جستجوی این وبلاگ

۰۴ فروردین ۱۳۹۱

حکایت توده ای و مهرداد (بر اساس حکایت معروف سعدی و بازرگان در گلستان)

توده ای را شنیدم که صد و پنجاه سال داشت و چهل چشمه مبال . شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد همه شب نیارمید از سخنان پریشان گفتن که فلان انبازم به کودتا بمرد و فلان رفیقم به انقلاب تلف شد و این شناسه فلان شاعر چپ است که چپ شد. گاه گفتی خاطره پیش از 28 مرداد و مصدق دارم که هوایی خوش بود، باز گفتی نه که به گارد شاه مشوش شد. حال رضا پهلوی درآمده است و محبوب قلوب شده است و مرا خواب و خوراک در ربوده است.