من از آن زمانی که در ام القرای جهان اسلام بودم و با صدای نکره موذن که از بلندگوهای وحشتناکی که از مسجد محل بیرون زده بود از خواب می پریدم و با زجر دنبال یک متکای اضافی برای نهادن بر روی گوش می گشتم یا با نعره های یک مداح عقده ای در میان جمع زنجیر زنان محرم (که تو گویی هر چه شدیدتر پشت میکروفونهای ساخت کفارفریاد می کرد"حسین وای"، زمینهای بیشتری در بهشت به نامش سند می خورد) نه خواب داشتم و نه خوراک، تا حال هیچگاه فکرش را نمی کردم که از این جماعت بنیادگرای دو آتشه نان به نرخ روز خور، عقده ای تر و مردم آزارتر به چشم ببینم. لیکن اینک اعتراف می کنم که اشتباه می کردم. دیدم..! آنهم نه در مراسم عزا و نیایش متظاهرانه که در جشن و پایکوبی ملی!
جریان از شب هفتم فوریه آغاز شد، زمانی که در چین به مناسبت آغاز سال نوی چینی (موش) مثل همه جای دیگر دنیا که سالشان تحویل می شود آدم انتظار یک سری ترقه بازی و آتش بازی و به قول صمد آقا ماچ ماچ بازی و اینها! دارد و بالطبع از فردای شب سال نو هم روز از نو و روزی از نو. اما زهی خیال باطل که این جماعت کارش با یک شب و دو شب راه نمی افتد! آقا پدرمان را در آوردند. شب ترقه، روز ترقه...شب ترقه، روز ترقه...آنهم نه مثل دارتها یا نارنجکهای ایرانی که یک بامب و بومبی کند و چهار تا فحش بدهی و تمام شود. خیر! اینها یک چیزهایی درست کرده اند به مانند یک افعی سرخ (سرخ رنگ ملی و مذهبی چینی هاست) که اول پهنش می کنی، یک سرش را که آتش بزنی کافیست تا بسته به درازی قامت افعی نامبرده از یک دقیقه تا چند دقیقه در مغزت مس بسابند.
یکی از همان چشم بادامیها در حین عمل خیر!جریان از شب هفتم فوریه آغاز شد، زمانی که در چین به مناسبت آغاز سال نوی چینی (موش) مثل همه جای دیگر دنیا که سالشان تحویل می شود آدم انتظار یک سری ترقه بازی و آتش بازی و به قول صمد آقا ماچ ماچ بازی و اینها! دارد و بالطبع از فردای شب سال نو هم روز از نو و روزی از نو. اما زهی خیال باطل که این جماعت کارش با یک شب و دو شب راه نمی افتد! آقا پدرمان را در آوردند. شب ترقه، روز ترقه...شب ترقه، روز ترقه...آنهم نه مثل دارتها یا نارنجکهای ایرانی که یک بامب و بومبی کند و چهار تا فحش بدهی و تمام شود. خیر! اینها یک چیزهایی درست کرده اند به مانند یک افعی سرخ (سرخ رنگ ملی و مذهبی چینی هاست) که اول پهنش می کنی، یک سرش را که آتش بزنی کافیست تا بسته به درازی قامت افعی نامبرده از یک دقیقه تا چند دقیقه در مغزت مس بسابند.
حال فکرش را بکنید که عین یک و نیم میلیارد چینی هم بخواهند از سر تکلیف الهی یا ملی یا هر تکلیف کوفتی دیگر، دستی در این عمل خیرداشته باشند و آتشی به سر افعی سرخ و به جان ما خارجیان بخت برگشته بیافکنند. اینکار اصلا و ابدا هم زمان ندارد. 2 نیمه شب، 4 صبح، 7 صبح و کلا تمام بیست و چهار ساعت. تازه بعضی وقتها احساس می کنی 24 ساعت هم کم میاید!
خیر! این مزرعه پیاز نیست. باقی مانده همان هزاران افعی سرخ است پس از ترکیدن.
این محصول سه ساعت است. حال خودتان به عمق فاجعه پی ببرید
خلاصه که گفتم کاری از دستم بر نمی آید جز اینکه شکایت به اینترنت، یوتیوب و امثالهم ببرم که شاید یک رئیس جمهوری، نخست وزیری کسی از این کشور ببیند و یک چاره ای بیاندیشد. آخر کجای اینکار تفریح است ؟! من الان 10 روز است مدام به این سوال فکر می کنم و باور کنید تا این لحظه حتی به یک نیمچه جواب منطقی هم نرسیده ام. فقط همین که تا الان دیوانه نشده ام (یا لااقل چنین احساسی ندارم) خود معجزه ای بوده بس شگرف، شاید واقعا این افعی سرخ معجزه اش همین است. شاید. نمی دانم.
اگر این بانوان رفتگر نبودند، احتمال زیاد چین زیر تکه های این افعی سرخ مدفون می شد!
در اینجا هم فیلم چگونگی این مردم آزاری را گذاشته ام. فقط اگر خواستید به گوشه ای از احساس من پی ببرید، کافیست صدای این فیلم را ضبط کنید. بین بلندگوهای پخش صوتتان بخوابید، ساعت روشن شدن دستگاه پخش صوت را روی 6 صبح تنظیم کنید و با این صدا از خواب نازتان بیدار شوید. همین!
۲ نظر:
اقا با این کامنتت تو وبلاگ کمانگیر حالی کردیم اساسی. همونی که واسه پست تشیعی نوشته بودی. از اونجا هم لینکتو پیدا کردم. و حسابی مشتری اساسیت شدیم و خواهیم بود. الان هم به لینکستانم ادت می کنم. تو هم خواستی سری به ما بزن و حال کردی هم ما رو بلینک.
ضمنا هاینکن هم شد آبجو با این یکی اصلا حال نکردم.
سلام عماد جان
ممنون از لطفت عزیز
فقط من چون اینجا بلاگ اسپات فیلتره و با پروکسی وارد وبلاگ خودم میشم!! اینه که لطف کن به من یک ای میل بزن و وبلاگتو معرفی کن
خیلی ازت ممنون میشم رفیق
ارسال یک نظر