همیشه به این مسئله فکر می کنم که ما ایرانیان در زندگی های "محتمل" قبلی مان چه گناهی مرتکب شده بودیم که می بایست در مرزهای کشوری با نام "جمهوری اسلامی ایران" زاده میشدیم؟
آیا جانی و آدمکش بودیم؟...کلاه بردار و کلاش بودیم؟...جنایتکار جنگی بودیم؟...دیکتاتور بودیم؟...
به واقع چه بودیم و چه کردیم که مستحق ورود به "جهنم" شدیم؟
کاش بشر از دنیای قبل از تولدش (البته اگر اصلن دنیایی بوده باشد) آگاهی می یافت.
آنگاه بود که احتمالن بسیار منطقی تر و اصولی تر می توانست واژه "عدالت" را تعریف کند و مسائل دنیا را حل و فصل که هیچ...لااقل "هضم" کند.
همیشه در این افکار هستم...مدتهای مدیدی است...
اما چیزی که کاسه صبرم از ننوشتن در این مورد را لبریز کرد و دیگ حسادتم را حسابی به جوش آورد تا این پست وبلاگ را بزنم، خبری بود که همین دیروز خواندم:
خانمها، آقایان...جماعت هموطن و فارسی زبان...
دولت آلمان... چهل و پنج هزار نفر... (این رقم را چند بار بخوانید تا بیشتر پی به عظمتش ببرید!) از سکنه شهری به نام کوبلنز را تخلیه کرده است فقط به این دلیل که نکند یک بمبی که از جنگ دوم جهانی بر بستر رود راین آلمان فرود آمده و به تازگی کشف شده منفجر شود و عده ای از ایشان را مصدوم کند!
(((خدا را شکر که اروپاییان فارسی نمی خوانند که به شعور نویسنده در تعجب از این عمل معقول و روتین تردید کنند!...اما خود ما ایرانیها خوب می فهمیم که چرا باید متعجب که نه...شاخ در آوریم!)))
حالا بماند که این بمب 2 تنی شاید به زحمت بتواند به شعاع 100 متر اطرافش صدمه ای بزند آنهم بعد از 66 سال آب خوردن از رودخانه!
اما با اینحال مسئولان وظیفه شناس آلمانی، تا شعاع دو کیلومتری اطراف بمب را کاملن تخلیه کرده اند!
آنهم با آماده کردن ۱۲ هزار تخت خواب(!!!) برای کسانی که جایی برای رفتن ندارند و نیز تدارک دیدن هزاران کیسه شن برای احداث دیواره های محافظ و تخلیه آب رودخانه و هزینه چندین و چند میلیون یورو ... که مبادا یک شهروند آلمانی آسیب ببیند و احتمان صدای انفجار بمب گوشش را "عوف" کند!
حالا این مسئله را شما مقایسه کنید با جان یک ایرانی که حتی پشیزی هم برای مسئولان هموطنش ارزشی ندارد...
این به گمان شما زجرآور نیست؟
این دردآور نیست که سالیانه بیش از 30000 ایرانی فقط و فقط در "جاده های ایران" کشته میشوند و صدها هزار نفر مصدوم و مجروح و نقص عضو و البته این جاده های خطرناک اکثرن همان هایی است که 30 سال پیش هم بود (که جمعیت ماشین رو شاید یک دهم الان هم نبود!
حالا شما لحظه ای بیاندیشید و تأمل کنید و بی زحمت جواب این سوال را بیابید که چرا و به چه منطق و علت عقلی باید جان یک آلمانی ایــــــــــــــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــــــــــــــــقدر بیارزد و جان ما دوزار هم نیارزد؟!
تاسف آور نیست؟
حسادت انگیز نیست؟
شما نمی رسید به کفاره گناهان زندگی قبلی تان؟
نمی رسید به جهنمی شدن ما ایرانیان نگون بخت؟
اگر نمی رسید...
پس به چه علت و سببی میرسید؟
بگویید لطفن.
حداقلش اینست که یک "حسود ناچیز" را قانع نموده اید...
آیا جانی و آدمکش بودیم؟...کلاه بردار و کلاش بودیم؟...جنایتکار جنگی بودیم؟...دیکتاتور بودیم؟...
به واقع چه بودیم و چه کردیم که مستحق ورود به "جهنم" شدیم؟
کاش بشر از دنیای قبل از تولدش (البته اگر اصلن دنیایی بوده باشد) آگاهی می یافت.
آنگاه بود که احتمالن بسیار منطقی تر و اصولی تر می توانست واژه "عدالت" را تعریف کند و مسائل دنیا را حل و فصل که هیچ...لااقل "هضم" کند.
همیشه در این افکار هستم...مدتهای مدیدی است...
اما چیزی که کاسه صبرم از ننوشتن در این مورد را لبریز کرد و دیگ حسادتم را حسابی به جوش آورد تا این پست وبلاگ را بزنم، خبری بود که همین دیروز خواندم:
خانمها، آقایان...جماعت هموطن و فارسی زبان...
دولت آلمان... چهل و پنج هزار نفر... (این رقم را چند بار بخوانید تا بیشتر پی به عظمتش ببرید!) از سکنه شهری به نام کوبلنز را تخلیه کرده است فقط به این دلیل که نکند یک بمبی که از جنگ دوم جهانی بر بستر رود راین آلمان فرود آمده و به تازگی کشف شده منفجر شود و عده ای از ایشان را مصدوم کند!
(((خدا را شکر که اروپاییان فارسی نمی خوانند که به شعور نویسنده در تعجب از این عمل معقول و روتین تردید کنند!...اما خود ما ایرانیها خوب می فهمیم که چرا باید متعجب که نه...شاخ در آوریم!)))
حالا بماند که این بمب 2 تنی شاید به زحمت بتواند به شعاع 100 متر اطرافش صدمه ای بزند آنهم بعد از 66 سال آب خوردن از رودخانه!
اما با اینحال مسئولان وظیفه شناس آلمانی، تا شعاع دو کیلومتری اطراف بمب را کاملن تخلیه کرده اند!
آنهم با آماده کردن ۱۲ هزار تخت خواب(!!!) برای کسانی که جایی برای رفتن ندارند و نیز تدارک دیدن هزاران کیسه شن برای احداث دیواره های محافظ و تخلیه آب رودخانه و هزینه چندین و چند میلیون یورو ... که مبادا یک شهروند آلمانی آسیب ببیند و احتمان صدای انفجار بمب گوشش را "عوف" کند!
حالا این مسئله را شما مقایسه کنید با جان یک ایرانی که حتی پشیزی هم برای مسئولان هموطنش ارزشی ندارد...
این به گمان شما زجرآور نیست؟
این دردآور نیست که سالیانه بیش از 30000 ایرانی فقط و فقط در "جاده های ایران" کشته میشوند و صدها هزار نفر مصدوم و مجروح و نقص عضو و البته این جاده های خطرناک اکثرن همان هایی است که 30 سال پیش هم بود (که جمعیت ماشین رو شاید یک دهم الان هم نبود!
حالا شما لحظه ای بیاندیشید و تأمل کنید و بی زحمت جواب این سوال را بیابید که چرا و به چه منطق و علت عقلی باید جان یک آلمانی ایــــــــــــــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــــــــــــــــقدر بیارزد و جان ما دوزار هم نیارزد؟!
تاسف آور نیست؟
حسادت انگیز نیست؟
شما نمی رسید به کفاره گناهان زندگی قبلی تان؟
نمی رسید به جهنمی شدن ما ایرانیان نگون بخت؟
اگر نمی رسید...
پس به چه علت و سببی میرسید؟
بگویید لطفن.
حداقلش اینست که یک "حسود ناچیز" را قانع نموده اید...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر