انسان در کودکی بخاطرضعف های جسمی و عقلی که در مقابل بزرگسالان دارد غالبا آرزوی رشد کردن و بزرگ شدن سریع و برق آسا دارد...
تا به نیروی بالا دست پیدا کند و به همان دلیل، چیزهای بزرگ و کلان و کبیر و وسیع مثل ماشین بزرگ و آخرین سیستم! ، خانه بزرگ و کشور پهناور و تاریخ باشکوه و بزرگان فرهنگی و هنری و علمی و تاریخی و ملی و هنرپیشگان بزرگ و ... را اگر در خیالش متعلق به خود، ملیت یا زبان و فرهنگ خود و خانواده اش بداند نیز برایش بسیار مهم و غرورانگیز است.اما اشکال قضیه وقتی پیش می اید که این انسان کودک، در بزرگسالی باز هم همینطور فکر کند و مدام دنبال بزرگترین ها باشد.
اگر اینگونه بماند متاسفانه دیگر فقط یک بچه با آرزوهای بزرگ نیست بلکه یک بیمار روانی است با ضعف تجزیه و تحلیل و ضریب هوشی پایین.
نمونه اش اکثر سران حکومت های کشورهای بزرگ و پرجمعیت!
مثلا همین پوتین شوتی نالوطی! را ببینید. یک روان پریش تمام عیار که با اینکه نصف برف و یخ کره زمین را در اختیار دارد باز چشم به چهار تا شهر و روستای کشور همسایه دارد و یک جنگ خونین را بیخود و بی جهت و واقعا سر هیچ و پوچ؛ بر سر اینکه فلان شبه جزیره و فلان منطقه هم باید مال من باشد راه انداخته است. یا آن دیگری شی جی پینگِ خنگِ گُنگِ بِی جینگ! را نظاره کنید. کلی زمین مرغوب و سواحل خوب و جمعیت مطلوب زیر فرمان دارد که اگر واقعا بخواهد برایشان کارکند، وقت سر خاراندن هم ندارد ولی باز ببینید که از روی تفنن، چشم به یک جزیره کوچک و موفق وسط دریا دارد و آنجا را هم در ید تملک خویش می خواهد!! چرا واقعا؟!
از همه بدتر و فاجعه بارتر، سران بیشرف و حاکمان نامرد ایالات متحده آمریکا و انگلستان که دیگر به یک جزیره و چند شهر و روستا هم بسنده نمی کنند که اساسا کل زمین را ملک شخصی خویش درنظر گرفته، دنبال تاراج منابع معدنی و انسانی همه ی دنیا هستند که بواسطه پول سرشار خود و همچنین زور تسلیحات و سیاستهای تفرقه افکنانه در بسیاری از کشورهای غنی، رسما تمام کره زمین را بنحوی قهوه ای کرده اند!
تمام این افراد و هوادارنشان، همان خصلت کوته بین ایام کودکی را با خود تا سن بزرگسالی کشانده اند و با چاشنی قدرت رسانه ای و نظامی آنرا عملی کرده اند.
بهمین خاطر است که همیشه میگویم:
...سیاست دنیا هست در مُشت مُشتی کم هوش؛ همین دلیل اینکه "دوستی" شده فراموش...
از این رو، بشخصه فکرمیکنم که
«هر چه کشورت کوچکتر و جمعیتش کمتر باشد، به همان نسبت مشکلات و ناملایمات زندگی ات هم کمتر و کوچکتر خواهد بود و افتخار نمودن به عظمت مساحت وطن و کثرت نفوس و شوکت تاریخ گذشته و عبادت بزرگان درگذشته؛ تنها، بلاهتی ست ناشی از سادگی ذهن و سترونی اندیشه.»
آری، در بچگی هنگامیکه سخت نادان بودم آرزو داشتم ای کاش وسعت ایران به اندازه شوروی آن زمان میبود. ولی الان دقیقا برعکس آرزو می کنم ای کاش زاده موناکو یا سنگاپور یا لوگزامبورگ یا برونئی یا لیختن اشتاین یا حتی بحرین یا قطر بودم و با دردسر بسیار کمتر و پول بسیار بیشتر زندگی خودم را میکردم!
"سلامت ذهن و جسم"، "آرامش خیال" و "رفاه اقتصادی" اصول یک و دو و سه زندگی نرمال یک آدمیزاد است به نظر من و این سه اگر باشد و باقی چیزها مثل افتخارات ملی، میهنی، تاریخی و وسعت جغرافیایی و پُر جمعیتی و "در صدر اخبار رسانه ها بودن" و از این دست مزخرفات بچگانه نباشد، دیگر هیچگونه خلل و کمبود اساسی در زندگی انسان، لااقل یک "آدم بزرگ" حس نمیشود.
شعر:
هر چه کوچکتر وطـن، حل مســـائل ساده تر
هر چه کمتر هموطـن، کشور متین؛ افتاده تر
بیشــتر، کیفیـت زیست و کلان تر، معــرفت
می نماید شـهروندان شـــــــــــاد تر، آزاده تر
بهترست جای اباطیلی چو "تاریــــــخ کهن"،
می نمایــــانــــد به دنیا، ما را فوق العاده تر!
یا خطای "کثرت ملت" و یا "خاک
وسیـــع"،
معتبرسازد بشررا، شیک و اعیان زاده تر!؛
سعی کن باشی دوای درد، یــابی که چطور
میتوانی خوش کنی دل ها و جَــــــو آماده تر
یعنی ازهرچه مهیا هست و هرکس دسترس
بهره جویی تا شود رُکن نجــــــات اِستاده تر
گر نشاندی راست، بنیان "رفــاه" کشورت
مفتخرشو! چون نمودی روی خلق بُگشاده تر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر