جستجوی این وبلاگ

۱۱ فروردین ۱۴۰۱

تحلیل سریال تفکیک (Severance)

  شاید خیلی زود باشد که تنها با گذشت هفت قسمت از سریال تفکیک (Severance) بخواهم داستان آنرا نقد یا آنالیز کنم ولی این سریال بقدری پرمحتوا و فلسفی است که تا همین جای قصه هم میتوان فارغ از ادامه آن و رمزگشایی های آتی (البته اگر اتفاق بیفتد و مثل سریال  معمایی معروف "گمشده" Lost، به حال خود رها نشود) به مفاهیم عمیقی که ارائه میکند پرداخت. 

داستان از این قرار است:

۰۵ فروردین ۱۴۰۱

بیاییم حداقل تا نمرده ایم آدم شویم! (متحد)

یادش بخیر، تابستان سال 84 بود که متنی روی کاغذ نوشتم درخصوص راه حل چگونگی گذار از حکومت حاکم بر ایران. حدود دو سال بعد از آن تاریخ هنگامیکه یاد گرفتم چطورمیتوانم وبلاگی بسازم آنرا در همین وبلاگ منتشر کردم در اینجا. (لطفا حتما آنرا بخوانید، میدانم متنی بلند است ولی حداقل این قول را میتوانم به شما بدهم که از صرف وقتتان در این خصوص ضرر نمی کنید).

ولی شوربختانه هنوز پس از گذشت اینهمه سال باز می بینم که نخبه های ایرانی خارج از کشور هنوز در حال پریدن به هم هستند و تو گویی این روش زشت تمامی ندارد و خانمها و آقایان روشنفکر سوراخ دعا را بالکل گم و گور کرده اند:

۲۷ اسفند ۱۴۰۰

جستاری در شعر فارسی2

 شراب و شاعر:

یکی از مواردی که در شعر فارسی همیشه مایه تعجب و حیرت بوده اینست که عده ای سخت در تلاش هستند تا شراب و می و باده را به غیر از معنای حقیقی اش که مایعی است حاصل از تخمیر میوه جات مختلف مخصوصا انگور؛ تعبیر به عشق پروردگار و محبت الاهی و مراقبه کنند و از ساغر (جام شراب) بعنوان دل عارف؟! یاد کنند و ساقی (شراب ده) را هم خدا و ذات الاهی  در نظر آورند و مستی حاصل از باده گساری را هم وصال به معشوق و آگاهی حقیقی خوانند!:

۲۶ اسفند ۱۴۰۰

جستاری در شعر فارسی1


شاعر یا دراکولا؟

نزدیک بهار است. کتاب «گلستان» را باز می کنم بلکه با کمک مصلح الدین سعدی  شاعر پرآوازه شیرازی دمی هم که شده از این دنیای شلوغ و غمبار این روزها جدا شده، پناه ببرم به خُنَکای روزگاران کهن. روزگاری که پنداری وضعیت زندگی با طبیعت و گل و بوستان عجین بوده است و بقول خودش: