جستجوی این وبلاگ

۲۶ آذر ۱۴۰۲

پروسه های خنثی سازی

شما وقتی در راه طراحی، مدیریت و کنترل یک سیستم فوق پیچیده، بعنوان مثال، هوش مصنوعی؛ با تولید و تکثیر عواملی غیر برنامه ریزی شده مواجه شوید که آن عوامل را مزاحم و سد راه خود در کنترل و گردش مطلوب سیستم تشخیص دهید؛ بالطبع از دانش خود و تمامی امکانات و قابلیت های موجود استفاده می کنید تا آن نابسامانیها را که "شما" به عنوان یک ویروس مخرب تشخیص داده اید، به بهترین شیوه و کمترین هزینه ممکن "خنثی سازی" شوند.

حال ممکن است آن عوامل که "شما" مخرب تشخیص داده اید در حقیقت نه تنها مخرب نباشند بلکه از نظر عملگران درونی آن سیستم، اتفاقا عواملی مثبت و حتی باارزش باشند و فرضا در بلندمدت باعث ارتقای بهتر کل سیستم شوند. ولی بهرحال ملاک تمییز بین خوبی و بدی آن عوامل شما هستید بعنوان یک گرداننده یا خدا!

"خنثی سازی" گاه با توجه به نوع و مدل اختلال و میزان شتاب گسترش و پخش آن، شدت و ضعف مختلفی دارد و گاه برای کنترل اختلالات یا ویروسها شما مجبورید برخی عوامل مفید سیستم خود را نیز قربانی نمایید. و برای آینده حتی خود را مکلف میدانید که بسترهای تولید و رشد آن ویروسها را نیز از قبل پیش بینی کرده از میان بردارید.

در دنیای "طراحان و بازی گردانان" سیستم هوش طبیعی یا همان "جوامع انسانی" نیز عواملی مخل و مخربی بوجود می آیند که سیستم مدیریتی ایشان را دچار اختلال و بی نظمی کنند، پس بدیهی ست که ایشان نیز متقابلا درصدد برمی آیند تا طی فرایندهایی آن عوامل را خنثی سازی کنند. 

هدف از ذکر دیباچه بالا این بود که چندین مورد از "پروسه های خنثی سازی" را که توسط طراحان سیستمهای مدیریتی جوامع و کلونی های بشری تشخیص داده ام را در اینجا برای شما فاش نمایم.

به گمان من، بزرگترین چالش از دید این طراحان که ویروس یا اختلال اساسی تشخیص داده میشود، «قابلیت تکثیر و زاد و ولد انسان است» که در کنار پیشرفت علم بشر و افزایش طول عمر، باعث ازدیاد بیش از حد جمعیت انسانها میشود که همین می توان کنترل کلونی ها را بسیار سخت و دشوار نماید.

اختلال بزرگ بعدی سیستم، «قابلیت اتحاد نوع بشر برای اعتراضات اساسی و نافرمانی است.» از اتحاد در قالب احزاب و سندیکاها گرفته تا اتحاد در قالبهای قومی و سرزمینی که می تواند بسیار دردسرساز و غیر قابل کنترل گردد. برای مقابله با این دو معضل کلی، سه پروسه بزرگ خنثی سازی تعریف شده است. 

چالش بزرگ بعدی ایشان «قدرت فزاینده و تکثیرشونده انسان "جوان" است.» که نمود آن می تواند در محیط های علمی، مدرسه ای و دانشگاهی باشد یا در فضاهای صنعتی و کارگری و امثالهم. یعنی مکانها و بسترهایی که جوانان، قابلیت ابراز نیروی "متحد، هم رای و همبسته" خویش را پیدا می کنند. به عقیده من برای مقابله با این اختلال نیز حداقل دو پروسه خنثی سازی تعریف و تبیین شده است که هدفش صرفا خنثی نمودن نیروی شگرف جوانی ست.

این فرایند های پنج گانه، بصورت خیلی جدی توسط دولتها و حکام دست نشانده "چه مخفیانه و چه آشکارا" معمولا بصورت توأمان در جوامع یا سیستمها پیاده سازی میشوند. ابتدا سه پروسه بزرگ خنثی سازی ویروسهای اساسیِ "اتحاد عوامل سیستم برای نافرمانی از حکام در جهت احقاق حقوق" و "آهنگ ازدیاد جمعیت" رابه ترتیب قدمت و اهمیت بررسی می کنیم با ذکر توضیحاتی کوتاه و لازم:

1- پروسه "دین"

توضیح مختصری برای این قدیمی ترین فرایند خنثی سازی طراحان جوامع که پروسه ی بسیار مؤثر و گسترده و امتحان پس داده ی توسعه و تبلیغ دین گرایی است

بسیار موجز خدمتتان بگویم که «هیچ چیز مثل دایورت کردن حقوق حقه بشر به "دنیای پس از مرگ" جواب نمی دهد.» حقوقی اساسی مانند حق آزادی زیست در محیط انتخابی، پوشش، بیان و عقیده؛ حق برخورداری از تحصیل و بهداشت رایگان، حق رفاه نسبی در جامعه، حق داشتن شغل مناسب و درخور و بسیاری از حقوق اساسی دیگر. به "بهشت سپاری" این حقوق، کار اصلی دین است. بنابراین "طراحان" همیشه تبلیغات دینی را سرلوحه برنامه های کنترلی شان قرار میدهند تا بسیاری از اختلالهایی که خب البته به زعم ایشان اختلال و ویروس است ولی برای انسانها در حکم اکسیژن زندگی و داروی همه مشکلات و آسیب هاست، خنثی سازی گردد.

پروسه "تبلیغ وسیع دینداری"؛ نه تنها برای لگدمال نمودن حقوق و آزادی های اساسی بشر سودمند است، بلکه برای جلوگیری و خفه نمودن در نطفه کلیه اعتراضات و اغتشاشات محتمل مردمان دردسرساز اقشار ضعیف نیز کارساز است و دلهای کلیه گروههای آسیب پذیر اعم از کارگر و پیشه ور و دهقان و کارمند را به دادگاه عدل آسمانی در فردای مرگ و نابودی شان گرم میکند! 

بسط دین، بزرگترین و کاراترین پروسه ممکن برای خنثی سازی اجتماعی است که نظیر قدرتش هرگز در هیچ پروسه دیگری وجود ندارد. اجرای این مهم نیز بر ضمه "روحانیون" ساکن در اماکن مذهبی نظیر کلیساها، مساجد و معابد است.

2-  پروسه "جنگ"

توضیح مختصری برای پروسه دامن زدن به اختلافات کوچک و برافروختن جنگهای مسلحانه بزرگ: 

در این فرایند که غالبا بر عهده سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی قدرتهای بزرگ است ابتدا یک مطالعه میدانی و کار کارشناسی حرفه ای انجام میشود تا با نوع فرهنگ و کلیه عادات کشورهای هدف و نقاط قوت و ضعف ایشان آشنا شوند. سپس با شیوه هایی بسیار دقیق و نامحسوس آن اختلافها را بزرگ می کنند و همزمان کشورهای هدف را از لحاظ تسلیحاتی نیز تقویت می کنند. حال تنها کافیست تا یک "نقطه تکینه" بسازند تا شعله جنگی عظیم برافروزد. 

جنگ؛ هم نقش بسیار پررنگی در کاهش و تعادل جمعیت دارد و هم باعث انحراف کشورهای درگیر در جنگ (یا کشورهای هدف یا بعبارت درست تر کشورهای قربانی "Victim") از رشد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشود. و هرچه رقبای علمی و فنی در عالم، کمتر؛ بالطبع شتاب رشد علم و تکنولوژی هم کندتر و دردسر برای طراحان، کمتر.

3- پروسه "بیماری جهانگیر"

توضیح مختصری برای پروسه جدید انتشار اخبار بیماریهای اپیدمیک و پاندمیک و نشر ترس جهانی:

این فرایند با اینکه سابقه طولانی مطالعاتی و تحقیقاتی دارد اما اجرا و پیاده سازی اش بسیار تازه و جدید است و از سال 2020 در جهان کلید خورده است. در این روش که در همان بار نخست هم امتحان خود را بسیار خوب پس داد و زین پس نیز بسیار محتمل است که بشر با آن بارها و بارها به انحاء مختلف مواجه شود؛ طراحان، یک بیماری کاملا عادی و شایع را (در اینجا "سرما خوردگی") با کمک ابزارهای جهانی در دستشان مثل سازمان جهانی بهداشت (WHO)، تبدیل نمودند به یک غول بی شاخ و دم ترسناک که عوام مردم دنیا را سخت بیمناک و نگران ساخت تا حدی که خودشان را به دست ایشان سپردند برای درمان (کشتار)!

این شیوه چنان کارساز بود که بسیارانی را به گوشه قبرستان هدایت نمود (تعادل جمعیت) و این باعث شد که هم طراحان به شیوه های کنترلی خود بسیار امیدوارتر شوند و هم بازیگردانان با فروش واکسن و دارو (پادزهر) ثروتمندتر از پیش شوند که پول برای گرداندن صحنه نمایش بسیار واجب است.

و اما دو فرایند خنثی سازی هم هست که خاص جوانان و نوجوانان طراحی شده است برای جلوگیری از آزادشدن نیروهای مهیب ایشان در کلونی ها:

1-  پروسه "مخدرات و روانگردان ها"

توضیح مختصری برای پروسه بسط و گسترش انواع مواد "مخدر و روانگردان"

این مورد البته زیاد نیاز به توضیح ندارد و فکر میکنم حتی نزد عوام هم بسیار واضح و روشن است. اینکه براحتی میتوان با تجارت وسیع و عالم گیر توزیع مخدرات، انرژی جوانان را خنثی و هدر کرد؛ قضیه ی جدید و یا پیچیده ای نیست. فقط نکته جالبش اینجاست که برخی حکومتهای استبدادی و ضد مردمی مثل ج.ا. ایران و حکومت اسلامی افغانستان و غیره با تبلیغات منفی بر این مواد تخدیر کننده، اتفاقا بیشتر جوانان خود را به سمت این مواد سوق داده، ایشان را خنثی می نمایند! چرا که این حکومتها ملت را از هر چه بیشتر نهی کنند، ملت بیشتر به سمت آن چیز جذب میشوند. دین گریزی و الکل پناهی ایرانیان مثال بارزی است در این زمینه...

2- پروسه "گرایشهای جنسی"

توضیح مختصری بر پروپاگاندای پررنگ کردن، برسمیت شناسی و بسط "گرایشهای جنسی" متعدد و حتی ساخت و توسعه گرایشهای غیرطبیعی:

برخلاف مورد قبل که واقعا توضیحی نمیخواست؛ این مورد کمی پیچیده است و نیاز به توضیح بیشتر دارد و بالنسبه درک و تعمق بالاتری می طلبد. تشخیص اینکه "گرایشهای جنسی انسانها" که در همه کمابیش با شدت و ضعف مختلف وجود دارد؛ شده باشد ابزاری بس کارساز در دست طراحان و اندیشمندان "خنثی سازی جوانان" چندان راحت نیست. 

چرا که ایشان با تعاریف جدید و حتی تولید گرایشهایی نوظهور و من درآوردی و سپس تبلیغ، بولد کردن شدید و رسمیت بخشی به آن گرایشهای بیمارگون و غیرطبیعی که غالبا زودگذر و کم تأثیر هم هست و که بعضی از آن گرایشها حاصل بالا و پایین شدن هورمون ها و برخی نیز صرفا گرایشات روانی ناشی از وسوسه های آدمیست؛ با اقسام ترفندها و لطائف الحیل به جوانان می قبولانند که دوست داشتن یک "همجنس" (که البته بسیار طبیعی ست و ثمره عطوفت، انس گیری و عادت انسان در محیط زیست طبیعی اش است)؛ لزوما ناشی از احساس صمیمیت و رفاقت و برادری و این چیزها نیست و «این دوستی و عشق حتما باید در دایره "حس جنسی" تعریف شود»! (عجبا!!) و تازه به همین هم بسنده نمی کنند و به نوجوان و جوان بیچاره بزور القا می کنند که باید برای آن حس عطوفت که برایش حالا مبدل به حس جنسی اش کرده اند؛ بجنگد و در جامعه حق طلبی نماید. مثل مبارزه برای مطالبه حق ازدواج همجنس ها فرضا! 

با این روش زشت و ناجوانمردانه، توان بی حد بسیاری از جوانان را که باید صرف گرفتن حقوق اساسی خود در جوامع باشند را به بیراهه ی مُصغر و مُسخر "گرفتن حقوق زیرشکمی" منحرف نموده، انرژیهای شگفت انگیز ایشان را "خنثی سازی" می نمایند./


پس از ذکر خلاصه ای از پروسه های خنثی سازی بزرگ، لازم بذکر است که "قدرت و انرژی" های کوچک دیگری هم در جوامع هستند که بعضی اوقات می توانند دردسرساز شوند و میبایست آنها را نیز خنثی نمود مثل قدرتی که پول ثروتمندان و کارآفرینان دارد در راه برپایی جنبش های نافرمانی از طراحان!

خنثی سازی بسیاری از ایشان توسط "بانکها" و "مشوق های دولتی" انجام میشود. 

توضیح مختصر اینکه بانکها به کارآفرینان و ثروتمندان براحتی و حتی به اصرار وامهای بسیار کلان میدهند و به نوعی ایشان را گیر می اندازند و اسیر بازپرداخت این وامها می کنند. این قضیه، قدرت و توان کارسازی اجتماعی را از بسیاری از کارآفرینان بزرگ که با توجه به شغلشان، واله و شیدای زیادی در شهر و روستای خود دارند، سلب کرده و فرضا شما هیچگونه ایراد و انتقاد و اعتراض علنی به حکومتها و دولتها بابت ساختن اوضاع نابسامان جوامع از ایشان نمی بینید. 

و علاوه بر این دولتها با انواع و اقسام مشوقها از تعریف و تمجید رسانه ای و اعطای انواع الواح و جوایز ملی گرفته تا کشاندن پای ایشان به سرمایه گذاری در پروژه های مشکل دار و رانت بازی و امکان اختلاس و غیره کاملا قدرت ایشان را خنثی می نمایند.

البته باید گفت که پروسه خنثی سازی با درگیر کردن افراد به بازپرداختهای سخت وامهای بانکی تنها مختص قشر کارافرین و نخبه اقتصادی نیست که قابلیت این را دارد که حتی اقشار متوسط جامعه را نیز درگیر و دربند نماید. فرض بفرمایید جوانی که نگران یافتن پول برای پرداخت اقساط بانکی ماشین سواری اش است، اصولا چطور وقت می کند که در فکر احقاق حقوق مهم و اساسی زندگانی اش باشد... 

باری!

طراحان سیستمهای اجتماعی زیاد از عناصر نامطلوب سیستم شان، یعنی معترضین به عملکردشان خوششان نمی آید و همین باعث میشود که ما ظاهرا میبایست همیشه یعنی تا مادامیکه ایشان اینطور میخواهند؛ اسیروابیر "دین" پیر و "جنگ" خطیر و "مرض عالم گیر" و "تدخین و تخدیر" و "گیجی جنسی" پُر از تعبیر و تفسیر و "نظام بانکی و اقتصادی" سراسر همه تزویر؛ باقی بمانیم.

بقول قدیمی ها با کمی تغییر: 

در یَدِ دیو دد خونخواره ای، غیر تسلیم و رضا، کو چاره ای... ای وُلِک بیچاره ای!

هیچ نظری موجود نیست: