از قدیم گفتن : "عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد". حالا هم حکایت ماست. انقدر درد و مرض و بیماری به منزلگاه این بدن سی و اندی ساله به مهمانی تشریف آورده و رفته که از صدقه سر ایشان و همچنین مجالستشان کمی در علوم طب تحقیق کنم و ببینم اول چرا این میهمانان ناخوانده بدون اذن دخول وارد می شوند و سپس بفهمم که چرا وقتی بعضی هایشان می آیند، دیگر نمی خواهند بروند!! بیشتراین دلایل را در مغز یافتم و اختلال هورمونی!
حال برای اینکه برخی از این اطلاعات که جنبه عمومی تر دارد را با شما هم قسمت کنم، دو جدول در این پست وبلاگ می گذارم. اولی مربوط است به قسمتهای مختلف مغز و اعمالشان و دومی هم به پایگاه تولیدهورمون ها وعملیات هورمونی در بدن اختصاص دارد که البته ترجمه ای است از این صفحه اینترنتی. خلاصه که امیدوارم این اطلاعات عمومی پزشکی مفید واقع شوند. ضمنن همینجا هم از دوستان مطلع و متخصص در این امر هم استدعا دارم اگر در این جداول اشکالی می بینند حتمن گوشزد بفرمایند. (درون صندوق انتقادات)
+
۶ نظر:
والله من از علم ادیان هم چیزی بدونم، از علم ابدان چیزی نمیدونم. فقط آرزو دارم که تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...
سپاسگزارم مجید عزیز. منهم متقابلن چنین آرزوی برای شما و تمام اهل علم و ادب و فرهنگ دارم. منتها یک مشکلی هست، اون موقع اطبا باید چه کنند؟ ;)
بیشتر خاستم همینطوری یه سلامی کرده باشم و به جز این، بگم که این تستسترون، زیادیش آدما رو خشن و تهاجمی یا وحشی هم میکنه.
از بالاترین و جوابی که به نبوی نوشته بودی پیدات کردم. من تازگی علارغم انتقاد، ابراز احترام هم بهش کرده بودم که به مقداری همین فردا تلافیشو درمیارم.
در ضمن چرا مردمو مجبور میکنی که حروف وارد کنن؟
کجایی مهرداد عزیز؟ می دونی چند روزه به دنباله سر نزدی؟
سلام
امیدوارم هر چه زودتر اعلام رفع کسالت بکنید.
پیشنهاد می کنم شهروند شهر فلسفه شوید. البته اگر هنوز عضو نیستید.
http://isphilosophy.ning.com/
یادداشت ماقبل آخرتان مرا یاد کتاب «نامحتمل» از آدام فوور انداخت که دو سه هفته پیش خواندم. درباره شیطان لاپلاس بود. یعنی اگر کسی همه احتمالات و جواب آنها را می دانست چه می شد؟
من ترجمه ترکی اش را خواندم و نمی دانم به فارسی ترجمه شده یا نه.
ارسال یک نظر