جستجوی این وبلاگ

۱۲ آبان ۱۳۸۸

گسترش دین گرائی ...چرا!؟ (بخش سوم - راهکارپیشنهادی: نئوپالی تئیسم)ا


(ادامه از اینجا) ... دلایل بر شمرده فوق به نظر من "مهمترین" عواملی است که افراد دست از دین نمی کشند. به هر روی همه به دنبال منفعت هستند و هر کسی به نوعی این منفعت را از دین استخراج می نماید.

اما همیشه این دین توسط خانواده شناسانده و یا تشویق نمی شود. حکومت هم در تبلیغ آن بسیار موثر است. برخی دولتهای جهان بابت این جهان بینی که "دینداری در اجتماع سطح بزهکاری را پایین می آورد"، نسبت به تشویق دینداری اقدام می نمایند.

حال با توجه به تمامی این شرایط باید واقعن به دنبال راهکاری بود که هم آمال مردم را از ایشان نگرفت و هم مشکلات پیش آمده از طریق دینداری را از اجتماع مرتفع نمود.


راهکار پیشنهادی:


شاید بسیاری بر این عقیده باشند که آتئیسم (خداناباوری) که اپوزان این قضیه است، یک راهکار خوب هم هست. من اینطور فکر نمی کنم. آتئیسم به یکباره پشت عامه مردم را خالی می کند. آتئیسم هیچگونه آلترناتیوی جز "تعقل" به مردم ارائه نمی دهد. گر چه از نگاه ایده آل؛ تعقل و تفکر بهترین راه حل زندگی نرمال بشر است ولی واقعن اگر از همه آحاد جامعه انتظار این را داشته باشیم که مشکلاتشان را تنها با عقل سلیم خود حل و فصل کنند، به بیراهه رفته ایم. آتئیسم به یک زندانی در بند که هیچ کس را ندارد، امید به زندگی نمی دهد. به سربازی که در سنگر زیر آتشبار است جسارت و تهور ادامه دفاع نمی دهد. به یک نوجوان تازه بالغ هیچ رفرنسی برای پاکدامنی ارائه نمیدهد. به هیچ قدرت برتر و والاتر غیر طبیعی معتقد نیست؛ بنابراین کنجکاوان دنیاهای دیگر را خمار می کند! در دادگاه ها نمی توان شاهدی را لااقل با سوگند دادن مجبور به راستگویی کرد و ... و بالاخره اینکه آتئیسم بطور کلی دست انسان عامی را در مسیر راز و نیاز و طلب عدالت و روزی و ... می بندد.

حال با توجه به این موارد فوق و اینکه اکثریت یک جامعه اصلن با عقل گرائی اقناع نمی شود، بهترین آلترناتیو برای جوامع چیست؟ بالطبع یک عنصر حد وسط لازم است که هم مشکلات خداگرایی عمومی (تئیسم) را نداشته باشد و هم کمبودهای خداناباوری را. یک سنتز خوب. نئو پالی تئیسم!

این همان اصلی است که تاکنون 12 سال است پس از یافتنش هنوز به آن پایبندم و هنوز نقصی در آن ندیده ام. اینکه بیاییم و برای اجتماع انسانی به جای وحدانیت و تک خدایی، چندین خدایی در نظر آوریم و مفهومی به نام "خدای خصوصی" را تعریف کنیم. این پدیده را باید در جامعه تبلیغ نمود. یعنی باید به مردم گفت "شما می توانید در صورت نیاز، خدایی داشته باشید و آنرا بپرستید. هیچ لزومی هم به بیان این پرستشتان نیست. این خدای شما هیچ مراسم و مناسکی هم نیاز ندارد. خدای شما فقط و فقط مختص به خود شماست و همانقدر ملموس، واقعی، قادر و تواناست که ذهن شما می خواهد". وجود این خدایان را حکومتها باید به رسمیت بشناسند، چرا که با یک تیر دو نشان می زنند. یکی اینکه دین را "واقعن" خصوصی و فردی می کنند و دیگر اینکه پشت متافیزیکی آن دسته از مردمی را که احتیاج مبرمی به آن دارند نیز خالی نمی کنند.
یک نوجوان در می یابد که خدایی هست ولی این خدا تنها در ذهن او زنده است و حیطه عملش هم، اعمال خود اوست و هیچ قدرتی فراتر از حفظ و حراست شخص او ندارد و البته هموست که باید مسئول اعمال خودش باشد و از آن دفاع کند و نه خدای او. این به رسمیت شناختن خدایان شخصی و در کنار آن تعلیم قوانین اجتماعی بر آمده از عقول جمعی نخبگان؛ به انسان یک جامعه آزاد می فهماند که :

1- می تواند آنگونه که خودش و خدای خودش تشخیص می دهد عبادت نموده و خود را پاک دارد و از "شر" محافظت کند و هیچ احدی نمی تواند خدای دیگری را به این منظوربه او معرفی نماید.

2- می تواند به درگاه خدای "خودش" دعا و راز و نیاز و طلب عافیت و سلامتی و بهروزی و پول و مکنت و ... کند بدون اینکه مورد تمسخر اجتماعی واقع شود و کارش بی ارزش یا احمقانه فرض شود.

3- می تواند جهان پس از مرگش را خودش با کمک خدای خودش بسازد و از خدای هیچ کس دیگر هراسی به دل راه ندهد.

این انسان نه نیازی دارد که به کسی راجع به خدایش توضیحی بدهد و نه اساسن این کاری شدنی است. چرا که خدای هر شخص فقط و فقط برای خود شخص تعریف معقول و متین دارد و بلافاصله پس از تعریف به شخص ثانی رسمن و علنن موجودیتش را از میان می برد.

شاید برخی بیاندیشند که این قضیه منجر به هرج و مرج خواهد شد و آن اتحاد دینی موجود میان آدمیان را از میان می برد. البته که این درست است که "اتحاد مجازی دینی" که در طول تاریخ چیزی جز فساد از آن بر نخاسته، از میان می رود ولی این قضیه منجر به هیچگونه اختلال و هرج و مرجی نخواهد گردید چرا که اولن هرج و مرج ناشی از "نقض قوانین اجتماعی" است و نه اعمالی که قانون حیطه آنرا برای فرد مشخص کرده است. در آن حیطه، فرد مخیر است هرگونه عملی انجام دهد و بالطبع قانونگذار آنرا جزو آزادیهای فردی شخص در نظر گرفته و طبقه بندی نموده است و در ثانی این جریان ارتباط خود خواسته شخص است با دنیای ذهنی خاص خودش که هیچ ارتباطی با ضدیت با هنجارهای اجتماعی ندارد. پس در اینصورت "دغدغه هرج و مرج به کل منتفی است".

اما مزایای این راهکار علاوه بر موارد فوق، شامل این موارد مهم هم هست:

1- تبعیض دینی به کل برچیده میشود. چرا که هیچ دینی رسمیت نخواهد داشت و تنها ادیان شخصی و غیر قابل سرایت به غیر، رسمی هستند و همگی هم با هم برابرند و یکسان.
2- کمکهای مالی دولتی (به سرعت) و مردمی (به مرور) به دکانهای دینی اعم از کلیساها، مساجد، کنیسه ها و معابد قطع میشود و دکانداران دینی به فکر ورود به بیزنس (کاسبی) بهتری خواهند افتاد و دست از سر مردم نگون بخت بر خواهند داشت.
3- دیگر هیچ کس ادعای فساد و بی قیدی ناشی از "بی خدایی" را نخواهد داشت چرا که خدا در جامعه نه تنها نمرده، بلکه به تعداد کل افراد، افزایش هم یافته است. منتها فرق قضیه این شده است که خدا تنها از چشم یک مفتی یا یک کشیش دنیا را نمی بیند بلکه به تعداد «n» نظرگاه جامعه دیده شده و پشتیبانی معنوی میشود.
4- هیچ کسی نمی تواند گروهکی دینی تشکیل دهد و به زور در پی سعادتمند کردن مردم شود. سعادت هر شخص در گرو برخورد هر شخص با خدای مختص خود است و قرار نیست کسی برای خدای دیگری خود را عزیز دارد.

در کنار این بسط نئو پالی تئیسم همچنین می بایست جشنها و اعیاد ملی و طبیعت و غیره را در جامعه بسط داد تا آن حس مشارکت جمعی را که دین ادعا می کند به بهترین نحو تقویت کرد تا کمبود آن نیز احساس نشود.

اما از سویی دیگر سخنی بگویم با آنهایی که هنوز در تشکیک به سر می برند و دینداری را "عدم تضرر" و "سنگ مفت، گنجشک مفت" می پندارند. یعنی مورد هشتم برشمرده بالا. (پست ماقبل). کمترین تضرر دینداری از "وقت گذرانی بیهوده" برای عبادت در زندگی فردی آغاز میشود، به اجتماع می رسد و در "اختصاص وقت نماز" در ادارات و موسسات و بالطبع معطلی ارباب رجوع خودنمائی می کند. به تظاهر مراسم و آئینهای مذهبی در ملا عام در قالب راه انداختن دسته های عزادار و سد معابر و آلایندگی صوتی ناشی از فریادهای ناهنجار مذهبیون دو آتشه می رسد. می رود و به روزه داری و پادافره روزه خوار بیچاره میرسد، به پول خرج کردن در عربستان سعودی (و جدیدن ابتلای آنفلوانزای خوکی!) می رسد. به مزاحمت ایجاد کردن برای دیگر مردمان در راه اشاعه امر به معروف و نهی از منکر میرسد. به جمع کردن پول به عنوان خمس و زکات و فطریه و حساب صد و غیره برای دکانداران دین می رسد. به تقلید نمودن صرف از صاحب دکان و بالاخره هم به بمب گذاری و انتحار و تروریسم و آشوب و درست کردن قیامت برای ملت نگون بخت جامعه!
این قضیه را تاریخ باید به خوبی نشان داده باشد و ربطی هم به این مغلطه که "کسی مومن است و خرابکار نیست" ندارد. به طور خلاصه و در یک خط می توان گفت که: «ثمره ابتدایی دینداری اینست که غیر دیندار کمتر از من می فهمد و ثمره نهایی اش هم بوووووووم!»...پس دینداری شما به اجتماع ضرر می رساند حتی اگر شما بهترین فرد این عالم باشید. حداقلش اینست که خود را برتر از کافر می بینید. غیر از اینست؟!
و سخن آخر هم با دوستان عزیزی که به این قضیه انتقاد منطقی دارند و یا راهکارهای دیگری (و احتمالن بهتری) برای رفع این معضل دینداری سراغ دارند، این راهکارها را اگر بر منت گذارده و در صندوق پایین این نوشتار درج و یا حتی معرفی کنند (لینک اینترنتی یا کتاب یا هر مرجع دیگری) بسیار مایه شعف من خواهد گردید.

۸ نظر:

MAD گفت...

مهرداد جان باید به این هوش و زکاوتت آفرین گفت. بی شک این ایدئلوژی می تونه نسل هر خدا پرستی کور کورانه را از بین ببره و به جاش یک خدای حقیقی را در قلب و ذهن آدمها بوجود بیاره. من الان مدت 5 سال است که به حرفهایی که ازت شنیدم فکر می کنم و هر چه بیشتر به این قضیه از چشم تو نگاه می کنم بیشتر به این مطلب می رسم که آدمها اساساً خدارا هر طور که می خواهن تجسمش می کنند پس چه لزومی داره که بخواهیم خدای خودمون را به کسی تحمیل کنیم.همونطورکه هر کسی شخصیتی داره به همون منوال نیز اون خدای درون هر کس با دیگری متفاوت خواهد بود. ممنونم از این که هنوز مطلب می نویسی و با بقیه قسمت می کنی. تو دید منو به خیلی چیزها عوض کردی.مدیونتم مهرداد جان.

mehrdad گفت...

شما دی جی مد خودمون نیستی؟! آقا مشتاق دیدار... ممنونم از این کامنت قشنگ و از این همه ابراز لطفت "مهرشاد" جان...آقا من هم از شما و از خانواده محترمت "عزم راسخ" و "پشتکار" و "عدم ناامیدی" را به عینه آموختم. هیچ وقت روزهای خوشی که با هم در آسیای میانه داشتیم فراموش نمی کنم... امیدوارم به تو و خانواده عزیز و گرامی تو در آلبرتا خوش بگذره. شما همیشه در قلب من هستید. باز هم بگم که خیلی خیلی خوشحالم کردی. سلامت و کامیاب و دی جی ی ی ی باشی

koorosh raad گفت...

سلام مهرداد جان
راستش یاد شما افتادم. حس کردم که چقدر دلم برات تنگ شده. گفتم سری بزنم و عرض ادبی کردم باشم.
هرچند که نوشته ای که فقط انتقاد یا پیشنهاد. به همین دلیل پیشنهاد میکنم که سری این مطالب رو ادامه بدی. خیلی جالب اند
دوستدار شما؛ کوروش

mehrdad گفت...

از لطفت بسیار ممنونم کورش جان، الان در حال سفر هستم، وقتی‌ برگردم حتما یک پست دیگر در این خصوص خواهم داشت. باز هم از تو بابت اینکه هنوز یاد معنی‌ سپاسگزارم.

احســـان☺☺ گفت...

جناب مهرداد چند ماه پیش زیر یک مطلب توی بالاترین در مورد آتئیسم با هم بحثایی کردیم که بحث به این پست کشید و قرار شد من نظراتم رو در موردش واست بفرستم که به دلایل تنبلی تا الان طول کشید
شخصی‌سازی برخی خداها در واقع حذف کردن قسمتی از اونا از زندگی شخصه، من تا جایی که این حذف مربوط به قسمت مضر و ویران کننده دستورات دینی باشه موافقم که البته این هم جای بحث داره که تا چه حد این رفتارا به متن دین برمیگرده مثلا برداشتی که طالبان از دین میکنن و بقیه رو مجبور به دینداری میکنن و یا مثلا پیروان برخی فرقه ها عملیات تروریستی علیه مردم غیر نظامی در زمان صلح رو سعادت بخش میدونن تا چه حد به متن دین مربوط میشه، من واسه تقریب ذهنت آیه هایی از قرآن رو که به این مسائل مربوط میشه رو اینجا اوردم
http://eh26.ir/post/17/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-5-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86
به عنوان یک انسان مذهبی عرض میکنم که یک دین صحیح برای اشاعه هیچ نیازی به زور یا حمله نظامی به جایی نداره و فقط مجاز به دفاعه

احســـان☺☺ گفت...

جناب مهرداد چند ماه پیش زیر یک مطلب توی بالاترین در مورد آتئیسم با هم بحثایی کردیم که بحث به این پست کشید و قرار شد من نظراتم رو در موردش واست بفرستم که به دلایل تنبلی تا الان طول کشید
شخصی‌سازی برخی خداها در واقع حذف کردن قسمتی از اونا از زندگی شخصه، من تا جایی که این حذف مربوط به قسمت مضر و ویران کننده دستورات دینی باشه موافقم که البته این هم جای بحث داره که تا چه حد این رفتارا به متن دین برمیگرده مثلا برداشتی که طالبان از دین میکنن و بقیه رو مجبور به دینداری میکنن و یا مثلا پیروان برخی فرقه ها عملیات تروریستی علیه مردم غیر نظامی در زمان صلح رو سعادت بخش میدونن تا چه حد به متن دین مربوط میشه، من واسه تقریب ذهنت آیه هایی از قرآن رو که به این مسائل مربوط میشه رو اینجا اوردم
http://eh26.ir/post/17/%d9%86%d9%82%d8%af-%d9%82%d8%b1%d8%a2%d9%86-5-%d8%ae%d8%b4%d9%88%d9%86%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1-%d8%a7%d8%af%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%88-%d8%af%d8%b4%d9%85%d9%86%d8%a7%d9%86
به عنوان یک انسان مذهبی عرض میکنم که یک دین صحیح برای اشاعه هیچ نیازی به زور یا حمله نظامی به جایی نداره و فقط مجاز به دفاعه

mehrdad گفت...

احسان جان
من اصلن فهمیدم منظورت از شخصی سازی "بعضی خداها" چیه؟! اگر شما قائل به "خداها" هستی که علنن مذهبی نمی توانی باشی! ولی جالب اینجاست که در ادامه ادعا کرده ای که مذهبی هستی و دین هم کارش تهاجم نیست بلکه تذافع ه!!! دوست من
شما را در ابتدا ارجاع میدهم به تاریخچه تمام ادیان ابراهیمی تا بخوبی دریابی که تمام این ادیان پس از گذار از یک دوره مسالمت جویی و محافظه کاری و مصلحت اندیشی شروع به تهاجم به عقاید رایج مردمان دیگر کرده اند. برای من به عنوان یک آدم عمل گرا فقط نوشته های خام کتب دینی مهم نیست. من عملکرد ایمان آورندگان را مشاهده و بررسی می کنم. تمام عقاید دنیا مادامیکه جنبه تهاجم و آزار و اذیت و تمایز قائل شدن بین افراد درون دین و برون دین نداشته باشند برای من نقطه هدف نیستند و تنها نقطه هدف من ادیانیست که اعمال برشمرده را انجام داده اند و همچنان هم می دهند

mehrdad گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.