جستجوی این وبلاگ

۰۵ آبان ۱۳۸۸

گسترش دین گرائی ...چرا!؟ (بخش دوم)ا

(ادامه از اینجا)...قبل از ادامه دادن این مبحث بهتر است این مسئله را عنوان کنم که من هرگز قائل به "گسترش" دین گرایی در همه جوامع نیستم. فرضن در جامعه خود ما اصلن این انتشار دین باوری رشدی کاملن منفی دارد که سبب اصلی اش حکومت دینی است. بطور کلی من می خواهم با این سطور ابتدا دلیل اینکه یک انسان با وجود این همه ادله منطقی و عقلانی در رد معضلی به نام دین، هنوز هم به آن "گرایش" دارد را بررسی کنم و سپس تا حد ممکن راهکاری جهت اصلاح این وضعیت بدهم. پس اگر موافقید با من همراه باشید.


3- عافیت طلبی و طرد بلا، مصیبت و بیماری: معضلی که کل جانداران طبیعت و در طول آن انسان را همیشه تهدید می کند، مطلوب کار نکردن اعضا، جوارح و روان است (بیماری). انسان در طول تاریخ برای رفع نسبی این مشکل ابتدا دست به دامان جادو و نیروهای فراطبیعی (پارانرمال) شد که سپس از دل آن علم طب زاده شد. این ارتباط جادوگری و طب چنان تنگاتنگ بوده (و در بسیاری قبایل هنوز هست) که فرضن خود واژه داروشناسی یا فارماکولوژی از فارماکوس به معنای مطرودین (بلایای اجتماعی) در جهان هلنی (یونان باستان) منشعب شده که جادوگران برای رفع بلا و مصیبت از اجتماع یک یا چند نفر از مجرمین یا برده گان را بعنوان قربانی از جامعه طرد می کردند که این کار خود بعدها به عنوان دارو و درمان شناخته شد... امروزه با این همه تکنیک های پیشگیری، بهداشت و درمان هنوز هم مرض و بیماری جزء لاینفک زندگی بشر است. اینجاست که دین باز سر و کله اش پیدا می شود و به انسان نوید یک زندگی سالم و بی درد چه برای خود و چه برای نزدیکانش می دهد و ابزارش هم تنها ادعیه و تمسک است. بنابراین با وجود تمام دستاوردهای علمی هنوز هم می بینید که یک انسان فرهیخته و با سواد هم نشسته جلوی صلیب یا تسبیحی بدست گرفته دعا می کند که یا بیمار نشود یا بیماریش رفع شود.
4- باز شدن گره های اقتصادی: مبرهن است که گذران زندگی در دنیای مدرن تنها با پول میسوراست. اما این پول به راحتی دست انسان نمی رسد و نمی ماند. چه کار باید بکند که بماند و نرود و بیشتر و بیشتر و بیشتر شود؟ اقتصاد بخواند؟ بازرگانی بیاموزد؟ دنبال فن و هنر برود؟...خیر! اینها همه برای یک دیندار فروع ماجراست. اصل این است که کلید قفل صندوقچه زرین آن بالا و در نزد خداست. پس ایمان بیاورید و فرمانهای او را اطاعت کنید تا این کلید برای شما بگردد. ورنه یا پول، بی پول و یا پول آمده حرام است و سیه روز کننده. البته باز هم می توانید با اختصاص بخشی از آن پول به کلیسا یا مسجد و معبد، حلالش کنید. این ها بیانات متولیان دینداریست که بشر راحت طلب نیز به آن تمکین می کند. به هر حال چه بهتر از اینکه تنها دنباله رو چند دستور دینی باشی یا در مراحل بالاتر به مدارس و حوزه های دینی بروی و زندگی ات تامین شود؟!
5- عدالت طلبی: یکی از تعریف اصلی و عمده عدالت اینست: "نشر یکسان ثروت و قدرت در سطح اجتماع و از بین بردن فاصله طبقاتی میان فقیر و غنی". این البته تعریف قشر کلان جوامع انسانی یا همان قشر متوسط و آسیب پذیر و همچنین فقراست. برای یک انسان بی پول و دردمند دیگر چه از این بهتر که کسی یافت شود و ثروت را از ثروتمندان بگیرد و بین فقرا قسمت کند؟ این "کس" از کجا می آید؟ بگذار جوابمان را یک روحانی بدهد: " از دل دین" ! پس بشتابید به سمت دینداری اگر به دنبال جامعه ای عدالت محور و آرمانی هستید. این دست جملات هیجان انگیز و بر انگیزنده نیز یکی دیگر از دلایل دین گرایی است.
6- ضعف در برابر اقویا: راحت ترین و بی دردسر ترین مدل مبارزه با یک فرد یا یک جریان یا یک حکومت قوی چیست؟ پاسخ: سپردن ایشان به والاترین و قوی ترین نیروی موجود در دین، یعنی خدا. گوش همه ما با این جمله "بسپارش به خدا" خوب آشناست. ولی آیا شده فکر کنیم که این جمله تنها از ترس و ضعف ناشی میشود و یک نوع فرافکنی و سلب مسئولیت است تا راه حل؟ آیا مثلن پلیس برای مقابله با جرائم اجتماعی لزومی می بیند که دست به دامن خدا شود؟ هرگز! پلیس قدرتمند و متشکل است، پس نیازی به سپردن مجرم به جزای الهی ندارد. ولی شخصی که قدرت کافی یا ندارد و یا در خود نمی بیند برای تخلیه روحی خود و یا سلب مسئولیت، دست به دامن خدا به عنوان نیروی برترهستی میشود. این نیروی برتر و غیر قابل دسترس تنها در دین نهفته است. پس منطقی است که عده ای به خاطر پشتیبانی دائمی این نیروی برتر دائما با آن نیرو مرتبط باشند. می خواهد این ارتباط خواندن اوراد به زبانی خاص (نماز) باشد، می خواهد رفت و آمد به مکانهای مقدس و جهاد و روزه و غیره باشد.
7- علاقه به کشف رمز جهان فراسو و اتصال به دنیای ماوراء طبیعه: کنجکاوی. دقیقن یکی دیگر از مهمترین دلایل گرایش بشر به ادیان، کنجکاوی و تلاش در جهت کشف ناشناخته هاست. جاهایی که علم ظاهرن هیچ دلیل قانع کننده ای برای پا گذاردن ندارد، دین با انواع و اقسام لطائف الحیل وبخشیدن شور و حال فرازمینی ، شخص را مسافر خود می کند! این خلسه یا به صورت فردیست (در وسعت کم آماری) و یا جمعی (در سطح وسیع). با یک مطالعه کوتاه در تاریخ بشر، شما به وضوح می توانید گردهمایی هایی به نام "خلسه های گروهی" را بیابید. عاملی که در آن با بالا رفتن فشار خون و ضربان قلب که ناشی از القائات جمعی اعم از فریاد و ورد خوانی و استغاثه و زاری است، انسان را تخلیه روحی می کند و به آرامش می رساند. این فرایند به همین ترتیب از پالی تئیسم (چند خدا گرایی) به منو تئیسم یا وحدانیت عصر ما رسیده است. این حالت های خلسه و از خود بیخودی یکی از دلایل بسیار مهمی است که انسان مشتاق را به سمت دین می کشاند. در اسلام مراسم بسیاری هست که این حالات را پدید می آورد مثل مراسم محرم (سینه زنی افراطی و شام غریبان)، صوفی گری و مراسم حج و غیره. در ادیان دیگر هم وضع به همین منوال است. همه اینها از علاقه بشر به کنده شدن از دنیای مادی و ارتباط با یک دنیای فرضی دیگر حکایت دارد. دین به راحتی این دنیا را برای اینگونه افراد می سازد. یک سرزمین عجایب کامل. جایی که ارواح و اجنه و حوری و غلمان و ملک و پری و خدا و شیطان به شما سلام می کنند!
8- عدم تضرر و نپرداختن هزینه با دینداری: این عامل نزد افرادی که در مرحله شک باقی مانده اند، مهمترین عامل نگاه داشت دینداری است. فرد با خود می گوید گیریم انجام مراسم دینی یک کار بیهوده و بی معنی؛ مگر با انجام این فرایض و مراسم چه ضررهایی متوجه ماست؟ ما به انجام فرائضمان می پردازیم؛ اگر دنیای آخرتی بود و بهشت و جهنمی که فبها المراد. اگر هم نبود که ما باز ضرری نکرده ایم. 70 سال با دولا و راست شدن نرمشی بدنی کرده ایم! (لازم به ذکر است که پس از یادآوری مهمترین ادله دین گرایی (ده دلیل) و در بخش راهکار، به جواب این مسئله هم بیشتر خواهم پرداخت).
9- عاقبت به خیری: پیری، مرحله آخر زندگی طبیعی جانداران است. در این مرحله زندگی، به دلیل استفاده بسیار از اندام، کم کم اعضای بدن مستهلک شده و تا هنگام فرا رسیدن مرگ طبیعی، به مرور کلیه اندام از حرکت باز می ایستند و مرحله فرسایش فیزیکی آغاز میشود. این مرحله چون درست قبل از مرگ قرار دارد و با ضعف بسیار در اعضای بدن توأم است، بشر را بیشتر نیازمند به کمک می کند. این کمک می تواند از ماحصل اندوخته جوانی باشد و یا از طرف خویشان و نزدیکان و یا کمک های دولتی باشد. چیزی که در ذهن یک انسان عادی موج میزند، زندگی طولانی و حتی المقدور دوری از مرگ و رسیدن به سن پیری است. برای رسیدن به کلیه کمکهای فوق الذکر چه کسی پیشنهادات ساده ودم دستی دارد؟ باز هم دین. دین در نزد افراد غیر خردگرا، آرامش دهنده و تسکین دهنده است. چه پیر باشند و چه جوان. ولی عاقبت نیک و مرگی بی درد و راحت بیشتر آرزوی پیر است تا جوان چون پیر خود را به آن نزدیکتر و نزدیکتر حس می کند. پس اینکه چرا آمار دینداری و فراخوانی دین در نزد افراد سن بالا بسیار بسیار بالاتر از جوانان است امری طبیعی است. ترس از مرگ در پیری ملموس تر است پس حضور دین نیز به همان نسبت، پر رنگ تر.
10- بهینه سازی جهان پس از مرگ: علم به بشر می گوید با مرگ تمام میشوی، ولی دین می گوید که هنوز ادامه داری! پس طبیعی است که انسان جاودانه طلب و مغرور از زندگی، دومی را برگزیند. به هر حال ماندن بهتر از ازبین رفتن است، حتی اگر در خیال باشد. اما آیا این زندگی در دنیایی دیگر میسر است؟ بالطبع دین به انسان می گوید که حتمن همینطور است! نه تنها آن دنیا به قطع و یقین (؟!) موجود است، که حتی می توان خیلی از مصائب آن دنیا را پیش از ورود (مرگ) و در همین زندگی طبیعی حل نمود و از سر راه برداشت. فقط کافیست هر چه من می گویم بدون تردید انجام دهی! این مسئله البته از اولین سوالات مواجهه بشر بوده است. هندی ها برای آن تناسخ را تعریف کردند. یعنی حلول روح از بدن مرده به بدنی تازه در تولدی دیگر در همین دنیای مادی. این اصلن تئوری بدی نیست. مخصوصن که باعث انگیزه برای زنده ماندن و زندگی نیک کردن نیز میشود. رسخ و فسخ و مسخ هم انواع دیگراین انتقال روح است به نباتات و حیوانات...اما دین سامی نظر دیگری دارد که برآمده از اساطیر بین النهرین است. دو مکان پیشنهاد می کند؛ یکی برای لذت و دیگری برای زجر که البته جا و مکانش هم اصلن معلوم نیست. هر چه بیشتر آلوده دین شوی مقام و منزلتت در لذت جنت بالاتر می رود و هر چه کمتر با آن دمخور شوی مکان و مرتبتت در دوزخ پایین تر می رود. پس این مسئله مهم (عدم آگاهی از فردای مرگ) بسیاری را بر آن میدارد تا اگر شده خود را به کشتن انتحاری هم بدهند، بدهند بلکه به این بهشت وعده داده شده دینی وارد شده و از جهنم فوق وحشتناکش بگریزند.
(ادامه در اینجا) ...

هیچ نظری موجود نیست: