میدانید مهمترین مدلی که لشگر سایبریون اینترنتی در تحمیق اپوزیسیون ایرانی بکار میبرند چیست؟ شیوه ای امتحان شده برای اینکه نگذارند با هم ائتلاف کنند و تبدیل به نیروی موثری شوند؟
برایتان میگویم:
ابتدا سایبریون در پلتفرمهای شبکه های اجتماعی فضای مجازی از قبیل اینستاگرام، توئیتر و کلاب هاوس و غیره با شناسه هایی ناشناس و بعضا شناس ولی fake و دروغین سعی می کنند از طعمه شناسنامه دار خود (مثلا شاهزاده ی پهلوی) تعریف و تمجید بسیار کنند و او را در حد قدیسین بالا برده، خود را واله و شیدا و مرید و فدایی طرف نشان دهند.
ایشان (سایبریون) در طول زمان آنقدر به این کار مبادرت می ورزند تا آن طعمه که بالطبع چون ایرانی است و میدانیم که ایرانیان چقدر عاشق تعریف و تمجید و قربان صدقه رفتن بیهوده هستند، بالاخره به دام می افتد. حال نیمی از کار سایبریون تعلیم دیده از اربابان روسی و آلمانی انجام شده است و ایشان توانسته اند اعتماد طرف اول (رضا پهلوی) را به چنگ آورند.
پس از کسب اعتماد، فقط کافیست تا مترصد یک موقعیت و زمان مناسب شوند که مطمئنا پیش خواهد آمد. و آن موقعیت بصورت بسیار مضحک و مسخره تنها با ترجمه فارسی مفهوم (Territorial integrity) که بجای ترجمه عربی "تمامیت ارضی" شد "یکپارچگی سرزمینی" در منشور اتحاد برایشان ایجاد شد.
جدا مسخره نیست؟!
حال کافیست تا سایبریون بدون فوت وقت؛ تنها با بولد کردن و مهم جلوه دادن این چیز مضحک، زهر خودشان را ریخته و از طرف دوم اتحاد، یعنی یک اپوزیسیون شناخته شده و مهم دیگر (در اینجا خانم مسیح علینژاد) پیش طرف اول (شاهزاده) بدگویی کنند که وی چنین کرده است و چنان. او به کشور ایران عرق و تعلقی ندارد و قس علیهذا!
طعمه مورد نظر (شاهزاده) که کم کم به فکر فرو رفته و شک می افتد که نکند واقعا مسیح ایران ستیز بوده و وی نمی دانسته!! پس آرام آرام و حتی "ناخودآگاه" با حرکاتش شروع به نواختن ساز ناکوک و مخالفت با آن یار و رفیق خود می کند همو که تا دیروز متحدش بود و مواضع وی مورد علاقه و وفاقش بود.
حال اتوماتیک پروسه بعدی آغاز میشود و دیگر سایبریون اینجا نیازی به فعالیت زیاد ندارند و چون سنگی که درون آب انداخته اند تنها باید نظاره گر رزونانس و افزایش آنتروپی امواج باشند. و آن به این صورت پیش میرود که چون طرف اول ماجرا (شاهزاده) بسیار شناخته شده است و بالطبع هواداران زیادی بین مردم و کاربران اینترنت دارد، پس بسرعت طرفدارانش آن نوای ناخوشایند را گرفته، تقویت کرده و نهایتا تبدیل به فحش و ناسزا به طرف دوم (مسیح) می کنند. همان طرف دومی که تا همین دیروز مورد احترام و حتی نماینده وافعی شان بود.
قسمت افتضاح تر قضیه اینست که از دیگر سوی، طرف دوم قصه ما (مسیح) صرفا چون "انتقاد و اتهام سخت" و اصطلاحا "کم لطفی" از هواداران طرف اول دیده، شدیدا داغ می کند و به جای دفاع منطقی از خود و اعلام حمایت بیش از پیش از طرف اول و توضیح در مورد اتهامات واهی و منشا ساخته شدن آن، یا سکوت می کند و یا دفاعی ناقص از خود توسط زبان دیگران می کند (یعنی از دفاع نافص دیگران از خود سکوت می کند یعنی بدترین کار ممکن!) و حالا شرایط آماده است تا هواداران چشم بسته او هم بریزند و در فضای مجازی از خجالت طرفداران آن طرف اتهام زن اول درآیند...
و... بلی کار تمام شد!
همانطور که مشخص شد، پروسه اتحاد که انقدر برایش زحمت کشیده شده بود تا شکل بگیرد، به راحتی بلع آب خوردن از هم پاشیده و از میان میرود...
دقیقا به همین سادگی که شنیدید و خواندید، بین اپوزیسیون شیرین فکرِ کم خردِ عاشق تعریف و تمجید و به به و چه چه علکی! و همزمان "متنفر هسیتریک" از انتقاد و افترا و تهمت، ظرف تنها چند روز چنان نفاق و جدایی وحشتناکی واقع میشود که گویی برآمده است از سالها نفرت و پدرکشته گی میان ایشان! زخمی عمیق که مطمئنا در کوتاه مدت هرگز ترمیم نمیشود.
لشگر سایبریون پیروز؛ حالا خوشحال و خندان از اینکه با یک تیر دو نشان بزرگ زده اند یعنی هم ملی گرایان (به نمایندگی شاهزاده رضا پهلوی) را از میدان نبرد به در کرده اند و هم جمهوری خواهان (به نمایندگی خانم مسیح علی نژاد) را گریزان از اتحاد نموده اند و یا بعبارتی کل اپوزیسیون را به این ترتیب خنثی نموده اند؛ خود را برای مبارزه بعدی با قدرتی بیشتر با مخالفین حکومت عصر حجری مطبوع خویش آماده می سازند. چیزی که برایش بوجود آمده و تعلیم دیده اند.
و ما مخالفین بیچاره نیز دوباره و چند باره باید سالها وقت و انرژی صرف کنیم تا مگر باز چند نفر آدم تاثیرگذار را بتوانیم دور یک میز جمع کنیم.
به همین سادگی و به همین شرم آوری!
خلاصه که ... کار ما مصداق این بیت زیبا شده است:
آن رفیقی را که با خون جگر پروردمش، حکم قتلم چون رسید، بی معرفت جلاد شد! (شاعر ناشناس)
ای وای بر ما!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟