در خبرها خواندم که افغانستان فوق العاده از حیث مواد و منابع کانی غنی و سرشار است. بطوریکه تخمین میزنند که تنها ذخایر "لیتیوم" موجود در خاک این سرزمین به اندازه کل منابع نفت خلیج فارس می ارزد!
خواستم بگویم که
در خبرها خواندم که افغانستان فوق العاده از حیث مواد و منابع کانی غنی و سرشار است. بطوریکه تخمین میزنند که تنها ذخایر "لیتیوم" موجود در خاک این سرزمین به اندازه کل منابع نفت خلیج فارس می ارزد!
خواستم بگویم که
سال 2023 را بگذارید با یک تعریف به پایان بریم. تعریفی که سالهاست در نوشته هایم به انحاء مختلف مطرح میکنم ولی نه بصورت مستقل. اینبار اما بهتر است مستقلا به آن بپردازم. البته بسیار مختصر و مفید با درنظرداشت حوصله خواننده جوان که در این روزگار خیلی زود سر میرود! پس بی معطلی می روم سراغ تعریف "شیطان":
بهترین کتابی که من در زندگی خوانده ام، یکی از بدترین و مزخرف ترین کتابهای جهان است!
شنیده ام که چکاد ادیبان زمان و فخر عالم امکان و رأس هرم عرفان، جناب محمدرضا ی شفیعی کدکنی بدون هیچگونه دل شکنی از آمران لگنی حکومت لدُنی، خیلی نرم و برنخوردنی مشغول گشته اند به دُر افشانی و گوهر افگنی! درست همانند آن کارگردان بی مانند و پربها، که کسی نیست بجز "مهرجویی" دلها، نامور پدیده سینما، فقید شهید و کمی از خودرضا؛ که تا وقتی تیغ جور سانسور بسراغ خودش نیامده بود، اصلا انگار نه انگار جامعه دستخوش خفقانی بی اعتدال بوده آنهم بیش از چهل سال؛ عِرض ظالمان و ناکسان نمی بُرد و به گوشه ای لمیده، نان و ماست خود میخورد و شکایتی هم نداشت و گذاشت تا دست برقضا آن تیغ، بزند و "لامینور"ش را مُثله نماید بر ستیغ؛ تا شروع کند به داد و فغان و جیغ و ویغ! فی الحال باز هم چنین، ادیب قصه ی ما "کدکنی" نازنین، نیز؛ پس از تنها یک درخواست ریز "بازنگری" از طرف وزارت ارشاد از کتاب آخر خود استاد (و نه تازه توقیف و تو قیف آن!) قبل از چاپ و نشر پُر تعداد، در صفحه اینستاگرام خویش بالاخره زبان به انتقادکی گشوده و با زدن نمه نیشی به ناکسان بی بنیاد؛ سرائیدند که:
شما وقتی در راه طراحی، مدیریت و کنترل یک سیستم فوق پیچیده، بعنوان مثال، هوش مصنوعی؛ با تولید و تکثیر عواملی غیر برنامه ریزی شده مواجه شوید که آن عوامل را مزاحم و سد راه خود در کنترل و گردش مطلوب سیستم تشخیص دهید؛ بالطبع از دانش خود و تمامی امکانات و قابلیت های موجود استفاده می کنید تا آن نابسامانیها را که "شما" به عنوان یک ویروس مخرب تشخیص داده اید، به بهترین شیوه و کمترین هزینه ممکن "خنثی سازی" شوند.
حال ممکن است آن عوامل که "شما" مخرب تشخیص داده اید در حقیقت نه تنها مخرب نباشند بلکه از نظر عملگران درونی آن سیستم، اتفاقا عواملی مثبت و حتی باارزش باشند و فرضا در بلندمدت باعث ارتقای بهتر کل سیستم شوند. ولی بهرحال ملاک تمییز بین خوبی و بدی آن عوامل شما هستید بعنوان یک گرداننده یا خدا!
یکی از واژه هایی که معنایی بس وسیع و پیچیده دارد واژه "قمار" است. قمار به فارسی میشود بخت ازمایی. یا آزمودن بخت. و چون خود تعریف "بخت" در فلسفه یک حوزه بسیار گسترده را در بر میگیرد، بنابراین آزمودن و به چالش گرفتنش هم بالطبع دارای بازه ای باز بنسبت حتی وسیعتر نیز میشود! از تعریف خود زندگی بشر و کلیه تصمیماتش گرفته تا انواع تجارت و حتی انجام یک بازی ساده و شرط بندی و تاس همه و همه نوعی قمار کردن محسوب میگردند چون بخت و عاقبت کسی معلوم نیست و شما همینکه صبح چشم باز می کنید لاجرم اسیر قمار زندگی میشوید.
اما امروز میخواهم به تعریف آشنای "قمار" و "قماربازی" بپردازم. یعنی کاری که با سرمایه گذاری شما اغاز میشود و قرار است آن سرمایه را افزون کند. در این خصوص به یک شغل محبوب جدید، یعنی "e-trading" یا "تجارت الکترونیک" نگاهی می اندازیم:
آماده اید کمی بفلسفیم!!؟
برو بریم...
امروز میخواهم برایتان در مورد خود "فلسفه" صحبت کنم که البته یکجورایی به پست قبل در همین وبلاگ که دیروز نوشتم نیز بی ربط نیست.
با نهایت شادی امروز بالاخره مجاب شدم که پس از بارها برخورد در سطح شهر، بیایم اینجا و بگویم که «من جریان روشنفکری نوین ایران را بجای دانشگاهها و پژوهشکده ها و اتاقهای فکر که ماحصلش را در خروجی "کارشناسان ارشد" این مؤسسات دیده ایم؛ در مکانی کاملا غیر منتظره، یعنی در میان اقشار محروم و کم درآمد و مخصوصا کارگران ماهر دیده ام!»
درپاسخ به پژوهشهای محققین فضانوردی باستان در سریال پر مخاطب "ما و فرازمینیها" که سخت تلاش دارند ما باور کنیم فرازمینی ها قبلا به زمین زیاد آمد و شد می کردند و ما مدیون ایشان هستیم؛ فقط باید گفت:
"که چی؟" 😕