۰۹ مهر ۱۳۸۷

سفرنامه تهران (بخش دوم)ا

رسانه ها- تلويزيون

(ادامه از اينجا)...يكراست به سراغ تلويزيون رفتم. گر چه با كمك اينترنت مي توان از هر جاي دنيا تلويزيون جمهوري اسلامي را ديد ولي با UHF مزه خودش را دارد! ديدم رهبر مذهبي مسلمانان شيعه ولايي جهان كه با حفظ سمت، رهبر سياسي و شاه ايران هم هست ميان جمعي نشسته و باقي برايش شعر مي خوانند و او به به و چه چه مي كند. گفتم عجب سرزمين گل و بلبلي...

۰۸ مهر ۱۳۸۷

سفرنامه تهران (بخش نخست)

با صداي وحشتناك ناشي از برخورد لاستيكهاي هواپيماي بوئينگ شركت چين جنوبي به آسفالت به نظر نا صاف فرودگاه بين المللي خميني رباط كريم (مثلن تهران) پس از مدت نه چندان مديدي وارد خاك زادگاهم شدم. از همان بدو ورود و هنوز از هواپيما خارج نشده بلند شد! صداي "تغيير و تحول" را مي گويم. روسري به سر، شادي ها به در، مانتوها به تن، قانون وطن، لختي ات بپوش، خنده ها خموش ... به ايران رسيديم! گويي يك هواپيما از مجرمين را به زندان منتقل كرده اند. حالا شما به ياد فيلم هواپيماي محكومين نيفتيد. به آن وحشتناكي ها هم نبود. مخصوصن اولش!!