جستجوی این وبلاگ

۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

حل بحران 75 ساله، به یک، دو، سه

همانگونه که 

"کُردها" کشور ندارند، 

"بلوچ ها" کشور ندارند، 

"تاتارها" کشور ندارند، 

"اویغورها" کشور ندارند، 

"کاتالانها" کشور ندارند، 

"اسکات ها" و "ولزی ها" کشور ندارند، 

"باواریایی ها" کشور ندارند، 

"تبتی ها" کشور ندارند، 

"سرخپوستان" کشور ندارند،

"سامیها" (Sámi peoples) کشور ندارند؛

و هزار و یک قوم و قبیله دیگردر تمام سرزمینهای این کره خاک، "کشور" ندارند و در استانهای مختلفی چه همنام قوم خود و چه غیر همنام در کشورهای بزرگتر با مسالمت زندگی شان را می کنند، 

پس بسیار بدیهی است که "فلسطینیان" نیز کشور نداشته باشند! 

و چنان که هستند یعنی "مجموعه ای از چند قوم عرب زبان مستقر در کشور اسراییل کنونی" در این کشور بصورت مسالمت آمیز زیر پرچم ملی کشورشان یعنی اسراییل، کار و زندگی نمایند.

این اصلا و ابدا در دنیا چیزغریبی نیست!

فلسطینیان یا به بیان صحیح "اعراب مستقر در کرانه باختری رود اُردن و باریکه غزه"، مانند دیگر اقوام بی کشور دنیا هیچگاه کشور رسمی و ثبت شده ای نداشته اند. 

اگر کسی به نامیده شدن این منطقه در تاریخ اشاره کند که چون روزی آن سرزمین با نام "فلسطین" خوانده میشد، پس الان هم باید فلسطین نامیده شود که مضحک است! چون نصف اروپا هم زمانی امپراطوری "روم" خوانده میشد پس امروز هم به همه آنها بگوییم روم؟ یا خود "عراق" و "سوریه" و "لبنان" هم زمانی سومریا و فنیقیه و اکد و بابل و شام خوانده میشدند. بسیاری از کشورهای رسمی امروز در دنیا روزگاری در تاریخ به نامهایی دیگر شناخته میشدند. این که دلیل منطقی نیست. به ایران ما هم روزگاران مدیدی میگفتند "پرشیا" یا پارسیان. خب لابد من پارس زبان هم الان باید بگردم و ببینم کشور "پارس" من کجاست. نه؟! 

و یا اگر به مسئله نبردهای اعراب منطقه برای ساختن یک کشور جدید در قرن بیستم اشاره شود، که باز هم بی معنی و بی منطق است چون بسیاری دیگر از اقوام در پهنه جهان در این راه، یعنی در راه استقلال از کشور میزبان؛ نبردهایی کرده اند و هیچگاه موفق نبوده و شکست خورده اند. از اسکات ها بگیرید تا ببرهای تامیل. 

(توضیح لازم: زمانی در سال 1967 همسایگان "اسراییل" یعنی مصر و اُردن و سوریه از روی نادانی، به این نتیجه رسیدند که "اسراییل" باید از روی نقشه جغرافیای سیاسی حذف شود: ((از ویکی پدیا: رادیو قاهره اعلام کرد که «بقای اسرائیل بیش از حد طول کشیده»! ما از تهاجم اسرائیل استقبال می‌کنیم. ما از جنگی که مدتها انتظارش را کشیده‌ایم استقبال می‌کنیم. نقطه اوج فرارسیده‌است. زمان جنگی که نابودی اسرائیل را به همراه دارد فرا رسیده‌است))😂 خُب ایشان میخواستند که اینکار را بکنند ولی خواستن کجا و توانستن کجا! 

ظرف شش روز شکست مفتضحانه ای خوردند و برخی از متصرفاتشان را به اسراییل پیروز باختند. خب، حال این که دیگر "ننه من غریبم بازی" ندارد. جنگ غالبا دو سر دارد: بُرد و باخت. اعراب هم باختند و زمین از دست دادند. پس اسراییلیان نیز حق دارند مثل تمام ملتهای پیروز و غالب، زمین مغلوبها را فتح و تصرف کنند. (تازه شانس هم آوردند که با خواست آمریکا "صحرای سینا" را سال 1982 به مصر بازگرداندند). خلاصه که بقول صادق هدایت "دندشان نرم"!... برای براندازی "اسراییل" جنگ راه نمی انداختند تا مغلوبه نشوند و الان "باریکه ی غزه" کماکان در دستان مصر باشد، "کرانه باختری" در دست اردن و "بلندیهای گولان" نیز در دست سوریه.)

پس از این توضیح مختصر باید گفت که به هر روی، نشاندن آتش این روزهای منطقه غزه و در کل "بحرانهای اسراییل" اصلا کار سختی نیست چنانکه پایین تر راهش را خواهم گفت.

آمما…

اما کشورهای G7 (ازمابهتران!) هرگز این را نمیخواهند و واقعیت را در این منطقه برنمی تابند و بدنبال صلح واقعی نیستند. 

می دانید چرا؟!

چون این منطقه باید همواره در بحران باشد تا بتوان از آب گل الود خاورمیانه، ماهی های درشت و گران (انرژی های ارزان حاصل از سوختهای فسیلی) صید کرد.

اگر ایشان بخواهند، امضای سندش در سازمان ملل تنها "60 دقیقه" زمان می برد…

الغرض؛ اگر به بحث اصلی مان بپردازیم، اعراب منطقه (یا فلسطینیان) همانقدر محقِ داشتن کشور مستقل هستند، که الباقی اقوام بی کشور دنیا این حق دارند.

در ضمن، عموما بگویم خدمتتان که تاریخچه های مشکوک و روایات عجیب و غریب ماسبق را چه در این باره و چه درباره هر موضوع دیگری، باید رها کنید و همواره با واقعیات روز و امکانات حال حاضر تفسیر و برنامه ریزی کنید. وقایع قدیمی که در فلان و بهمان سال اتفاق افتاده است و امروزه هرکسی از منظر انتفاعی خود به آن می نگرد و می پردازد اصلا نمیتواند مبنای خوبی برای قضاوت امروزه و مخصوصا رسیدن به نتیجه ای بُرد بُرد برای مردمان بی دفاع باشد. قضاوت در خصوص اینگونه موارد حتما باید بر مبنای واقعیات موجود باشد و نه گذشته های مه آلود و ناثبوتی.

و این حکم "منطق" و "خرد" است.

واقعیت موجود در این خصوص این است که ما 75 سال است که کشوری قانونی و ثبت شده داریم به نام "اسراییل" (از سال 1948 م) که عضو رسمی سازمان ملل متحد است. ما هیچگاه کشوری رسمی با همین شرایط بعنوان "کشور فلسطین" نداشته ایم. هیچ زمان چنین نامی نبوده است که رسما کشوری در سازمان ملل بوده باشد. البته که قرار و مدارهایی قبلا توسط عده ای "ناکارشناس" گذاشته شده است ولی هیچ وقت "اجرایی" نشده است. چون بسیار ناعادلانه از بُعد امنیت "اسراییل" صورت پذیرفته است و تمامی ریسکهای چنین کاری برای "اسراییل" لحاظ نشده است. دقیقا به همین خاطر هم هست (امنیت) که هیچگاه این اتفاق نخواهد افتاد! پس بایست بر اساس هرآنچه هست و به چشم می بینیم و دوام داشته است قضاوت نماییم تا به نتیجه ای معقول برسیم. و آن (برای بار سوم!) اینست که امروزه اقوامی عرب زبان و فلسطینی نامگذاری شده، درون کشوری رسمی با نام ثبت شده ی "اسراییل" زندگی می کنند. پس شرایط این اعراب هم میشود مانند تمام اقوام بی کشور دیگر دنیا.

خون اعراب غزه همانقدر سرخ است که خون شایان ها (قبیله ای در آمریکا) یا کاتالان ها و یا کُردهای بی سرزمین.

عقل حکم میکند که «هر زمانی که بومیان آمریکا و اروپا، کاتالانها و اسکاتها و بلوچها و اویغورها و تاتارها و تامیل ها و چچن ها و کُردها و حتی سفاردی ها و آبوریجینها و مائوری ها و باقی اقوام و ملل دنیا که دقیقا با فلسطینیان یک وجه اشتراک دارند و آن "بی کشوری" است، در دنیا صاحب کشور مستقل خود شدند، فلسطینیان هم بشوند». 

اصلا در آن زمان خود من قول میدهم که در همینجا بر سر اسراییل فریاد بکشم و بگویم آهای اسرائیل، پس کشور مستقل فلسطینیان کو؟! لطفا آن را به ایشان واگذار کنید. چون دیگران به حقشان رسیده اند و تنها ایشان سرشان بی کلاه مانده است.

ولی تا آنموقع برای سردادن این خواسته ناموجه، "لال" میشوم و تنها به یافتن راهی برای برقراری اتحاد و دوستی اقوام و ملل می اندیشم. 

چون دقیقا برعکس چپ عقب مانده و کم سواد و خِرد، من خواستار تجمیع و تزویج و تلفیق اقوام و ملل و "کاهش کشورهای موجود در دنیا" هستم و نه افتراق و تکه پاره شدن کشورها "برای رسیدن عده ای معدود از ثروتمندان این اقوام به نان و نوای بیشتر". 

پس همانگونه که بالاتر گفتم، راه حل سالم و کاملا بیطرفانه، منطقی و پراتیک این مناقشه ی بنظر لاینحل؛ کاملا مشخص است و تنها سه مرحله ساده دارد. (البته اگر بخواهند یا بگذارند که بعید میدانم):

1- تأیید «اعراب بی کشوری درون محدوده کشور اسراییل» توسط ابرقدرتها (G7 & Sino-Russian) و نه دولت مجعولی به نام فلسطین!

2- منحل کردن سازمانهای تروریستی فلسطینی موجود مثل فتح و حماس و دولت خودگردان و … (چون خود غرب اینها را ساخته و بال و پر داده، پس حذفشان نیز برایشان ساده است)

3- اعطای خودمختاری به یک یا دو استان عرب زبان توسط اسراییل (آنهم تنها با تشخیص خود دولت اسراییل)

و البته پس از این سه؛ یک مرحله ساده دیگر هم خودبخود اتفاق می افتد که آن 

"لال شدن چپ ها و باقی ماهیگیران آبهای گل آلود در باقی نقاط جهان" است.

اگر این راه حل بالا را که اجرایش در سال 1967 پس از جنگهای شش روزه بسیار ساده تر بود، تاکنون پیاده سازی میشد؛ کاملا مطمئن هستم که امروزه اعراب در کنار یهودیان از مرفه ترین مردمان دنیا بودند و کشور "اسراییل" جزو 5 کشور برتر دنیا بود در رفاه و ارزشمندی زندگی. وانگهی اینهمه انسان بدبخت و بینوا نیز در طول اینهمه سال، بیخود و بی دلیل کشته و معدوم نمیشدند. 

ولی حیف که شعور بعضی مواقع از دامان انسان پر میکشد.

ایام به کام/

 

هیچ نظری موجود نیست: