توده ای را شنیدم که صد و پنجاه سال داشت
و چهل چشمه مبال . شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد همه شب نیارمید از
سخنان پریشان گفتن که فلان انبازم به کودتا بمرد و فلان رفیقم به انقلاب تلف شد و
این شناسه فلان شاعر چپ است که چپ شد. گاه گفتی خاطره پیش از 28 مرداد و مصدق دارم
که هوایی خوش بود، باز گفتی نه که به گارد شاه مشوش شد. حال رضا پهلوی درآمده است
و محبوب قلوب شده است و مرا خواب و خوراک در ربوده است.