جستجوی این وبلاگ

۱۷ آذر ۱۴۰۱

گیجی اپوزیسیون

 جالب است همانطور که مشهود بود و مشخص، اپوزیسیون جمهوری اسلامی پس از قریب سه ماه از شروع اعتراضات پراکنده مردم در گم گیجگی! مزمن بسر میبرد و اصلا نمیداند باید چه کند! مثل داخلی ها به شعار و تظاهرات بسنده کند، رهبری کند، فرمانبری کند یا بنشیند و تنها نظاره کند...
در حالیکه راه حل بسیار ساده است 

۲۴ آبان ۱۴۰۱

خبر امیدوارکننده

 دیروز بالاخره پس از سالها یک خبر نوید بخش آمد که کمی به آینده ایران امیدوارتر شدم و آن دیدار مسیح علینژاد (مسیح ایران) با مکرون "پرزیدنت کشوری که خمینی را برایمان لقمه گرفت" بود. این دیدار با اینکه غیر رسمی بود ولی بسیار اهمیت داشت و نوید روزهای خوب پیش روی را می دهد.

در حقیقت یکی از آرزوهای من در خصوص راهکار "واقعی" عبور از جمهوری اسلامی به واقعیت نزدیک شده است. که آن دیدار اپوزیسیون واقعی و نه فیک جمهوری اسلامی با سران فتنه 57 (اعضای اصلی G7 فعلی) برای برداشتن حکومتی است که خودشان بروی کار آوردند.

۲۱ آبان ۱۴۰۱

نگرش ماورائی > مغزشویی نرم > سرکوب خیزش مردم

 از سنین نوجوانی با دیدن فیلمهای سینمایی ترسناک در VHS که در رأسشان جنگیر ویلیام فریدکین (The Exorcist 1973قرار داشت و همزمان خواندن کتابهای علمی تخیلی ژول ورن و جی اچ ولز و همچنین کتابهای رازآلود و معمایی که سرامدشان کتابی بود با نام فارسی "ارابه خدایان" (Chariots of the Gods? Unsolved Mysteries of the Past)؛ تا همین یکی دو ماه پیش یعنی چیزی بیش از سی سال آزگار، من که آدمی بار آمده ام که بسیار سعی می کنم منطقی و زمینی بیاندیشم و با فکت و استدلال علمی نظر دهم؛ از شما چه پنهان که هماره گوشه چشمی هم به آسمان و دنیایی ورای این جهان داشتم و از این فاکتور ناثبوتی هم در برخی تفکراتم بهره میجستم. 

۰۳ آبان ۱۴۰۱

بت سازی: اولین فاز پیروزی معترضین رادیکال

آیا هرگز دقت کرده اید که در اعتراضات اجتماعی بت داران و بت سازان همیشه پیروز بوده اند و بی بتان یا معترضین بی رهبر هماره بازنده؟ چرا؟...چون ذات انسان معمولا تمایل به بت سازی و بت پرستی دارد و نه آنارشی و حکومتهای اشتراکی.

توضیح بیشتر دهم؟ بروی چشم!

۲۹ مهر ۱۴۰۱

زندان

               


مطلب امروز هم ارتباط مستقیمی با پست قبلی این وبلاگ دارد و هم بگمانم یک سوال اساسی را پاسخ می دهد. پس ابتدا بگذارید با آن یک سوال اساسی شروع کنیم:

۱۱ مهر ۱۴۰۱

دروغی تلخ با نام انقلاب مردمی ایران در سال 57

مقدمه یک: متاسفم، متاسفم و باز هم بسیار متاسف و ناراحت و خشمگین و افسرده هستم که بایست متن زیر را حتما در همین زمان حساس (اعتراضات قتل مهسا امینی) بنویسم. کاش دنیا اینگونه نبود. چقدر زیبا میشد اگر چیزهایی که ذیلا میخواهم بنویسم وجود نداشت و چرخ دنیا به خواست و اراده و تصمیم آزادی خواهان و خردمندان می گشت. ولی چه کنم که چنین نیست. چه کنم که مردم عادی بجان آمده از ِظلم و بیداد و استبداد چه مسلح و چه غیر مسلح بدون حمایت قدرتی برتر چه داخلی و چه خارجی بانی تغییرات رادیکال ساختاری یا همان براندازی حکومت‌ها نمی‌شوند.

۲۳ شهریور ۱۴۰۱

یک اثبات ساده

 خیلی خوشحالم که هنوز جوهر پست قبلی ام خشک نشده!، مردم و دولت "فخیمه"* انگلستان کاری کردند که صحبتهایم در خصوص کندی ذهن نخبگان یوروپید (نژاد مغرور سفیدپوست اروپایی) بیشتر اثبات گردد:

۱۹ شهریور ۱۴۰۱

توطئه: توهم یا "واقعیتی بر اساس استنتاج منطقی" Conspiracy Theory

از آنجا که مدتیست نوشته های اخیر من در خصوص تاریخ معاصر ایران رنگ و بوی تئوری توطئه یا همان (Conspiracy theory) به خود گرفته درحالیکه خود من آدمی به شدت واقع گرا و اهل استنتاج بر اساس فکتها و مستندات علمی هستم، لازم دیدم که برای آیندگانی که احتمالا روزی از این حوالی رد میشوند تا شاید خدای ناکرده ناپرهیزی کنند و بخواهند نوشته های مرا نیز مطالعه کنند؛ توضیحی ضروری در این پست بدهم. پس ای آیندگان؛ با من همراه شوید:

۱۳ مرداد ۱۴۰۱

ترانه زیبای "زن"

 نمیدانم تکلیف آدم با ترانه ای با مضمون اجتماعی عالی که فوق العاده از لحاظ موسیقی و سازبندی و تنظیم زیبا و قدرتمند است ولی از شعری سست یا مهجور رنج میبرد، چیست. اگر شما میدانید راهنمایی کنید چون من اکنون با این وضعیت روبرو هستم:

۱۲ مرداد ۱۴۰۱

زن، جنس برتر

سال هشتاد و چهار یعنی هفده سال پیش که آخرین سالهای تجرد خویش را طی مینمودم در سن سی و یک سالگی؛ متنی نوشتم به نام "من و زن". و مدتی بعد هنگامیکه صاحب وبلاگ شدم آن را با یک سری متون دیگر در همین وبلاگ قرار دادم. فحوای آن مطلب که شما می توانید در این آدرس بخوانید، این بود که من نمی توانم زن را بفهمم و دلایلش را هم تا آن حدی که برایم مسئله ساز شده بود در آن سن و سال و شرایطم در آنجا نوشتم:

۰۷ مرداد ۱۴۰۱

دموکراسی یا آریستوکراسی؟

آیا موفق ترین جوامع دنیا در حوزه آزادی و رفاه و امنیت یا بطور کلی کشورهای دارای ارزش بالای زیست، از طریق اعمال شیوه حکومتداری "دموکراسی بمعنای واقعی کلمه آن" به چنین جایگاهی رسیده اند و یا در واقع دموکراسی تنها یک روکش است بر شیوه آریستو کراسی یا حکومت نخبگان و آن ادعای دموکراسی، تنها شعاری است برای راضی نگاه داشتن توده مردم؟

۰۳ مرداد ۱۴۰۱

با اسفل معلومات میشود اشرف مخلوقات شد

 نمی دانم آیا شما نیز چون من جلوی تلویزیون چنان حرص خورده اید که غم باد بگیرید! بیماری که من در سن نوزده سالگی دچارش شدم (گواتر) که علت آنرا صدالبته صدا و سیمای مزخرف جمهوری اسلامی میدانم:

۲۶ تیر ۱۴۰۱

امارت اسلامی افغانستان

میخواهم این پست را با یک پرسش آغاز کنم: آیا امارت اسلامی افغانستان برای نیاز اروپا به نیروی کار پس از کرونا شکل گرفت؟

شما چه فکر می کنید؟

۱۸ تیر ۱۴۰۱

دروغهای تاریخی با رویکرد جدایی ملتها

 امروز یک فیلم کارتونی دیدم که دیدم عجیب در راستای پست قبل من هست در خصوص جنگ انسانها با هیولاها (اورکها) در مجموعه داستان "ارباب حلقه ها". نام انیمیشن بود "هیولای دریا" (The Sea Beast) محصول همین امسال:

۱۰ تیر ۱۴۰۱

سخنی با گروه هفت یا یاران واقعی حلقه

 پس از تحلیل دو فیلم معروف هابیت و ارباب حلقه ها (حتما اگر آن دو مطلب را نخوانده اید از همین دو لینک سرخ رنگ معرفی شده بخوانید)، چون فکر میکنم ایده اصلی پشت این داستانها یعنی تقسیم دنیا بین "خیر و شر" و هشدار برای دفاع از خیر و سپس حمله به نیروهای شر همواره توسط سیاستمداران چهار کشور گروه جی 7 که چه بسا مهمترین کشورهای عرصه بین المللی تاریخ معاصر هستند (ایالات متحده امریکا، آلمان، فرانسه و انگلستان)* به شکلی بسیار جدی درجریان است؛ به حدی که اصول سیاست خارجی خود را بر این نظرگاه کارتونی کنترل شر و نگاه داشتن آن شر کذایی در فاصله هایی دور از مرزها و سرزمین های خود تنظیم میکنند؛ لذا برآن شدم تا این موضوع را در اینجا باز کنم:

۰۸ تیر ۱۴۰۱

ارباب حلقه ها (امتداد داستان هابیت ها)

با درود خدمت خوانندگان محترم وبلاگ همانگونه که در اینجا به تاریخ 5 اسفند ماه 98 قولش را داده بودم ادامه تفسیر خود را از داستان هابیت ها که کتاب مستقلی به نام ارباب حلقه هااست و در سه اپیزود نسخه ای سینمایی و  بسیار مشهور و پرفروشی از روی آن نیز ساخته شده است را بالاخره در اینجا و این زمان تقدیم حضورتان میکنم:

۰۱ تیر ۱۴۰۱

آیا منشاء پیدایش همه انسانها یکی است

 نمیدانم چرا؛ ولی چند روز است عاملی بس قوی مرا با وجود امتناع خودم، مدام وا میدارد تا این پست را بنویسم و در اینجا قرار دهم!

من هماره سعی کرده ام علمی و منطقی صحبت کنم و حتی المقدور از فرضیه های بی بنیان بپرهیزم ولی این مطلبی که امروز در این شهر مسقط می نویسم از منظر خودم فرضیه ای است ناثبوتی ولی اجباری برای نگارشش دارم که گویی دست خودم نیست:

۱۸ خرداد ۱۴۰۱

کنار گود نشستگان

 امروز یک بیت شعردیدم در استوری اینستاگرام آقای ایرج جنتی عطایی غول صنعت ترانه نوین ایران زمین که متاسفانه دارای یک پالس منفی شگفت آور برای من بود. آن هم از جانب شخصی که همیشه برایم ارزشمند و هنرمند واقعی بوده و هست و خواهد بود. و آن موج منفی این بود که ایشان ملت را به بروز خشم دعوت میکردند:

۰۷ خرداد ۱۴۰۱

باتری مادام العمر


 به باور من روزی خواهد رسید که آیندگان دلشان به حال ما انسانهای قرن بیست و یک خواهد سوخت که باتری های مضحکی داریم که باید روزی یک بار شارژ شوند!

باتری های آینده براحتی میتوانند بیلیونها سال شارژ نگه دارند.

دلیل من: سیارات و ستارگان

این اجرام، بیلیونها سال است که دائم در حال چرخش و گردش اند و باتری مرکزی هسته آنها همیشه در این مدت فعال بوده و کمابیش تا بیلیونها سال دیگر هم ظاهرا به قوت خود باقی خواهد ماند. 

۰۲ خرداد ۱۴۰۱

آئین مرده پرستی

بمناسبت یتیم شدنم در تاریخ 29 اردیبهشت ماه امسال! در اینجا مطلبی می نویسم که شاید باید بدلیل اهمیت آن خیلی پیش از این می نوشتم که البته یا وقت نمیشد و یا فراموش میشد ولی این وفات سبب شد تا بالاخره این متن را که در مورد "شرایط و قوانین مرده پرستی" است را در این ساعت خدمت خواننده محترم وبلاگ ارائه نمایم:

۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱

هارای هارای! من فارسم

هارای هارای من فارسم و تورکـها را هم دوست دارم

کرد و بلوچ و لر و لک، همـــه رو از دم دوست دارم...(ادامه👇👇👇)

۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

اپرای هندی لیلی و مجنون

 چندی پیش همینطور کاملا اتفاقی که کانال عوض میکردم در یک شبکه تیلبغاتی ایرانی چشمم خورد به یک قسمت از تئاتری بسیار زیبا با رقص و موزیکی معرکه (که مدام کلمه عشق در آن تکرار میشد) که شگفت زده ام کرد. البته متاسفانه سریع قطع شد و رفت روی آگهی! و بعد از آنهم طبق معمول این شبکه های آبکی تبلیغی که معلوم نیست کی پشتشون هست بعد از آگهی نیم ساعته رفت سراغ چیز دیگر و یک برنامه دیگر پخش شد. اما همان چند دقیقه کوتاه چنان بود که من خدمت جناب گوگل شرفیاب بشوم و با انواع ترفندهای جستجویی که آموخته ام درصدد یافتش برآیم. خوشبختانه پیدایش کردم:

۱۱ فروردین ۱۴۰۱

تحلیل سریال تفکیک (Severance)

  شاید خیلی زود باشد که تنها با گذشت هفت قسمت از سریال تفکیک (Severance) بخواهم داستان آنرا نقد یا آنالیز کنم ولی این سریال بقدری پرمحتوا و فلسفی است که تا همین جای قصه هم میتوان فارغ از ادامه آن و رمزگشایی های آتی (البته اگر اتفاق بیفتد و مثل سریال  معمایی معروف "گمشده" Lost، به حال خود رها نشود) به مفاهیم عمیقی که ارائه میکند پرداخت. 

داستان از این قرار است:

۰۵ فروردین ۱۴۰۱

بیاییم حداقل تا نمرده ایم آدم شویم! (متحد)

یادش بخیر، تابستان سال 84 بود که متنی روی کاغذ نوشتم درخصوص راه حل چگونگی گذار از حکومت حاکم بر ایران. حدود دو سال بعد از آن تاریخ هنگامیکه یاد گرفتم چطورمیتوانم وبلاگی بسازم آنرا در همین وبلاگ منتشر کردم در اینجا. (لطفا حتما آنرا بخوانید، میدانم متنی بلند است ولی حداقل این قول را میتوانم به شما بدهم که از صرف وقتتان در این خصوص ضرر نمی کنید).

ولی شوربختانه هنوز پس از گذشت اینهمه سال باز می بینم که نخبه های ایرانی خارج از کشور هنوز در حال پریدن به هم هستند و تو گویی این روش زشت تمامی ندارد و خانمها و آقایان روشنفکر سوراخ دعا را بالکل گم و گور کرده اند:

۲۷ اسفند ۱۴۰۰

جستاری در شعر فارسی2

 شراب و شاعر:

یکی از مواردی که در شعر فارسی همیشه مایه تعجب و حیرت بوده اینست که عده ای سخت در تلاش هستند تا شراب و می و باده را به غیر از معنای حقیقی اش که مایعی است حاصل از تخمیر میوه جات مختلف مخصوصا انگور؛ تعبیر به عشق پروردگار و محبت الاهی و مراقبه کنند و از ساغر (جام شراب) بعنوان دل عارف؟! یاد کنند و ساقی (شراب ده) را هم خدا و ذات الاهی  در نظر آورند و مستی حاصل از باده گساری را هم وصال به معشوق و آگاهی حقیقی خوانند!:

۲۶ اسفند ۱۴۰۰

جستاری در شعر فارسی1


شاعر یا دراکولا؟

نزدیک بهار است. کتاب «گلستان» را باز می کنم بلکه با کمک مصلح الدین سعدی  شاعر پرآوازه شیرازی دمی هم که شده از این دنیای شلوغ و غمبار این روزها جدا شده، پناه ببرم به خُنَکای روزگاران کهن. روزگاری که پنداری وضعیت زندگی با طبیعت و گل و بوستان عجین بوده است و بقول خودش:

۰۹ اسفند ۱۴۰۰

حمله روسیه به اوکراین یا عملیات ویژه جهال

جنگ اوکراین، آغازی شد بر پایان پوتین که در امتداد آن گریبان دنباله هایش منجمله رژیم سرکوبگر و مستبد جمهوری اسلامی را هم خواهد گرفت.

دیگر آزادی زیاد دور نمی نماید.

حالا دو صحنه هم از ویژه بودن حمله نظامی روسیه را ببینیم:

۳۰ بهمن ۱۴۰۰

راستی شما میدانید "باخترشناسان" تاریخ کجا هستند؟


در حال ویرایش مطلب قبل بودم که یک سوال مهم در ذهنم جرقه زد و آن این بود که «چرا ما شرق شناس یا اصطلاحا مستشرق یا خاور شناس (Orientalist) داریم ولی حتی یک بار هم در طول تاریخ تمدن انسان به یک انسان مستغرب یا غرب شناس یا باخترشناس بر نمی خوریم؟» که بار سفر از مشرق زمین بسته باشد و به خواست خود و برای تحقیق به غرب (اروپا و یا حتی آفریقا...قاره آمریکا که پیش کش!) رفته باشد و یک کتاب از چگونگی زیست مردم آن نواحی تحریر کرده باشد:

۲۲ بهمن ۱۴۰۰

مثنوی پسروی یا غیرت و تعصب

بمناسبت دو واقعه وحشتناک که هر دو از یک ریشه شکل گرفتند و در یک مقطع زمانی یعنی دهه ی به اصطلاح فجر (و در اصل زجر) به فاصله 43 سال از هم بوقوع پیوستند که یکی انقلاب وحشتناک57 بود ودیگری قتل ناجوانمردانه دختر17ساله اهوازی؛ مثنوی زیر را در یکصد ودوازده بیت بصورت صوتی و نوشتاری تقدیم دوستان مینمایم: (برای خواندن راحت در موبایل، لطفا گوشی خود را افقی نگه دارید)

۱۸ بهمن ۱۴۰۰

Gaea's Song

Seems we have a long way
Even longer than the Trans-Siberian railway
A road into the dark depth
Of history of our crooked mind’s little forefathers
A way that would be impossible to voyage
Without your patronage
Gaea!:

۱۳ بهمن ۱۴۰۰

چپ گرایی و دین گرایی دو روی یک سکه

اگر ضرب شد سـکه ای یک زمان
به عبــرت ز رسم عقــب مانــدگان
به یک روی آن حک شود چپ گرا
دگر روی آن دیـن گـــرا را نشــان 

داشتم مناظره یکی از معدود افراد و شاید هم "تنها اپوزیسیون کارساز واقعی" جمهوری اسلامی در خارج از کشور را میدیدم (خانم مسیح علینژاد را میگویم، کسی که یک تنه پایه های استبداد را میلرزاند):

۰۶ بهمن ۱۴۰۰

"تست عمومی لیاقت"

نقل هرچیزی بود هم لایقش
لایق گله بود هم، سایقش

(مثنوی، دفتر دوم. بخش 23)

-------------

یک تست ساده دارم برای کسانی که میخواهند بدانند آیا خودشان و هموطنانشان لیاقت این حکومت موجود را دارند یا خیر:

۲۰ دی ۱۴۰۰

آوای گئا (بخش چهارم/آخر)

            (ادامه از اینجا

در تبیین واژه تضاد بودیم، همان نغمه اولین گئا

در جواب خواهش های ممتد مـا

سپس تحرک و پویایی حاصل از این تضاد

بعد به سراغ سومین سرود نیز خواهیم رفت

همانا تکامل، برای تکمله ماجرا.

آیا براستی برایمان مبرهن شد که تضاد موجد پویاییست؟

بیائید سری به علوم نظری و تجربی بزنیم.

آوای گئا (بخش سوم)

(ادامه از اینجا)

اما برسیم به معضل بزرگ  ماوراءالطبیعه 98
گر چه آنهم در بسیاری موارد همان طبیعت است بالنهایه.
اما
تا هنگامی  که لمسش نکرده ایم با حواسمان
بگذار که دخالت نکند به کارمان
بگذار که در حد نمیدانم باشد برایمان

آوای گئا (بخش دوم)

 ...(ادامه از اینجا)

به هر روی

ای مادر جاودان

گئا

همچنان در انتظار پاسخیم.

همانطور که از طریق نواده ات دایانا 67

آموختی بما طریقت شکار برای ارتزاق را

که انقلابی پالئولیتیکی 68 به پا شد اول بار  

همان جهش معروف عصر دیرینه سنگی

و سپس با در اختیار گزاردن راهنمائی های دمتر69 مهربان، کشت را نمایاندی  

و آغاز شد عصر نو سنگی70

آوای گئا (بخش نخست)

پیش درآمد: در راستای تصمیمی که چندی پیش گرفتم که کم کم نوشته های سابق را در این وبلاگ پست کنم (البته تنها برای دلخوشی خودم و ثبت در تاریخ مکتوب وگرنه این نوشته ها اصولن خواننده ای ندارد...شاید زمانی دیگر...)، مهم ترین نوشته تمام عمرم را اینجا به یادگار میگذارم که شانزده سال پیش در تاجیکستان نوشتم. البته خلاصه ای از این متن را بصورت مثنوی گونه قبلن با خوانندگان انگشت شمار قسمت کرده ام: