یک مسئله که من هیچگاه متوجه نشده ام اینست که مگر فرض وجود یک خالق، دلیلی است برای پرستش وی و مگر پرستش یک خالق فرضی تابع مراسم و مناسک خاصی باید باشد؟ پس چگونه است که:
در این پست قصد دارم به برخی از اشتباهاتمان در نامیدن برخی اماکن اشاره کنم. البته می توان لیستی بلندتر تهیه کرد ولی همین نامها را هم بتوانیم درست بکار ببریم؛ شروع خوبی است:
به باور من تنها در یک صورت میتوان پذیرفت که زندگی انسان تابع "اختیار"
اوست. در صورتیکه انسان دستگاهی میداشت که می توانست در بُعد زمان به نقطه خاص مورد
نظر خویش بازگشته و پس از دیدن نتیجه تصمیمی که قبلا گرفته دوباره بتواند "واقعا" تصمیمش
را "اختیاری" برگزیند.
امامزاده ها در ایران
کارکردی مشابه کازینوها در دنیای آزاد دارند. در کشور ایران ظاهرن یک امام شیعه
و چند هزار امامزاده وجود دارد و البته تولید میشود که بسته به مقامشان مکانهایی
برای درآمد سرشار سازندگانشان و حکومت اسلامی ایران هستند. در اینجا برخی تشابهات یک
امامزاده و یک کازینو را بررسی می کنیم:
توده ای را شنیدم که صد و پنجاه سال داشت
و چهل چشمه مبال . شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد همه شب نیارمید از
سخنان پریشان گفتن که فلان انبازم به کودتا بمرد و فلان رفیقم به انقلاب تلف شد و
این شناسه فلان شاعر چپ است که چپ شد. گاه گفتی خاطره پیش از 28 مرداد و مصدق دارم
که هوایی خوش بود، باز گفتی نه که به گارد شاه مشوش شد. حال رضا پهلوی درآمده است
و محبوب قلوب شده است و مرا خواب و خوراک در ربوده است.
اعتقادات دینی، مانند فیلم سلولوئید "درون" دوربینهای عکاسی است.
شما میتوانید انواع و اقسام مناظر، رنگها، خاطرات خوب و لحظه های مفرح روحانی تان را در آن ثبت کنید و "درون" آن محفوظ دارید.
اما به محض اینکه بخواهید این مناظر و رنگها و خاطرات را "بیرون" بیاورید و با دیگران تقسیم کنید؛ ناگهان فیلمتان نور میخورد و هیچ چیز جز سیاهی از آن به چشم نمیرسد.