۰۳ اردیبهشت ۱۳۸۶

منطق لذت

آدم همین است، آنچه را که دریافت می کند، همیشه باید ما به ازای آنرا پرداخت کند. عقل حکم میکند که انسانی خوشبخت است که دریافتی اش بیش از پرداختی اش باشد.هیچ چیزی نیست که بی پرداخت بتوان آنرا گرفت. به نمونه هایی از این بده بستان اشاره مختصری میکنم : پول درمی آوریم در ازای از دست دادن انرژی جسمانی یا شرافت یا انسانیت؛ یار می یابیم در ازای فقدان تنهایی یا از دست رفتن آزادی یا هدر دادن پول؛ ازدواج می کنیم و در ازایش نیمی از وقت و فکر ، تجرد و یا دوستی های زیبای سابق را از کف می دهیم؛ بچه دار می شویم و در مقابل بخشی دیگر از فکر و وجود یا آرامش و یا تمرکز کافی روی زندگی شخصی را پرداخت می کنیم ؛ با تجربه می شویم و عاقل در حالی که در ازایش عمر و جوانی را می فروشیم و باز مثال دیگراینکه زمانی متوجه می شویم که زندگی را شناختیم و این متاع بس گرانبها را بدست آورده ایم که در ازای آن جان را می سپاریم و خلاص.در این زمینه مثالها بسیار زیادند که باقی آنرا به ذهن خود خواننده وا می گذارم .چیزهایی که در ازای دریافتش کمتر پرداختی دارد را میتوان در کارهایی جست که لذت شدید و زودگذر ندارند و لذت حاصله معمولا به شیب زیر 45 درجه است مثل خلق آثار هنری در همه زمینه ها از شعر و موسیقی تا تئاتر و سینما که هنرمند با خلق اثر پرداخت خود را نموده و در ازایش در طول زمان بیشتر دریافت است که از لذت شخصی شروع و به انرژی های مخاطبان اثر ختم می شود که هر چه از طول عمر اثرهنری(که به فرض ما طرفدارانش بیشتر از مخالفانش است)؛ میگذرد براین انرژی های مثبت لذت بخش افزوده می شود.کلا خلاقیت آدمی حال چه در زمینه های هنری چه علمی و فنی و اجتماعی و سیاسی و غیره از جمله افعالیست که آرامش روانی انسان را تا حدود زیادی تأمین می نماید (البته اگر جنبه تبلیغی به خود نگیرد که آن اثری کاملا معکوس دارد و رفته رفته شخص را از آرامش و لذت دور می کند چون انرژی های وارده از حد در می گذرد ).لذت بالای شیب 45 معمولا به علت اینکه شخص لذت برنده در ازای این لذت کمتر از قوه دراکه بهره می برد و بیشتر از غریزه های موجود معمولا پرداختی بسیار بیشتری را طلب می کنند.سه مثال عمده و بسیار معروف این نوع لذت اعمند از سکس، افیون و الکل .این هر سه به ترتیب در مدت زمان کم در ازای پیش پرداخت بسیار ناچیز حادث می شوند ولی در ازای آن شخص را مدت زمان کوتاهی به اوج لذت می رسانند اما پس از وقوع کم کم مطالبه طبیعت آغاز میشود که اینجاست که در بهترین حالت درست معادل لذت حاصله باید زجر کشید و در حالتهای بدتر، بیشتر.اینجاست که عقل حکم میکند که باید حتی المقدور حساب شده و کم به این اعمال مبادرت نمود زیرا که انسان به مرور در اثر پرداختهای بیش از دریافت هم آرامش خود را از دست می دهد و هم لذتش از انجام عمل به مرور زمان کاسته میگردد و در حکم نوعی رفع تکلیف یا عادت در می آید که رنگ و بوی لذت سابق را ندارد.البته هر کس بسته به اراده خود میتواند تا حدودی جلوی خود را بگیرد که این حد اگر کنترل شده باشد و از 10 تا 50 درصد با توجه به خواهش اعضای بدن مناسب است زیر 10 و بالای 60 درصد اصلاً منطقی نیست. چرا که این نوع لذت تا حدود خیلی کم و کنترل شده اش لازم نیز هست و از آن سو با عدم کنترل صدمات جبران ناپذیری در پی دارد.البته مورد افیون صرفا به خاطر آزار دیگران حین انجام عمل زیر 10 هم آثار سوء در پی دارد از حیث انرژی های منفی دیگران و نه صدمه احتمالی شخصی .غیر از این سه مورد مطروحه، کلیه افعالی که لذت مقطعی و نا حساب شده دارند در این طیف قرار میگیرند؛ از لذت حاصل ازکلاه برداری و دزدی گرفته تا عیاشی و تن پروری؛آن گونه خوشی هایی که منجر به نقض خوشی دیگران شوند زیر 10 درصدش نیز خطرناک است.