۲۳ مهر ۱۴۰۳

صفر است الف


لُهراســب کو برعدل شهره بود، گُـشتاســب زو تفـوقـی مبُرد

نگماشت همو را پـدر بکار، تا کسب فــن نکرد و غـم نخورد

شهـــــــزاده نیز باشی یا غنی، بی علـــم نشاید به تو منصـب

اصل ست دانش و خـرد، کزان؛ جویند بحر صدارت مصـب

هرکس کـزو رسیــد گزنــــدی، بر مردم تنـــــگدست و عایل     

هوشیار باش که بنیـادش هست، نافهمی ذهنی خـــام و زایــل  

برخی به تاس "شغـل پدر" مست، یا به مفسدی بُرده ائتــلاف

یا با هزار خدعه و فریب، با سیـه کاری، رشک و آز و لاف 

خود را به منصبی رسانده اند، زین کرده گویی خوش برند نصیــب 

واضح شـده اما نصیب شان، در نهایـت است ملال و آسیــب

زیرا طریقتــی ست ناپسنــد، چون عمـارتی است بی ستــون

آنکس که ورا ارج می نهد، در اصـل یک مُزوّرسـت و دون

در"پشت سر"همو که پاس داشت،اندازه کند طرف رابه هیچ

یا لعــن و نفــی و خــوار میکند، یا در فکــاهه کند بقچه پیـچ

پس این چه جای فخرومباهات، تکریم که معنی است تصغیر

آگاه شــو و ز ناکســـان دور، تا فاش بینی "گوهــــــر تقدیـر"

با سعی و خطا رویش همی کـن، بربنـد تنــــت مهـار تهذیـب

یک بار به پای خویـــــش برپا، شــاید برسی به سِـــرّ تحبیب

این پند اگـر ز من شنیــدی، و اندیشــــــه بشــد تو را رهنمــا

بشتاب! که وقت آزمون شد، کُـن کشــف در این چامـه معمــا


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟