جستجوی این وبلاگ

۱۲ مرداد ۱۴۰۱

زن، جنس برتر

سال هشتاد و چهار یعنی هفده سال پیش که آخرین سالهای تجرد خویش را طی مینمودم در سن سی و یک سالگی؛ متنی نوشتم به نام "من و زن". و مدتی بعد هنگامیکه صاحب وبلاگ شدم آن را با یک سری متون دیگر در همین وبلاگ قرار دادم. فحوای آن مطلب که شما می توانید در این آدرس بخوانید، این بود که من نمی توانم زن را بفهمم و دلایلش را هم تا آن حدی که برایم مسئله ساز شده بود در آن سن و سال و شرایطم در آنجا نوشتم:


اما اکنون که به سن چهل و هشت رسیده ام نه تنها علتش را دانستم بلکه به ایقان رسیده ام که چرا من که اینقدر ادعای فهمیدگی داشتم، بدرستی نمی توانستم زن را درک کنم و اکنون می خواهم برایتان بشکافم که اصولا چرا مرد نمی تواند زن را درست بشناسد و بفهمد. علت آن خیلی ساده است: "چون این زن هست که جنس برتر است!" و شناخت جنس برتر توسط جنس دوم، یعنی مرد بالطبع بسیار مشکل است. 

اکنون دانستم که مرد بابت قدرت بدنی بیشتر و استخوان بندی درشت تر که هر دو ناشی از تستوسترون است، تنها به ظاهر جنس برتر است و تازه این برتری ظاهری هم برای این طبیعت در اختیارش قرار داده است تا در راستای محافظت از زن و فرزندانش بکار بندد. دانستم که مرد در واقع بادیگارد زن است نه سرور و سرتر از او. 

از نظر من، مرد و زن تنها از دید اجتماعی برابرند ولی درحقیقت در نژاد انسان، این جنس مؤنث است که هم از لحاظ بدنی کامل تر از مرد است و هم از لحاظ عقلی و تحلیلی. این مهم را ذیلا بصورت بسیار مختصر شرح میدهم:

از لحاظ بدنی زن بدنی ایمن تر از مرد دارد چرا که اولا در بدنش از یک سیستم تصفیه خون منظم برخوردار است که بطور منظم و مستمردر طول سالیان عمر مفید بیولوژیک وی (بلوغ تا یائسگی)، خونش را ریفرش (تازه) می کند و دوم اینکه بابت نداشتن خوی تهاجمی یا عدم نیاز به نشان دادن قدرت بازو و پنجه خود، یا اثبات غرور بیجای خود و غیره که متاسفانه همه نشان از کم خردی نهادینه شده در ما مردان است، کمتر بدن خودش را به مخاطره می اندازد. 

زن بقدری سیستم داخلی قدرتمندی دارد که می تواند علاوه بر خودش، یک انسان دیگر را نیز درون خود بپرورد، حتی پس از تولد این قابلیت را دارد تا با شیر دادن، غذای اصلی و بعضا حیاتی یک انسان تازه متولد شده را تا سالها تأمین نماید. 

بدن زن از لحاظ صبر و طاقت و تحمل سختی، سرما یا گرما با مرد قابل مقایسه نیست. وی همینقدر که می تواند یک پارچه مضحک و دست و پاگیر را از کودکی تا پایان عمر روی سر و بدنش نگاه دارد و تحمل کند، برای مردی چون من غیر قابل تصور است و نشان از صبر و تحمل بالای ایشان دارد. 

زن به نسبت مرد بسیار کمتر جنگجو و پرخاشگر است. این هم یک خصلت نیک دیگر. البته خصلتهای بدنی، روانی و فیزیولوژیکی برتر دیگری هم مانند حافظه بهتر، طول عمر بیشتر، حواس پنجگانه قوی تر، کنترل کامجویی اینترکورس و ... دارد که تحقیق بیشتر در مورد آنرا به خواننده متفکر عزیزم واگذار می کنم.

اما برسیم به برتری عقلی، زن بشکل فوق العاده محسوسی از بُعد روانی و عاطفی باهوش است و بسیار راحت می تواند سیستم روانی مرد مورد علاقه اش را آنالیز کند. براحتی از رفتار مرد، دستش را می خواند؛ روابط خارج از تعهد شریک جنسی را با امکان خطای ناچیز، تشخیص میدهد. خود را سریع می تواند با شرایط وخیم پیش آمده سازگار کرده، قبل از اینکه شرایط سیستم بابت خشونت کور مردان، رو به نابودی رود؛ آنرا تحت کنترل درآورد. 

زن براحتی می تواند خود را کوچک و کمتر از فرزند پسر یا مردی که دوست می دارد جلوه دهد و اینگونه وانمود می کند تا غرور ابلهانه جنس نر را جریحه دار نکند. این البته کم خصلتی نیست و قدرت فکری و فروتنی زن را همزمان می رساند. زن بسیار مهربانتر از مرد است و چون مردان بیشترین بزهکاری را در اجتماع دارند، بهترین داوری (قضاوت) را زن ها میتوانند انجام دهند. 

زن یک هنرپیشه بالفطره است و بسرعت می تواند در جهت پیشبرد سیستم به دلخواهش، نقش عوض کرده به بهترین نحو بازی کند که این همه از هوش سرشار وی می آید. مثال آشنا سرعت در ریزش اشک برای تلطیف شرایط!

غرور بیجا و کور در زن بسیار کمتر از مرد است و این عامل مهم می تواند اگر زن مصدر امور سیاسی باشد، کمتر خبط و خطا نماید و کشور را بهتر سمت رفاه اجتماعی سوق دهد. 

حتی آن عملی که شاید بسیارانی فکر می کنند صفت حقیری است در برای برخی زنان فقیر و بیکار، یعنی تن فروشی هم باز یک آپشن و امکان قوی در نزد جنس زن است که می تواند براحتی از عطش سیری ناپذیر مردان برای همخوابگی "سوء استفاده" کافی نموده، خود را از لحاظ اقتصادی سرپا نگاه دارد و بعضا حتی پول ساخت زندگی موفق آینده اش را نیز تأمین کند. «گرچه خواننده من باشعور است ولی با اینحال لازم می دانم که در اینجا این توضیح ضروری را هم بدهم که: "اگر کمی بدون تعصب و آزاد فکر کنید، در می یابید که منظور من ارزش گذاری روی فعل روسپیگری نیست، بلکه منظور من قابلیتی است که به بهترین شکل بابت هوس مندی و کم طاقتی جنسی بیولوژیک مرد، نزد زن موجود است".  

اما اینکه شاید بپرسید زنان که اینطور باهوش و سریع الانتقال هستند پس چرا در پیشرفت علوم و ریاضی و بطورکلی در تکنولوژی سرآمد نبوده اند؟

- جواب ساده است و آن ریشه در مردسالاری در تاریخ تمدن انسان دارد که آنهم بابت خوی جنگاوری و خشونت مردان بوده است و همزمان صرف زمان بیشتر مردان برای کارهایی غیر از تنها رتق و فتق امور خانه و خانواده. و البته مسائل مهم دیگر هم مثل اعتماد بیشتر مردان به مردان و دستمزذ بیشتر و غیره... هم دخیل است.

بدین روی، بطور منطقی بر این باور هستم که اگر زنان هم چون مردان در طول تاریخ می توانستند فارغ از رسیدگی به همسر و بزرگ کردن فرزندان و بطور کلی امورات خانه و خانواده؛ بیشتر فکر و وقت و تمرکزشان را چون مردان بیرون از خانه، در لابراتوارها و کتابخانه ها به تحقیق و تفحس بپردازند، شما هم چون من مطمئن باشید با این هوش و تحلیلگری ذاتی، بشر بسیار پیشرفته تر از امروز می بود. شاید حتی تا همین قرن بیست و یکم، می توانستیم مکانی جز زمین برای زیست داشته باشیم، اگر زن در طول تاریخ تولیدگر علم و دانش می بود. 

از این توضیحات مختصر بالا می خواهم به این نتیجه برسم که ما کشورهای بدبخت خاورمیانه، دقیقا برای همین بدبختیم چرا که ما مردان هستیم که تصمیم گیر سیاست و اقتصاد کشورهایمان هستیم. اگر روزی آنقدر شعور پیدا کنیم که از قدرت بدنی برترمان در راه کنترل زن استفاده نکنیم و نه تنها به ایشان آزادی کامل عمل دهیم که حتی بگذاریم برای همه مردمان، آنها تصمیم بگیرند؛ مطمئن باشید رشد می کنیم وگرنه با این وضعیت بستن زن در کنج خانه به هیچ کجا نمیرسیم. 

البته منظور من اصلا کشور ایران نیست. ما ایرانیها که هیچ، بابت تفکرات شیعه سیاسی حکومتمان و ریاکاری، غیرت و تعصب اکثریت ملت مان دوبله بدبختیم جهان پنجم هستیم؛ ولی حتی همین اعراب منطقه هم که در حوض نفت شنا می کنند و پول سرشار دارند و بسیار کمتر از ما با مشکلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند؛ مادامیکه زن را لای پارچه های ضخیم و مشکی بپیچانند، آنانرا با غیرت نالازم کنترل کرده، به زنان خویش حقوق اولیه شان را متذکر نشوند و اجازه پرواز آزادانه به ایشان ندهند، همیشه همینگونه مصرف کننده و بدبخت و جهان سومی خواهند ماند.

این متن بالا مطمئنا اگر توسط مردان از قشر عوام قرائت شود، سبب ساز بد و بیراه و فحش و فضیحت بسیار و نصب انواع برچسب به نویسنده خواهد شد. ولی خب، چه باک! حقیقت، حقیقت است. من برای دلخوشی دیگران نمی نویسم؛ بل آنچه پس از تعمق و تفحص در اقوال و اسناد و تعمق در سیر تحولات زندگی در می یابم، سعی می کنم که تا حدی با دیگر همنوعان قسمت کنم. 

اگر آن عده آقایان عصبانی، "مرد میدان"! باشند، بالطبع باید "مردانه" وارد میدان شده، با ادله علمی و منطقی خویش، نقیض گفتار مرا اثبات نمایند؛ تا من نیز از ایشان چیزی بیاموزم و خود را تصحیح کنم. مثلا همین که بیایند و بگویند: "ببین افغانستان را که با زنان برقع پوش مثلا از فنلاند و سوئد و نروژ و فرانسه که تازه ارزش زن را کشف کرده اند و به مرور دارند افسار امور مملکتشان را به زنانشان می سپارند؛ پیشرفته تر است و فرضا قندهار مکان بهتری است برای زندگی نسبت به نسبت پاریس"؛ برای من کافیست! :))

 در خدمتیم!



هیچ نظری موجود نیست: