جستجوی این وبلاگ

۰۸ تیر ۱۴۰۱

ارباب حلقه ها (امتداد داستان هابیت ها)

با درود خدمت خوانندگان محترم وبلاگ همانگونه که در اینجا به تاریخ 5 اسفند ماه 98 قولش را داده بودم ادامه تفسیر خود را از داستان هابیت ها که کتاب مستقلی به نام ارباب حلقه هااست و در سه اپیزود نسخه ای سینمایی و  بسیار مشهور و پرفروشی از روی آن نیز ساخته شده است را بالاخره در اینجا و این زمان تقدیم حضورتان میکنم:


کاراکترهای اصلی و مثبت (پروتاگونیست) همه از دم سفید و بور اروپایی

همانگونه که در آن پست مذکور توضیح دادم، فردی "بیلبو" نام از نژاد "هابیت ها" (بمثابه ذکاوت و زرنگی بریتانیایی ها) با درخواست و سفارش "گندالف" یا "میتراندیل" (نماد روحانیون مسیحی با اشاره حتی به نام "میترا" (ایزد هندوایرانی) که تولد مسیح مقارن با جشن یادبود وی یعنی 25 دسامبر در نظر گرفته شده است)، توانست صلح و آرامش را به "دنیای میانه" (اروپا) بازگرداند و همزمان هم اژدهای "اسماوگ" (اسلام در اروپا) را شکست داد و هم باعث اتحاد تمام ساکنین شود در نبرد با اغیار و دشمنان (اورک ها).

اما داستان نجات بخشی "هابیتها" به همینجا ختم نمیشود. سالها بعد باز "گندالف"، مسلح به قوای ماورای طبیعی (روحانی) برای یک "هابیت" دیگر به نام "فرودو بگینز" (عموزاده بیلبو) برنامه نجات بخشی دیگری تدارک دیده است! این دفعه نجات جهان میانه (اروپا) از شر "ساورون" یا ستوان "ارباب تاریکی" (مورگوث) با از میان بردن حلقه قدرت وی.

در این ماموریت اما "هابیت" دیگری هم باید نقش مکمل و مهمی را ایفا نماید. "سم وایز" (سام دانا) که نام وی انسان را یاد "عمو سام" (Uncle Sam) که نماد ایالات متحده آمریکاست، می اندازد؛ باید "هابیت" قصه ما را در این مأموریت خطیر یاری رسان باشد. جالب تر شد! نه؟ 

دراین اثنا اما ارتش تاریکی از شهر "موردور" (جایی در مشرق!) دست بکار شده تا جهان میانه را تصرف کند. همینطوری بیخود و بیجهت. یا لااقل ما دلیلش را متوجه نمیشویم.

در این داستان، مثل داستان قبلی خبری از کل ارتش "الف ها" و "دورف ها" (کوتوله ها) نیست و از هر کدام تنها یک نماینده حضور دارند. که این نمایندگان و "هابیتها"،  "یاران حلقه" نام میگیرند تا با کمک هم پادشاهی را به انسان بازگردانند. (تصویر پایین)


 یاران حلقه یا منجیان سفید و بور عالم رویا

خلاصه اینکه "فرودو" با کمک بسیار لازم و حیاتی "سم"، سرانجام موفق میشود ارباب حلقه ها را از بین ببرد! (امروز تحلیل روایی و شبیه سازی این داستان را انجام نمی دهم چرا که فکر میکنم باید قبل از این کار می بایست داستان کتاب آخر "جان تولکین" به نام "سیلماریلیون" را نیز حتما بدانم. چرا که قصه آن قاعدتا به شبیه سازی کم عیب ما کمک شایانی خواهد نمود. پس هرزمان که داستان "سیلماریلیون" را دانستم، نسبت به تحلیل روایی این داستان "ارباب حلقه" نیز همت خواهم گماشت ولی علی ایحال، هدف من از طرح این داستان، یک تحلیل حاشیه ای ولی بسیارمهم است که ذیلا به ان خواهم پرداخت) :

نقش "سم" در این داستان بسیار پررنگ است. حتی بیش از "فرودو" چرا که اگر او نبود "فرودو" هرگز موفق به شکست "ساورون" نمیشد. "سم" برخلاف نام کاملش "سم وایز گمجی" با اینکه چندان باهوش (Wise) نیست ولی چنان قدرتی دارد که میتواند "فرودو" را بر دوش خود گرفته از کوه آتشفشان بالا ببرد و همواره حامی و نگهبان وفادار او با احترامات فائقه باقی بماند. 

وی اکثر اوقات "فرودو" را با عنوان محترمانه "آقای فرودو" میخواند. و جالب اینجاست که در پایان کار و پیروزی، "فرودو" با سپردن کتاب خاطراتش به "سم"، به او میگوید صفحات پایانی کتاب مختص به اوست و ما را به این نتیجه میرساند که داستانهای نجات بعدی جهان به دست وی (ایالات متحده آمریکا) انجام خواهد شد و "فرودو" و "بیلبو" (نماد های بریتانیایی) کم کم میروند تا بازنشسته شوند.

اگر فقط ذکر نام "سم" برایتان کافی نیست تا به تمثیلی از "آمریکا" برسید، نگران نباشید! در فیلم نشانه های محکم دیگری هم نشانتان می دهند: مانند عقابهای کله سفید (بیشتر از نمای بالا سفیدی سرشان مشهود است) که حیوان ملی "ایالات متحده" و نشان این کشور است و هرگاه در این مجموعه داستانی، عقابها می آیند؛ نشان از نجات و پیروزی دارند و نویدبخش صلح و آرامش هستند. البته باز تأکید می کنم پیروزی و صلح تنها برای "انسانهای سفیدپوست"، "الف ها"، "دورفها"، "هابیتها" و بطور کلی مسیحیان نژاد یوروپید با نماد "گندالف" ریش سفید عاقل و قاهر و قادر می باشد و نه کس دیگری! (اروپائیان)

عقاب ها، مظهر ایالات متحده و مظهر پیروزی و آزادی 

باز از نشانه های دیگری که من به این تحلیل رسیدم، انتخاب بازیگران این فیلم است. تمام هابیتهای معروف و پرسوناژهای اصلی این داستان و داستان قبلی (هابیتها) از میان بازیگران انگلیسی انتخاب شده اند بجز "فرودو"، "آراگون" و همسرش و "سم وایز"! (آراگون و همسرش به عنوان شاه و ملکه انسانها پس از پیروزی بر ظلمت و فرودو و سم بعنوان قهرمانان اصلی داستان و آینده بشر!). این انتخابها به نظر شما تصادفی بوده؟ پس نقش "ساورون" و "اوروک-های" و جادوگر "آنگمار" (هرسه پلید) را چه میگویید که سه بازیگر رنگین پوست و تنها رنگین پوستان بین تمام کاراکترهای اصلی فیلم ایفا کرده اند. واقعا تصادف غریبی بوده است تمام اینها. آنهم نه در قرن نوزدهم که در قرن 21!


ارتش تاریکی که قریب به اتفاق رنگین پوست هستند و اگر تک و توک سفیدی هم بعنوان رهبر
 !!بینشان یافت شود ناقص الخلقه است؛ که شاید روس باشند

حالا فکر می کنید تاج پادشاه انسانها (آراگون با بازی هنرپیشه آمریکایی) را چه کسی بروی سرش میگذارد؟ بله درست حدس زدید، جناب "گندالف پیر" که با ظاهری نورانی، سفید، ریش و موی بلند که کاملا شبیه نمادهای منجی مسیحایی است این کار را انجام میدهد (دلیل دیگری که وی یک روحانی است چون تاج را در انگلستان، اسقف اعظم کانتربری روی سر پادشاه میگذارد). یعنی ایدئولوژی مسیحی اروپایی بدون نام بردن مستقیم از سر و روی این داستان تراوش می کند.


 (روحانی) تاجگذاری پادشاه انسانها توسط یک فرد مسیحا شکل
به نام گندالف

اساسا برای همین هم است که دائم میگویم و اصرار میکنم که "انسان" در این مجموعه داستان به انسان های کل جهان فارغ از رنگ و نژاد و زبان اشاره ندارد و "فقط اروپاییان" را در بر میگیرد. 

چون اصولا انسانها در فیلم "ارباب حلقه ها" همگی سفید پوست از نژاد قفقازی (Caucasian race) هستند  که شامل اروپای شرقی، مرکزی و شمالی میشود. شما یک چینی، آسیایی، هندی، سیاه پوست، سرخپوست و غیره را در میان انسانها نمی بینید. همه از دم سفیدپوست هستند! حتی "دورفها" نیز غالبا مو سرخ هستند اما کمی خرفت که زورشان بر اندیشه شان میچربد مشابه کولی های اروپا یا فرانسوی های و اسپانیایی ها از دید یک انگلیسی یا آمریکایی نژادپرست می باشند. 

"اورک ها" و دشمنان انسان اما هزار مدل هستند از فیل سواران سبزه با عمامه بر سر که آدم را به یاد اعراب شترسوار و هندیان فیل سوار توأمان می اندازند تا مردانی بغایت زشت و چرک و کله خر و کج و معوج که هیچ کاری ندارند جز خونریزی آنهم به فرمان اربابان تاریکی. 

هیچ سفیدپوست با چهره ای عادی و معمولی؛ نمیگویم زیبا را شما هرگز میان اورکها نمی بینید. همه از دم کریه و خبیث یا تیره رنگند. ولی نه چهارپا و هشت پا و غیره همه دو پا هستند و انسان شکل.


فیل سواران وحشی داستان. اینها هم کاملا شبیه هندی ها و اعراب جنگهای صلیبی به تصویر کشیده شده اند

زبان همه انسانهای دنیای میانه هم بالکل،در فیلم "انگلیسی" است. خب شاید بگویید فیلم انگلیسی زبان است و منهم قبول میکنم ولی بشرطی که زبان دشمنان انسانها (اورک ها) نیز انگلیسی می بود و نه زبان خاص دیگری! 

به هر روی می اندیشم که این داستانها دیدگاه و نقطه نظرات انگلیسی های نژادپرست، متعصب و ناسیونالیست را به دیگر مردمان دنیا، خاصه ما شرقیان به نیکی بازگو میکند. 

"بدبختی ما مردمان این دنیا هم همین موضوع است که امثال همین افراد با چنین اندیشه و ایدئولوژی مانند نویسنده این اثر یا سازندگان این فیلم هستند که همیشه برای کل دنیا تصمیم گرفته و میگیرند و شوربختانه هیچ کس جز خودشان را اصولا انسان حساب نمیکنند و تمام برنامه های مفیدشان تنها در راستای منفعت خودی هایشان است و ما بیگانگان در ذهنیت علیل ایشان اورکهایی هستیم که هر لحظه ممکن است آرامش ایشان و دنیایشان را به هم بزنیم. برای همین است که به راحتی بخود اجازه میدهند که در کار ما دخالت کنند و برایمان رهبران  و حکام جعلی گوش بفرمان بسازند".

و این جملات بولد و ایتالیک بالا، هدف غایی من بود از نگارش این جستار تحقیقی. این فیلم بیهوده ساخته نشده و تصادفی برایش چنان خرج عظیمی نشده است تا جزو پرفروشترین های تاریخ سینما قرار بگیرد. با زبان استعاره دیدگاه یک اروپایی یا انگلیسی متعصب را جلوی چشم مخاطب می آورد و نشان می دهد که ایده پشت این دیدگاه چقدر وحشتناک تبعیض آمیز و نژادپرستانه است و وفور باورمندان آن در بین سیاسیون اصلی کشورهای اروپایی و آمریکا عاملی گشته است بر سیه روزی ما آسیایی های "اورک نشان" از دید ایشان!

خلاصه که بسیار متأسفم که دنیا توسط این افراد بدینگونه اداره میشود...

بعنوان جمع بندی این مطلب که از نظر گذراندید و تحلیل قبلی راجع به هابیتها، پستی جدید خواهم نوشت که می توانید پس از این بخوانید. 

( این پست قرار گرفت در اینجا، لطفا حتما آنرا نیز بخوانید!)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Big like