واقعا چرا؟...
در این پست می خواهم به واکاوی این مسئله بپردازم. بپردازم به این که آیا این نبردها و نزاعهای گسترده ریشه در بیولوژی و طبیعت انسان دارند و یا اینکه عاملی مصنوعی و غیرطبیعی سبب پدید آمدنش میگردد.
بررسی کرده، دریابیم که این "صلح جهانی" که کشورهای مترقی غربی همه در حرف و مدیا بدنبال آن هستند؛ بواقع آیا آرزوی حقیقی آنهاست؟ آیا کوچکترین قدم عملی هم در این راه برمیدارند؟ و یا ما کاملا در اشتباه هستیم و ایشان نه تنها در پی "صلح جهانی" نیستند؛ که اساسا آنرا ضد منافع خویش نیز تشخیص می دهند. تا جایی که حتی در مقابل بوقوع پیوستن آن مانع تراشی نیز می نمایند
ابتدا بگذارید قضیه را از منظر زیست شناسی بررسی نماییم:
انسانها از بُعد زندگی طبیعی، مانند اکثر جانوران و بخصوص پستانداران از یک جنس نر قوی از لحاظ بدنی و در هنگام جفت یابی خشن برخوردارند.همین خشونت طبیعی نیز هست که طی زمان مسبب انواع و اقسام رقابتها و مبارزات بوده است و از داخل آن چندین مدل مسابقه زورآزمایانه از بُکس و کشتی و جودو بگیرید تا کنگ فو و تکواندو و غیره سر بر آورده است. این فبیل مسابقات یا بهتر بگوییم نزاعهای تحت قانون، تماما نشان از علاقه جنس نر انسان (مردان) در دوران جوانی دارد به درگیری و نبرد که برخاسته است از وظیفه هورمون تستوسترون.
همانگونه که بالاتر گفتم، دلیل این نبردها کاملا مشخص است چنانکه مشابه این زد و خوردها در جانوران بسیاری در طبیعت صورت می پذیرد. این گونه زورآزمایی ها که به نام "هنرهای رزمی" شناخته میشود [و من نامش را "وحشی بازی" گذاشته ام (چون اساسا از سویه حیات وحش انسان برخاسته است)]، در ابتدا تنها بخاطر جلب توجه جنس ماده (زنان) و یافت جفت مورد نظر از طرف برنده مبارزه پدید آمده است که منتج به تولید مثل بهتر و ابقای نسل قویترین ها میگردد و از طرف دیگر خط و نشان کشیدن برای دیگر مردان که سمت مایملک آن مرد پیروز در میدان نبرد نیایند. (بگذریم که امروزه این نبردها بیشتر برای بدست آوردن پول است).
این مدل جنگهای انفرادی، بین گونه های یکسان از جانوران و نه بین گونه های ناهمسان، از شیرهای دریایی گرفته تا گوزنها و انواع میمون ها و جانداران دیگر نیز واقع میشود و امری کاملا طبیعی و وحشی است. ولی جنگهای قبیله ای و قومی و بین کشوری و جهانی ظاهرا فقط بین انسانها انجام میشود و بالطبع مدلی طبیعی نیست.
طبیعی نیست یعنی این مدل جنگها بابت رفع نیازهای طبیعی انسان صورت نمیگیرد وعللی جز بقا و تولید مثل و اثبات آلفا بودن دارد.
ظاهرا در طول تاریخ زیست انسان جنگهای متعددی بوقوع پیوسته است و علل بسیاری بر آن مترتب بوده است اعم از میل به خاک بیشتر و به ثروت بیشتر و به قدرت بیشتر و کذا و کذا که ما چون کلا و در اساس به "تاریخ انسان" شک معقول داریم (که در همین وبلاگ دلایلش را به کرات بیان کرده ایم) از آنها میگذریم و به جنگهایی که طی همین حیات فسقلی خودمان یعنی حدودا پنجاه سال اخیر شنیده و دیده ایم بسنده کرده به تحلیل آن جنگها می پردازیم.
اینجانب در زندگی خویش شاهد جنگهای گرم و خونین بسیاری بوده ام. منجمله جنگ میان ایران و عراق، شوروی با افغانستان، عراق و کویت، طالبان با افغانستان، آمریکا و متحدانش با عراق و افغانستان، جنگهای متعدد تجزیه یوگسلاوی، جنگ داخلی در سوریه و عراق، روسیه و اوکراین، جنگهای قومی و قبیله ای بسیار متعدد در قاره آفریقا و یمن و جنوب شرق آسیا و امثالهم.
و همینطور جنگهای سرد یا خصومت هایی که هر لحظه ممکن است به جنگی گرم و خونین تبدیل شوند مانند خصومت میان هند و پاکستان، حکومت ج.ا.ایران با کل همسایه هایش جز ترکمنستان!، برخی اعراب با اسرائیل، آمریکا با همه دنیا جز اروپای غربی و برخی متحدانش و البته تنش های بسیار در مرزهای بسیاری از کشورها از قره باغ بگیر تا کشمیر و هند و چین و کره و غیره بوده ام.
اکثر این خصومتها (جنگ های سرد) و جنگهای گرمی را هم که من شاهدش بوده ام، بنحوی با جهان آرام اول (غرب) مرتبط بوده است.
یا بطور مستقیم به آمریکا و ناتو ربط داشته در حد مشارکت نظامی و یا به تحریک و تشویق چه آشکار و چه نهان ایشان انجام شده و یا تنها ساپورت مالی و تسلیحاتی شده است.
میدانیم که یکی از قویترین موتورهای محرکه و علل هر پدیده ای، انگیزه پشت آن است. از طریق شناخت انگیزه ها میتوان به علل و عوامل بسیاری از پدیده های انسان محور از جمله قتل و غارت و جنگ رسید.
انسانهای پیشرفته عصرما واقعا بدنبال راه انداختن جنگ میان خود نیستند چون میدانند یک هزینه کلان میکنند برای نابود کردن خودشان. ولی آیا همین انسانهای پیشرو به دنبال براه انداختن جنگ میان دیگران یا غیر خودی ها هم نیستند؟!
و یا اینکه با تفکر و غور دریافته اند که جنگ میان دیگران نعمت است!!
چرا نعمت است؟
خب زود، تند، سریع کلاهتان را قاضی بفرمایید تا ذیلا به عرضتان برسانم که چرا برافروختن آتش جنگ میان عقب ماندگان عالم و تحریک ایشان به خصومت و دشمنی، برای پیشرفتگان عالم توأمان است با خیر و برکت و آسایش و آرامش!
ذیلا دلایلش را ملاحظه بفرمایید:
1- عمق استراتژیک برای خود ایجاد می نمایند. یعنی وقتی عده ای فرسنگها دورتر با خودشان بجنگند، لاجرم سراغ ایشان نمی روند . کشورهای پیشرو خطر حمله انسانهای پس رو یا مصرف کننده را به حداقل می رسانند. (اصطلاحات پیشرو و پسرو در این متن، نظر دارد بر اوضاع اقتصادی و قابلیتهای تکنولوژیک کشورها).
2- طرفین جنگ در کشورهای غیر پیشرو، تکنولوژی ساخت تسلیحات جنگی و جنگنده های هوایی و دریایی و زمینی را که ندارند؛ پس بالطبع مجبورند تسلیحات و ماشینهای جنگی هوایی، دریایی و زمینی را از کشورهای پیشرو ابتیاع نمایند. در طی زمان حتی "دانش فنی" تولید برخی اقلام ساده جنگی مثل تفنگ و فشنگ را نیز باز از سمت ایشان تهیه نمایند.
3- چون وضعیت جنگی در یک کشور با خرابی و ویرانی همراه است، پس در خلال جنگ مجبورند برای بازگشتن به زندگی نرمال، از ایشان مدام هی بخرند و بخرند و وارد کنند. از مایحتاج خوراکی و لوازم برقی خانگی گرفته تا ماشین آلات صنعتی کارخانجات و کارگاهها و ماشین الات کشاورزی و عمرانی و و ... و! پس تا اینجا شد خرید مضاعف! هم ابزار جنگی، هم لوازم زندگی نابود شده در جنگ.
4- در جنگ، رشد علمی، فنی-تکنیکی و بطور کلی رشد اقتصادی شما تعطیل میشود یا منحنی اش سخت افول می کند. پس در وضعیت جنگی شما هرگز بعنوان یک رقیب جدی برای تولیدکنندگان پیشرو بین المللی درنمی آیید. جنگ یک تضمین کننده صد در صدی است در راه مصرف کننده صرف شدن و وابستگی شما. آنها مدام پیشرفت می کنند و شما نه تنها پیشرفت نمی کنید که بابت آسیبهای جنگی بیشتر پسرفت می کنید و شکاف و فاصله بین شما و ایشان مدام بزرگ و بزرگتر میشود. تا جایی که رسیدن به ایشان برای شما ناممکن میشود.
5- در وضعیت جنگی یک کشور اکثر شهروندان سرمایه دار و کار آفرین و افراد نخبه و زبده علمی و فنی و دانشگاهی از ترس معدوم شدن و به فنا رفتن به فکر مهاجرت از کشور می افتند و اکثر باقی مانده ملت از قشر متوسط نیز یعنی کارمند و کارگر و بنگاه دار خورد و فروشنده و غیره نیز به فکر فرار و پناهندگی. اما بنظر شما مقصد اول همگی ایشان کجاست؟ آسیاست؟ آفریقاست؟ یا سرزمین مایاهاست؟....خیـــــــر! همگی میخواهند تشریف ببرند همان کشورهای مترقی که زندگی آنها را بیخته و هیزم به آتش جنگشان ریخته و مصیبت و ویرانی را از گردنشان آویخته. پس پول های هنگفت و مغزها و ایده های شگفت و نیروی کار فراوان و مفت براحتی می افتند گیر همان دولتهای غربی بدکار زمخت!
6- در وضعیت پس از جنگ، کشوری که ویران شده است، برای آبادانی مجدد خود، روز به روز بیشتر به کشورهای پولدار محتاج و وابسته میشود. وابستگی و درخواست کمک و اجابت هم بالطبع در طول زمان منجر به کرنش و احترام زائد الوصف میشود. ببینید ویتنام و ژاپن و آلمان را که هر سه روزی با آمریکا بد سرشاخ بوده اند و تا ویرانی کامل پیش رفته اند، حالا امروزه چه بچه های گوگولی و مامانی و سربراهی برای آمریکا شده اند. چون همان که ویرانشان کرد، بعد هم با طرح های ساخت و کمک های مالی بسیار؛ نو نوارشان فرمود.
حال اگر به حرف این برادر کوچکتان گوش کرده بودید و از قبل کلاه خود را قاضی نموده بودید؛ اکنون بفرمایید که «با وجود این همه انگیزه مهم و منطقی برشمرده بالا که تازه شاید انگیزه های بیشتری هم موجود باشد که به ذهن من نرسیده است، چرا باید کشورهای مترقی کاری کنند که دنیا در صلح و آرامش برقرار باشد؟؟». «چرا نباید بین کشورهای در حال رشد، جنگ نیاندازند؟!».
از نیروی کار ارزان بدشان می آید یا از پول کلان؟
از احتیاج دیگران به خودشان منزجرند یا از آرامش ملی شان؟
پس عقل سلیم حکم می کند که باور کنیم که اگر دنیا آرام و آباد نیست، این بخاطر ذات و ساختار جنگجوی نوع بشر و بطور کلی طبیعت و یا معضلات محتوم زندگی اجتماعی و کلان شهری انسان عصر ارتباطات و اتم و از این دست مهملات ساخته و پرداخته "از ما بهتران" نیست؛ بلکه تنها بخاطر منفعت و بهره عده ای در دوردست هاست.
جماعتی که برای حفظ آرامش خود و تناسایی شهروندان خود، به غلط چشم دیدن آرامش دیگران، بالاخص ضعفا و جاماندگان عقلی عالم را ندارند. ضعفایی که اگر با هم دشمنی نکنند خود مبدل به اقویایی مسلم میگردند که براحتی تن به ذلت و حقارت پناهندگی و تبعید خودخواسته نمی دهند.
کار می کنند و تفکر برای رشد و رفاه خودشان و نه رفاه و رشد مفت خواران.
مثال کار کردن خر نمیشود و خوردن
یابو...
یاهو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما چیست؟