متاسفانه آن تراژدی که هرگز نباید اتفاق می افتاد، یک ساعت پیش اتفاق افتاد.
آتش بس بین حماس و اسراییل را می گویم که تمام خطوط ذهنی ما برای براندازی این حکومت قرون وسطایی را نقش بر آب نمود...
نه! دیوانه نشده ام.
البته گاهی در مرزهایش تردد میکنم ولی هنوز واردش نشده ام.
پس اگر فکر می کنید ارتباط دادن آتش بس غزه با ادامه حکومت ولایی فقط از یک دیوانه بر می آید بهتر است کمی تامل فرموده، به خواندن ادامه دهید!
در همین سال قبل (2024) شاهد بودیم که شخصی (بنیامین نتانیاهو پس از مشورت با ایالات متحده) تصمیم گرفت که بالاخره این "چهره [کریه] خاورمیانه" را تغییر دهد و دست جمهوری اسلامی [آمریکا-تروئیکا ساخته] ایران را لااقل از آسیب رساندن مستقیم به کشور مطبوعش اسراییل کوتاه کند.
این اتفاق البته با کمک سپاه پاسداران منافع آمریکا در خاورمیانه یا همان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بصورت غیرعلنی و در لفاف، حادث شد و دست نیروهایی که ایالات متحده و متحدانش در خاورمیانه برای بحرانسازی دائمی ساخته بودند از جمله سران گروهها و حتی دولت سوریه، تا حدود زیادی کوتاه شد.
و سیر این تحولات که تقریبا با از میان برداشتن ابراهیم رئیسی بصورت رسمی آغاز شد و با حذف یک به یک سران حماس و حزب الله و در آخر بشار ادامه یافت، چنان سریع و برق آسا پیش رفت که من نیز چون بسیاری از هموطنان خود جوگیر شده، پیش خود انگاشتیم که ظاهرا تصمیم به حذف یا لااقل تعدیل جمهوری اسلامی ایران توسط سازنده گانش نیـــــــــز گرفته شده است.
باری!... همینطور که داشتیم از اخبار روزمره پیروزی های ارتش اسراییل و جولانی و پیشروی های نیروهای خیر شادمانی می کردیم؛ ناگهان
... بوووووم....
ای داد و بیداد! چه گویم که خبر آمد درست یک روز قبل از مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید آمریکا، بی بی نتانیاهو ی ظفرنمون ما عاقبت تسلیم خواست اربابان سیاست جهانی شد و ناخواسته به آتش بس تحمیلی ایشان تن در داد و با این کار زشت خود گندی بشدت عظما زد هم به حیثیت خودش، هم به اقتدار بدست آمده ی اسرائیل و هم به ما ی بدبخت بی زور و از آنجا رانده و در اینجا درمانده نهیب زد که دیگر بس است؛ از این هپروت خوش رژیم چنج بدرآیید...
بله باید از رویای رسیدن به آزادی بیرون بیاییم و بازدوباره به خود گوشزد نماییم که ای ساده دل... ای بچه جان!
تا مادامیکه این نفت و گاز و مواد اولیه صنعت آمریکا و مخصوصا اروپا در این خاورمیانه کوفتی موجود هست؛ محال ممکن است ایشان بخواهند ثبات و آرامش به این منطقه باز گردد. محال اندر محال اندر محال است...
واقعا مگر آنکه تصمیم سازان ارشد و بازیگردانان طبیعت بخواهند که شرایط بازی را دگرگون کنند، وگرنه این سیاستمداران اروپایی-آمریکایی هرگز و هرگز و هرگز اجازه نخواهند داد تا یک ایران مقتدر و یک اسراییل بدون مزاحم در منطقه شکل بگیرد که اگر چنین شود باید مردمانشان را بفرستند در خاورمیانه برای آجراندازی و رختشویی و خودشان هم کاسه ی گدایی بدست بگیرند بلکه بتوانند زمستانها را بدون یخ زدن بگذرانند...
بله، آنان با حقنه کردن این آتش بس ننگین به بی بی، به دنیا خاطر نشان کردند که کماکان برای بحران آفرینی و صید ماهی های فراوان از آب گل الود منطقه:
«حماس باید باشد. حشدالشعبی باید باشد، حوثی و حزب الله و داعش و طالب و غیره باید باشند و بطریق اولی، مدیر تمام اینها که جمهوری منحوس اسلامی است نیز باید باقی بماند تا تمام نیروهایی که در این 46 سال گذشته به سختی ساخته و پرداخته اند به کار بحرانسازی ادامه دهند. البته تنها با یک فرق کوچک و آنهم اینکه کُنش و واکنش یا اصطلاحا گرد و خاک کمتر و حساب شده تری بنمایند نسبت به سابق؛ همین!»
خلاصه که ای بدا به حال ما...
و ای لعنت به این نفت و گاز، عوامل بدبختی من و تو ی ایرانی و اسرائیلی و عرب و کُرد و تُرک و کلا خاورمیانه ای جماعت...😔😔😔
آشغالها تمام شوید دیگر، تا تمام نشده ایم...😡
(عرض نکردم در حاشیه ی دیار دیوانگی قدم میزنم؟ بفرما... فحش دادن به نفت و گاز هم یکی از بارزترین نشانه هایش...)
شعر:
نفت خام اگر که در
عالم هستی نبود،
پس حتما
گازِ نفت،
یعنی "ال.پی.جی" نبود؛
قیر و بنزین و گازوئیل،
کُک نفتی هم نبود.
آن مواد نبود اگر
و همینطور
چنانچه "گاز طبیعی" نبود:
سوخت نفتی که نبود پس؛
سوخت گازی هم نبود.
میماند برایمان ذغال سنگ و چوب،
از برای زنده ماندن در دمایی مطلوب؛
ولی چون محدود است
و سوختی نامرغوب؛
که کند هوا را آلوده و جو پُر آشوب؛
پس خِرد پَر میگشود،
سمت چاره ای بزرگ،
با دلی داغ،
اژدهایی سترگ.
آنکه با بودن او،
گشته ایم بود و پدید؛
جلب میگشت نظرها سوی شید،
منشأ جان؛ خورشید.
از برای گرما،
پایداری وجود؛
چه از آن بهتر بود؟
چه عظیم تر از آن،
جاودان و لایزال؛
چه سر و برتر بود؟؟
پس از آن باد؛
و آب؛
و انرژی "زمین گرمایی" به زیر خاک؛
که همه موجودند،
تحت نام:
"انرژی های پاک".
پس اگر نفت نبود،
زیستن برای انسان،
طبیعی تر بود؛
پاک تر،
سبز و سلامت تر و عینی تر بود.
تازه آن برای ما،
خاورمیانه ای ها
صدهزاااااااااار مرتبه
بهتر بود!
زیراک
طمعکار سران دنیا،
دزدان انرژی و
منابع کلان آسیا؛
با حقه و انواع فریب،
مکر و ریا،
با هدایت رهزنِ عظمای جهان
بریتانیا؛
امروزه
بجای ایجاد بغض و نفاق،
در منطقه
با نصب حکومتهای دور از اخلاق؛
پُر میکردند
سفره های مردمانشان
از ارزاق،
که برآمده ز مجرای
صحیح و بی شِقاق.
و چرخ صنعت و فن شان،
بی اغراق؛
میگشت به قوتِ
انرژی های پاکِ آفــــاق.
و ما مردم بیچاره ی مفلوک و غمین؛
شده بودیم آزاد،
از بند تباهی،
و از این جبر وزین،
"وجه سیاسی دین".
سوغات همان غارتگران سهمگین؛
که در آغاز
نشان به خلق دادند رنگین؛
و فرو کردند قلبمان
عمیق و سنگین.
آری امروز هم ار نفت رَوَد از میدان،
مطمئن باش!
رهایمان کنند این دزدان.
انگیزه ندارند آنگاه
بهر تحمیق
و چاپیدنمان.
گرچه دور است و نهان، آن دوران
ولی شاید امیــــد؛
کمکی کند به تسریع زمان
تا شاید
معجزه رخ دهد و نوبت ما هم برسد
که بخندیم و ببینیم خندان،
همه جمعیت مان را؛
همه از پیر و جوان.
باری!
نفت خام اگر که در
عالم هستی نبود،
لااقل هرچه نبود...
"شرف" اما می ماند؛
"آزادی" می بود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر