۱۸ تیر ۱۴۰۱

دروغهای تاریخی با رویکرد جدایی ملتها

 امروز یک فیلم کارتونی دیدم که دیدم عجیب در راستای پست قبل من هست در خصوص جنگ انسانها با هیولاها (اورکها) در مجموعه داستان "ارباب حلقه ها". نام انیمیشن بود "هیولای دریا" (The Sea Beast) محصول همین امسال:


نکته اینجا بود که در انتهای داستان فیلم یک سری واقعیتهای خیلی مهم و حیاتی از دهان دختر بچه قهرمان داستان عنوان میشود که انگار واو به واو حرفهای خود من است!

Maisie Brumble (برامبل در انگلیسی به بوته خاردار تمشک گویند) همان دختربچه قهرمان داستان [که بدرستی سیاه پوست انتخاب شده است] در لحظه حساس فیلم در جایی که یک انسان (شکارچی) را بابت دوستی اش با یک هیولای سرخ از مرگ حتمی نجات داده است و قرار است هیولای سرخ مورد نظر توسط ارتش شاه بدستور ژنرال به توپ بسته شود، خطاب به مردم می گوید:


میزی برامبل: 

- ‫کتابهای تاریخ ما سراسر دروغ است! [مشابه این جمله را در همین وبلاگ به سال 88 در اینجا و اینجا بیابید]

- ‫باور نمی کنم که هیولاها هیچگاه سواحل ما را تهدید کرده باشند.

- ‫این فقط یه افسانه بوده، داستانی که امثال آنها(به شاه و ملکه اشاره می کند) سرهم کرده اند. 

- طی ‫نسل‌ها، کاری کرده اند تا ما همیشه از هیولاها متنفر باشیم ‫و شکارچیان را برای نابود کردن شان روانه کنیم.

- ‫برای همین (هیولاها) یاد گرفتند که بایست از ما بترسند و از ما متنفر باشند ‫و برای دفاع از خودشان مبارزه کنند.

شاه: ‫تو کی هستی که با چنین دروغ‌هایی به ‫شاه و ملکه خود بی‌احترامی می‌کنی؟ ‫حق نداری دیگر کلامی بر زبان برانی.

‫میزی برامبل با فریاد: من همه حق ها را دارم!

‫- من از طرف شکارچی‌هایی آمده ام که به‌خاطر ‫شما جان خودشان را از دست دادند

- ‫پادشاهی‌ شما با خون آنها بنا شده؛ ‫و خون هیولاها.

ملکه: ‫کــافیست! ژنرال؛ ‫دستور آتش بدهید!

میزی برامبل: این جنگ را پادشاهان و ملکه‌های گذشته شروع کردند ‫و با هر دروغی که گفتند، امپراتوری‌ شان بزرگتر شد!

- ‫و حالا هم این دونفری که اینجا ایستاده اند (با اشاره به شاه و ملکه)، ‫دارند همان دروغ‌ها را برایتان تکرار می‌کنند. 

- ‫به‌خاطر حرص و طمع شان.

شاه با فریاد:  ژنرال!؟ 

‫میزی برامبل (خطاب به شاه و ملکه): "‫تمامش کنید"! ‫"تمامش کنید"! 

کودکی از میان جمعیت: به حرفهاش گوش کنید!

فریاد جمعیت: هیولا رو آزاد کنید! به حرف ‫اون بچه گوش کنید. هیولا رو آزاد کنید! 

و بدین ترتیب پس از تمرد ژنرال از دستور به توپ بستن "هیولای سرخ" و فرار شاه و ملکه به درون قصرشان و آزاد شدن هیولا از سوی دیگر، ظاهرا جنگ طولانی و تاریخی بین انسانها و هیولاها پایان می یابد. 
البته قبلا هم در انیمیشن معروف دیگری به نام "چطور باید اژدهایتان را تربیت کنید" (How to Train Your Dragon) که بسیار پرفروش شد (چنانکه ادامه دار شد و حتی سریال هم از روی آن ساخته شد)؛ قضیه دوستی میان انسانها و هیولاها مطرح شده بود ولی نکته زیبای این داستان که من تابحال ندیده بودم همین قضیه دروغ بودن کتابهای تاریخی بود که به گمان من بسیار موضوع مهمی است که به مردم و مخصوصا بچه ها گوشزد می کند «هرچیزی را به صرف آنکه در فلان کتاب نوشته شده و تاریخی است، چشم و گوش بسته باور نکنند».

و یکی از هدفهای زندگی من هم همین است که این جمله درون گیومه بالا را به گوش مردمان دنیا و همچنین پیام مهم «پایان دادن به دشمنی بیهوده "مثلا" تاریخی با اورکها» (مردمان غیر سفیدپوست و غیر اروپایی و آمریکایی از دید تصمیم سازان گروه جی 7 در پست ماقبل)  را به گوش این تصمیم گیران جهانی برسانم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما چیست؟