امروز در "واتس اپ" با صاحب کار خود بحثی صوتی، نوشتاری داشتم که برای بار چندم به ایشان توصیه میکردم که برای اینکه کار ساخت کارخانه ای که برای اولین بار است که در دست داریم، درست و اصولی و "سروقت" جلو برود تنها "برای فاز اولش" یک قرارداد کامل EPC با شرکت َطراح ببندیم (هرچند در ظاهر این مدل قرارداد گرانتر می باشد ولی مطمئنا و تحقیقا در بلند مدت (یک بازه زمانی دو ساله) با توجه به ضریب خطای اندک آن، تولید بموقع و استفاده از گارانتی و نظارت بالادستی، بسیار بسیار بصرفه تر و کم هزینه تر تمام میشود) و از طرف دیگر هم پیشنهاد کردم که از وجود یک "مدیر پروژه" خبره و باتجربه در این نوع تولید خاص شیمیایی که ما تجربه اش را نداریم، بَصورت "تمام وقت" و نه نصفه و نیمه بهره ببریم.
خلاصه از سر دلسوزی و توجه ویژه به این کار بخصوص، میخواستم این پروژه به بهترین شکل و با حداقل ضریب خطای ممکن و حتی کمترین هزینه در بازه زمانی معقول پیش برود ولی با عرض تأسف، ایشان مطابق آنچه تقریبا می پنداشتم، بخاطر غرور زیاد و اعتماد بنفس کاذب، اصلا قبول نکردند. البته همانطور که عرض کردم، باتوجه به شناختی که از شخصیت ایشان داشتم از قبل هم میدانستم چنین میشود و این تصمیمشان زیاد برایم تعجب آور نبود. ولی فقط این بار یک چیز جدید نیز در انتها فرمودند که تابحال از زبان ایشان نشنیده بودم و برایم بسیار تازگی داشت! وی گفت که ای فلانی، "کشتی را به ناخدا بسپار!".