جستجوی این وبلاگ

۱۲ فروردین ۱۴۰۳

روزن و ناوخدای یا "حزم خودستای"

 امروز در "واتس اپ" با صاحب کار خود بحثی صوتی، نوشتاری داشتم که برای بار چندم به ایشان توصیه میکردم که برای اینکه کار ساخت کارخانه ای که برای اولین بار است که در دست داریم، درست و اصولی و "سروقت" جلو برود تنها "برای فاز اولش" یک قرارداد کامل EPC با شرکت َطراح ببندیم (هرچند در ظاهر این مدل قرارداد گرانتر می باشد ولی مطمئنا و تحقیقا در بلند مدت (یک بازه زمانی دو ساله) با توجه به ضریب خطای اندک آن، تولید بموقع و استفاده از گارانتی و نظارت بالادستی، بسیار بسیار بصرفه تر و کم هزینه تر تمام میشود) و از طرف دیگر هم پیشنهاد کردم که از وجود یک "مدیر پروژه" خبره و باتجربه در این نوع تولید خاص شیمیایی که ما تجربه اش را نداریم، بَصورت "تمام وقت" و نه نصفه و نیمه بهره ببریم.

خلاصه از سر دلسوزی و توجه ویژه به این کار بخصوص، میخواستم این پروژه به بهترین شکل و با حداقل ضریب خطای ممکن و حتی کمترین هزینه در بازه زمانی معقول پیش برود ولی با عرض تأسف، ایشان مطابق آنچه تقریبا می پنداشتم، بخاطر غرور زیاد و اعتماد بنفس کاذب، اصلا قبول نکردند. البته همانطور که عرض کردم، باتوجه به شناختی که از شخصیت ایشان داشتم از قبل هم میدانستم چنین میشود و این تصمیمشان زیاد برایم تعجب آور نبود. ولی فقط این بار یک چیز جدید نیز در انتها فرمودند که تابحال از زبان ایشان نشنیده بودم و برایم بسیار تازگی داشت! وی گفت که ای فلانی، "کشتی را به ناخدا بسپار!".  

۲۶ اسفند ۱۴۰۲

El Porompompero

مدتها بود میخواستم روی یک ملودی زیبا، شعری به یادگار بنویسم و در این حوزه نیز خود را بیازمایم. یکی از زیباترین و به یادماندنی ترین آهنگهایی که شنیده ام، ترانه بسیار زیبایی است به نام "El Porompompero" با ریتم "رومبا" اثر "مانولو اسکوبار". پیش خود گفتم چه آوایی بهتر از این می توانم بیابم که هم بسیار دلنشین باشد، هم پرنشاط و هم چالشی. این آهنگ، تا جایی که من میدانم به دو زبان اسپانیایی و فرانسوی (با اجرای "انریکو ماسیاس") ترانه دارد و راستش با توجه به معانی اشعارش بنظر میرسد که خیلی سطحی و عجیب و شاید دم دستی، ترانه سرایی شده باشد و واقعا حیف این ریتم زیباست. به هر روی باتوجه به جمیع جهات تصمیم گرفنم که یک ترانه فارسی با معنی و حتی حماسی روی این نوای زیبای گیتار بگذارم! ابتدا بشنوید نسخه فرانسوی آهنگ را از دهه 60 میلادی باصدای "ماسیاس":


من کجایم تو کجا

تازگیها احساس می کنم در برخی محافل نمی توانم خوب با مخاطبان ارتباط بگیرم. نمی دانم که اشکال از من است یا برخی شنوندگان. در اینترنت سرچ کردم که ضرب المثلی، شعری، کلام نغزی در این خصوص بیابم ولی موفق نشدم لذا بالاجبار شعر کوتاه زیر را نوشتم که لااقل خودم بتوانم در برخی مواقع که مخاطب اصلا منظور مرا درنمی یابد و یا حتی منظور مرا کاملا متضاد متوجه میشود، بکار برم: