در خبرها خواندم که افغانستان فوق العاده از حیث مواد و منابع کانی غنی و سرشار است. بطوریکه تخمین میزنند که تنها ذخایر "لیتیوم" موجود در خاک این سرزمین به اندازه کل منابع نفت خلیج فارس می ارزد!
خواستم بگویم که
در خبرها خواندم که افغانستان فوق العاده از حیث مواد و منابع کانی غنی و سرشار است. بطوریکه تخمین میزنند که تنها ذخایر "لیتیوم" موجود در خاک این سرزمین به اندازه کل منابع نفت خلیج فارس می ارزد!
خواستم بگویم که
سال 2023 را بگذارید با یک تعریف به پایان بریم. تعریفی که سالهاست در نوشته هایم به انحاء مختلف مطرح میکنم ولی نه بصورت مستقل. اینبار اما بهتر است مستقلا به آن بپردازم. البته بسیار مختصر و مفید با درنظرداشت حوصله خواننده جوان که در این روزگار خیلی زود سر میرود! پس بی معطلی می روم سراغ تعریف "شیطان":
بهترین کتابی که من در زندگی خوانده ام، یکی از بدترین و مزخرف ترین کتابهای جهان است!
شما وقتی در راه طراحی، مدیریت و کنترل یک سیستم فوق پیچیده، بعنوان مثال، هوش مصنوعی؛ با تولید و تکثیر عواملی غیر برنامه ریزی شده مواجه شوید که آن عوامل را مزاحم و سد راه خود در کنترل و گردش مطلوب سیستم تشخیص دهید؛
آماده اید کمی بفلسفیم!!؟
برو بریم...
امروز میخواهم برایتان در مورد خود "فلسفه" صحبت کنم که البته یکجورایی به پست قبل در همین وبلاگ که دیروز نوشتم نیز بی ربط نیست.
با نهایت شادی امروز بالاخره مجاب شدم که پس از بارها برخورد در سطح شهر، بیایم اینجا و بگویم که «من جریان روشنفکری نوین ایران را بجای دانشگاهها و پژوهشکده ها و اتاقهای فکر که ماحصلش را در خروجی "کارشناسان ارشد" این مؤسسات دیده ایم؛ در مکانی کاملا غیر منتظره، یعنی در میان اقشار محروم و کم درآمد و مخصوصا کارگران ماهر دیده ام!»
درپاسخ به پژوهشهای محققین فضانوردی باستان در سریال پر مخاطب "ما و فرازمینیها" که سخت تلاش دارند ما باور کنیم فرازمینی ها قبلا به زمین زیاد آمد و شد می کردند و ما مدیون ایشان هستیم؛ فقط باید گفت:
"که چی؟" 😕
آیا تا بحال به این مهم اندیشیده اید که «یک "شیول" (مخفف شیعه ولایی) در هیچ چالش و یا نبردی در زندگی اش مقابل "دوژمن" ( = دشمن خیالی) هرگز شکست نمیخورد»؟
باور کنید چرند نمیگویم!
میخواهم امروز برای شما تاریخچه ای خیلی مختصر و تیتروار از پیروزمندان انتخابات ریاست جمهوری ایالت متحده آمریکا (دموکرات "د" و جمهوریخواه "ج") از سال 1976 تا امروز و ارتباطش با برگزیدگان انتصابات جمهوری اسلامی بنماییم: (تفسیر آن با خودتان)
بنظر نگرانی جمهوریخواهان در سیاست خارجی، بیشتر نمود و تأثیرات آن در داخل آمریکاست ولی دموکراتها بیشتر دید جهانی و یوتوپیایی دارند |
این روزها همانطور که میدانیم، مهمترین مسئله روز، لشگرکشی اسراییل است به باریکه غزه برای برانداختن جنگ جویان "حماس" و ساعتی نیست که یک خبر در این ارتباط به گوش آدم برنخورد.
مربوط به فیلم متریکس (تصویر تزئینی) |
به همین دلیل، امروز سعی میکنم که این پرسش متین را پاسخ گویم:
هفتم اکتبر (شنبه هفته پیش) سربازان "حماس" از مرز اسرانیل گذشتند و به صورت گسترده و وحشیانه به مردم جنوب این کشور حمله ور شدند.
با چندین و چند سوال که با "چرا" شروع میشود؛ میخواهم این پدیده و کلا قضیه روابط 75 ساله اسرائیل با دوستان فرضی و دشمنان رسمی اش را بررسی و تحلیل نمایم:
یادتان هست زمانی در این وبلاگ، ریشه تمام گرفتاریها در ایران را یک واژه سه حرفی توضیح دادم. واژه "ریا"؟ اگر یادتان نیست در این لینک آنرا بیابید.
واقعا چرا؟...
مجموعه تلویزیونی باورشکنان (Mythbusters) یک برنامه سرگرم کننده تلویزیونی بر پایه علم است که از سال 2003 تا 2018 از شبکه دیسکاوری پخش میشد. اساس این برنامه که در 17 فصل و 296 قسمت ساخته شده، بر این بود که نشان دهد آیا داستانهایی که مردم از زبان یکدیگر می شنوند یا در اخبار و فیلمهای سینمایی و سریالها می بینند و یا در کتابهای علمی-تخیلی می خوانند و براحتی آنرا باور می کنند؛ آیا در واقع حقیقت دارد یا یاوه ای بیش نیست. و اینکار را با آزمایش و شبیه سازی آن خبر انجام میدادند که بسیار جالب بود.
نظر به صحبتهای شاهزاده رضا پهلوی به تاریخ سوم شهریورماه (هفته پیش) و با توجه به ناامیدی خویش از اتحاد هوطنان غربت نشین، خیلی موجز خطاب به اپوزیسیون مقیم خارج از کشورعارضم که:
For life, I died to see with my own eyes, the Utopiainstead what I achieved was Presbyopiaso even can't see well longer, this Homeland of diarrheaAnd now, I think before getting Dementiashould find a way to survive in this REAL Dystopiathat will be far superior to drowning in Ridiculous Fantasia
میدانید مهمترین مدلی که لشگر سایبریون اینترنتی در تحمیق اپوزیسیون ایرانی بکار میبرند چیست؟ شیوه ای امتحان شده برای اینکه نگذارند با هم ائتلاف کنند و تبدیل به نیروی موثری شوند؟
برایتان میگویم:
من امروز صبح که پاشدم همینجوری حالم خیلی خوب بود. طرفهای ظهر بود که یک خبر شگفت انگیز شنیدم.
من اگر در سرزمینی آزاد زندگی میکردم، بالطبع می بایست بابت پیش بینی هایم درخصوص نتایج بسیاری از اتفاقات که از تحلیل صحیح "روابط بین المللی در سایه قدرتها" نشأت میگیرد، باید به خود می بالیدم و از خوانش پیوندهای مخفیانه میان دولتها لذت وافر می بردم ولی متأسفانه همین حظ ساده را هم نمی توانم ببرم چرا که نتایج آن پیش بینی ها، شوربختانه و مصیبت مندانه تمامی در جهت بیچاره تر شدن هموطنانم در ایران بوده است و موقعیت ایران را در دنیا بیشتر و پیشتر به سراشیبی قهقرا هل داده است!
بی مقدمه، دسته بندی اجتماعی خود را دررابطه با تیپ شخصیتی زنان ذیلا ترسیم می نمایم:
این پُست را میخواهم به مناسبت مصالحه و آشتی سردسته اعراب خاورمیانه، عربستان سعودی با شیطان مقیم منطقه یعنی همین جمهوری اسلامی خودمان به یادگار ثبت کنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید...
وقتی امروز فیلم سینمایی "تار" (Tár) را دیدم، اصلا فکر نمیکردم که لازم باشد در موردش مطلبی بنویسم تا اینکه در وبگردی کنجکاوانه مطالب مرتبط با فیلم که معمولا برای فیلمهای چالشی انجام میدهم، به نقدی برخوردم از شخصی به نام مسعود فراستی که در ایران وی را بعنوان "منتقد سینمایی" می شناسند! البته من بشخصه هیچ نقدی تا بحال از او نخوانده بودم تا همین ویدئوی زیر که بخود گفتم بهتر است این نقد را ببینم که هم نکات بیشتری در مورد فیلم بیاموزم و هم با نظرات و سبک کار این شخص آشنا شوم. ویدئوی مورد نظر این بود:
همانطور که در پُست قبل قول داده بودم در اینجا یک به یک مشکلات دهگانه خئاناباوری که در آنجا برشمردم را با راهکاری مطلوب یا همان راه حلهای نپتا مرتفع میکنیم تا دریابید که چرا میگویم و اصرار دارم که این فلسفه، بخوبی می تواند بعنوان یک سنتز یا هم نهاد برای خداناباوری و خداباوری در جوامع باشد و چطور میتواند در بلند مدت با حل مشکلات عدیده خداباوری و بسط عقلانیت و خردمندی عمومی و در عین حال آزادی معقول و متین عقیده و بیان، موجبات ترقی و رشد "مضاعف" بشر را فراهم آورد:
در این وبلاگ تاکنون به دفعات در مذمت و نکوهش فلسفه "تئیسم" (خداباوری) و یا همان "دینداری" خودمان، مطلب نوشته شده است (همین اول کار بگذارید در پرانتز بگویم که این خداباوری که موجب پدیدآمدن دین و مذهبی شده است؛ برای ما ایرانیان بصورت ویژه و اختصاسی، یک "حکومت دینی" سوغات آورده است! و این حکومت دینی آنچنان بلایی بر سر ملت ما آوار کرده است که امروزه فکر نمیکنم نیاز باشد کسی برای هموطن ایرانی من از معایب و مشکلات آن سخن سرایی کند).
تا کِی خامی؟ تا کجا ساده اندیشی؟ و تا چه وقت کج فهمی؟!
این قضیه دعوای کودکانه من به شاهزاده رضا پهلوی "وکالت می دهم" یا "نمی دهم"، این روزها شده است نقل محافل رسانه ای و در امتداد آن ملت بخت برگشته داخل و خارج ایران...
من سابق بر این می اندیشیدم که با اینکه مسلم است که مردم، در پیروزی انقلابات هیچ نقش اساسی ندارند یا اصطلاحا هیچ کاره اند و در حقیقت این قدرتهای متمرکز و صاحب برنامه و راهبری داخلی یا خارجی هستند که شعله انقلابات و تحولات ساختاری اجتماعی را بر افروخته و هدایت می کنند؛ ولی از طرفی همواره فکر میکردم که مردم حداقل، مکمل و یا تمام کننده یا امضا کننده انقلابات هستند؛ که در واقع این خیزش سال 1401 به من اثبات نمود که خیر! چنین نیست و من بدینوسیله اشتباه خود را تصحیح میکنم.
با این توضیح بیشتر که:
عاجزانه خواهشمندم یکی به من یاد دهد که چگونه می توانم به کارشناسان مسائل ایران بفهمانم که :
"آقا!
«مردم» یا «ملت» یک شخص حقیقی و معلوم و مشخص نیست! فرضا مردم پارس زبان حدود یکصد میلیون نفر آدم در دنیا هستند با یکصد میلیون طرز تفکر.
ای استاد!... اندیشمند!... پروفسور!... کارشناس!... نخبه!...
ای کسی که در رسانه ها تریبون داری
اصول و احکام محکم، مطلق و لایتغیر زندگی انسان که با وجود حقیقت محض، حتی علما و اندیشمندان نیز نمی خواهند آنرا بپذیرند:
این روزها همه جا صحبت از اعدام های سیاسی است.
فکر می کنم قبلا راجع به اعدام گفته ام. عملی به غایت اشتباه و مذموم که از حکومتهای عقب مانده سر میزند. اما اینجا باز هم میخواهم در پستی جداگانه تصریح و تاکید کنم که اعدام کردن یک مجرم و متخلف حتی با جرمهای سنگینی مثل قتل زنجیره ای و حتی نسل کشی هم فعلی غیر منطقی، غیر انسانی و شنیع است؛ چه رسد به اعدام اشخاص به جرم فعالیتهای سیاسی. علت اشتباه بودن آن هم کاملا مشخص و مبرهن است و من نمیدانم چرا یک عده به اصطلاح روشنفکر هم این قضیه ساده را نمی فهمند که حتی تنها یک بیت شعر هم در این خصوص خود بسیار گویاست: