جستجوی این وبلاگ

۲۶ اسفند ۱۴۰۲

من کجایم تو کجا

تازگیها احساس می کنم در برخی محافل نمی توانم خوب با مخاطبان ارتباط بگیرم. نمی دانم که اشکال از من است یا برخی شنوندگان. در اینترنت سرچ کردم که ضرب المثلی، شعری، کلام نغزی در این خصوص بیابم ولی موفق نشدم لذا بالاجبار شعر کوتاه زیر را نوشتم که لااقل خودم بتوانم در برخی مواقع که مخاطب اصلا منظور مرا درنمی یابد و یا حتی منظور مرا کاملا متضاد متوجه میشود، بکار برم:

ای که می اندیشی فهمیدی مرا نیک و بجا

من کجایم، تو کجا؟

پیش فرض ذهنی ات در اصل؛ چسباندی به ما 

من کجایم، تو کجا؟

من کجا گفتم چنین کز من روایت می کنی؟

من نگفتم اینچنین، آنرا ز ما گردان جدا

من ز شرق و مشرق و خاور حکایت میکنم

تو شمالی یا جنوب… هر جا بجز مشرق؛ دادا!

من کجایم، تو کجا؟

قبل هر چیزی اگر خواهی نشستن پیش روم

بهر بحث و گفتگو؛ فکرت نما پاک و ذُکا

تا که پیماییم باهم پله ها ما یک به یک

و به مقصد دست یابیم؛ هم طنین و هم نوا



هیچ نظری موجود نیست: