصوص جنبش های ضد حجاب در ایران و سپس ترم اسلام هراسی که مسیح در اینجا مثالی از شخصی به نام "ایلهان عمر" نماینده کنگره آمریکا زد که بلافاصله طرف مقابل گفت او که چپی نیست و مسلمان است!...(این مناظره را در اینجا می توانید ببینید).
خیلی تعجب کردم که این شخص با این سن و سال چرا هنوز تفاوتی میان کنشهای اجتماعی چپ و مسلمان قایل شده است؟! همین امر مرا بر آن داشت تا بیایم سراغ وبلاگ و مختصر توضیحی درباره این دو دیدگاه (چپ و دینی) بنویسم که در ادامه میخوانید:

«می دانید چرا برای توصیف یک موضوع واحد که از دو منظر متضاد به آن نگریسته میشود میگویند دو روی یک سکه؟

بخاطر اینکه ماهیت وجود سکه وابسته است به وجود دو روی مخالف. و اگر هر کدام از این دو روی نباشد دیگر آن موجودیت، نامش سکه نیست!

حال در اینجا میخواهم به شما نشان بدهم که طرز فکر عقب مانده اجتماعی و لنگ، هم درست مثل یک سکه، دو رو دارد یکی دین مداری (در اینجا منظور ادیان سامی است: یهودیت، مسیحیت و اسلام) و دیگری چپ گرایی یا لِفتیسم (نام انگلیسی اش هم بفارسی مضحک است و انسان را یاد "لفت و لیس" می اندازد😋). یعنی در واقع جنبش عقب ماندگی یک جامعه نیاز به یکی یا هردو این دیدگاه ها دارد تا سدی باشد فراروی پیشرفت و مدرنیسم. 

اگر بخواهم خیلی خلاصه این موضوع را باز کنم و خواننده کم حوصله را خسته نکنم، مجبور هستم تشابهات اصلی و سپس وجوه افتراق این دو طرز تفکر را لیست کنم. 

ابتدا سه تشابه اصلی چپ گرایی و دین گرایی:

1- هر دو به فرد و افرادی خاص تمسک می کنند و دخیل می بندند و آنان را در حد قدیس بالا می برند، چپ ها کارل مارکس و دین گرایان پیامبران خاص دین خود را.

2- هر دو ظاهرن موافق با منشورحقوق بشر مثل آزادی بیان و عقیده هستند ولی در واقع و درعمل مخالفین عقیده و بیان خود را هرگز بر نمی تابند و آنان را دشمن دانسته به شدت در ابتدا تمسخر و تحقیر و سپس بسته به قدرتشان تحدید و سرکوب می کنند. 

3- هر دو بشدت با ترقیات دنیای آزاد مخالفت می کنند و آنرا عین ظلم می دانند (چپ ها به کارگران ورنجبران و دینداران به اخلاق جامعه!) ولی در عین حال از همان مواهب مدرنیته مثل نظام سلامت و توسعه صنعتی و کشاورزی و غیره با وقاهت تمام استفاده می کنند و لذت می برند.

و اما تضاد(ها):

1- دین گرایان معتقد به ارسال فرامین و قواعد اجتماعی از آسمان هستند و چپ گرایان از زمین (برخی از فیلسوفان). 
همین! 
یعنی 2 و 3 ندارد.

البته گرچه اختلافهای ریز دیگری هم با هم دارند ولی همه آن اختلافات زیرمجموعه همین یک تضاد اصلی ست. 

توضیح کوچکی میدهم و خود سپس احادیث مفصلی بیابید:

از آنجاییکه خدای ادیان سامی (یهوه یا الله) دائم سرش در خصوصی ترین جاهای مخلوقات خود ("انسانهای مؤمن") بوده و هست، بنابراین دین گرایان روی روابط جنسی و سپس اجتماعی زن و مرد بسیار حساسند و روابط آزادانه زن و مرد را بصورت عیان در سطح اجتماع بر نمی تابند و مدل مستور (دور از انظار) و با ذکر صیغه (شفاهی یا مکتوب، موقت یا دائم) آنرا می پسندند و بصورت کلی دین گرایان اساسا زن را بعنوان انسان کامل در حد مرد قبول ندارند و سیستم حجاب و عفاف زنها را هم برای همین بوجود آورده اند که مبادا مرد بعنوان جنس برتر از بهشت دور بماند.
ولی چپ ها لااقل در تئوری اینگونه فکر نمی کنند و در روابط و حقوق تمایزی میان دو جنس قائل نیستند گرچه در حکومتهای مارکسیستی و سوسیالیستی که ما تا همین امروز شاهد آن بوده ایم، هیچ وقت تبعیض جنسیتی نسبی بصورت واقعی و صحیح رفع نشده است و فرضا ما هیچگاه تاکنون یک رهبری مهم و کاریزما ی "زن" و حتی در سطج قانون گزار بزرگ و مؤثر "زن" در این جوامع مدعی برابری ندیده ایم و همیشه زنها بصورت نانوشته و غیر رسمی به همان صورت جنس دوم باقی مانده اند.

لذا در حقیقت باید گفت که غیر از همان یک اختلاف عمده برشمرده و تبعات و ثمراتش، در باقی موارد این دو دیدگاه کاملا با هم اشتراک مساعی دارند. بخاطرهمین یک اختلاف هم هست که "دو روی" سکه عقب ماندگی هستند وگرنه میشدند "یک روی" یک کُره فرضی. مثل ادیان اسلام و یهود و مسیحی که در همه اصول یکی هستند و با سیمی نامرئی به ناکجاآبادی در آسمان وصلند. به همین دلیل است که میگویم تنوع ادیان دو رو از سکه نیست و چند لایه از رویه یک توپ است. توپ جهان هپروت!

 شعر:
یهودی، مسیحی، مسلمان؛ تضاد
ندارند با چــــــــــپ گرا در نهاد
همه معتکف بر بُـتی عقل کُـــــل
یکی آسمان جا، یکی بر جَــماد*

البته در پایان این را هم بگویم که این مقاله قصد تطهیر آدمهایی که عضو این دو گروه فکری نیستند را ندارد و به هیچ روی نمی توان گفت که تمام افراد عقل گرا و قانون مدار و اصطلاحا دست راستی غیر مذهبی لزوما درستکار هستند ولی همین قدر دانسته ام که بیشتر آن دو گروه برشمرده مذکور (چپی و دیندار) امروزه روز فقط کارشان مزاحمت است و ممانعت از آگاهی و پیشرفت بشریت. 
سخت معتقدم که دین گرایان پس از رنسانس باید عاقل میشدند و درمی یافتند که مبنای تکامل روی همین زمین است و در آسمانها یا تاریخ عهد عتیق نباید دنبالش باشند. و چپ گرایان نیز پس از تشکیل احزاب و سندیکاهای کارگری در اواسط قرن بیستم بجای تکرار مواضعی که در جامعه با تلاش ایشان قبلا پیاده سازی شده بود، می بایست بجای قُر زدن های مداوم و صدور تئوریهای عجیب و دمده، لباس کار به تن می کردند و جامعه را میساختند.

اگر این اتفاقات افتاده بود؛ امروز زمین جای بسیاربسیار زیباتری برای زندگی بود.»
-----------------------------------

*- جَماد در اینجا به دو معنا بکار رفته است یکی بمعنای زمین و یکی بمعنای ماده گرایی یا متریالیزم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟