یکی از متفکرین و فعالان سرشناس مسایل رایج در ایران در سایت خود "دوم دام" با ذکر سوالاتی چند درصدد برآمدند که توجیهی منطقی از شرکت در انتخابات ارائه دهند که این آدم معمولی برآن شدم تا با جوابی بسیار مختصر به ایشان، حکمشان را به چالش بگیرم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:
1) روسای جمهور در 18 سال گذشته هر کدام سیاستی را دنبال می کردند که این سیاست ها با همدیگر متفاوت بوده و به همین دلیل زندگی در هر دوره برای مردم متفاوت با دوره دیگر است، مثلا در هشت سال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی زندگی اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی متفاوت با دوره ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد بود، علیرغم اینکه در هر سه دوره رهبری واحدی، آیت الله خامنه ای کشور را اداره می کرد. آیا این تفاوت را می شود نادیده گرفت؟
- جواب: بله! توضیح: در ایران به خاطر ماهیت حاکمیت که در اصول " 107 تا ا110 " قانون اساسی به وضوح به آن اشاره شده است تعیین کننده سیاست مملکت شخص رهبری است. دیگران همه و در هر پستی تنها می توانند در حکم مشاور و معاون و حسب الامر او باشند نه تعیین کننده و راهبر عملی. نوع زندگی مردم هم در هر 18 سال گذشته به خاطر نوع احوالات ایشان و برداشتشان از موقعیت ها بوده است که به غلامان تحت امر چه مدل امر ملوکانه را تجویز کنند و ایشان اعمال نمایند. (البته شکی نیست که اجرا همیشه تطابق کامل با فرمان ندارد و همین موضوع دلیل برخی ظن و گمانها می گردد که نکند واقعا این قوه مجریه است که در راس امور است و نه رهبر)
2) آیا انتخاب رئیس جمهور یا نماینده مجلس یا عضو شورای شهر، برای انتخاب نماینده یا نمایندگانی برای چهار سال و در نتیجه دادن اختیار به مدت چهار سال به دست آنان است، یا برای تغییر نظام سیاسی کشور؟
- جواب: برای هیچ کدام. توضیح: تا منظور شما از واژه "اختیار" به طور واضح بیان نشود هرگز نمیتوان انتخابی میان دو گزینه شما به عمل آورد. اگر اختیار در حوزه وظایف تعیین شده در قانون اساسی است که می دانیم اساسا اختیار مهمی به ایشان داده نشده است ولی اگر منظور حق ایشان در بیان واقعی عقاید و آرای ایشان است، که آنهم با وجود فیلتر های تعبیه شده برای انتخابشان، تنها در حد معجزه می ماند.
3) در صورتی که مطمئن باشیم در صورت عدم مشارکت در انتخابات، کسانی قدرت را در دست می گیرند که زندگی عمومی مردم شرایط بدتری پیدا می کند، در صورتی که با گزینش گروهی دیگر وضع بهتری حاکم می شود، آیا بهتر است در انتخابات شرکت کنیم یا از مشارکت خودداری کنیم؟
- جواب: بهتر است خود داری کنیم! توضیح: فرض مطروحه بالا در کشور کنونی ایران به هیچ عنوان منطقی نیست. در کجای قانون اساسی ایران به رییس جمهور چنین اختیارات مهمی داده شده است؟! رییس جمهور ایران تنها مجری قوانین برآمده از مجلسی است که رهبر آن را انتخاب می کند و زمانی هم اگر خدای ناکرده وکیلی دست از پا خطا کند و بیش از حدش زبان بجنباند، سر و کارش با قوه قضاییه ایست که آنهم تحت امر رهبر است. پس قدرت در ایران با انتخابات به کسی تفویض نمی شود که زندگی مردم به آن وابسته باشد، بلکه این رهبر است که قدرت را تنفیذ می نماید نه توده بازیچه.
4) آیا در انتخابات، در هر حال و در هر کجای جهان، انتخاب وضع مطلوب در دسترس است، یا معمولا میان چند انتخاب موجود و ممکن دست به انتخاب می زنیم؟ مثلا در انتخابات فرانسه که منجر به ریاست جمهوری سارکوزی شد، نامزدهای موجود، نیکولا سارکوزی، سگولن رویال و دو نامزد مهم دیگر کمابیش با نامزد مطلوب مورد نظر فرانسوی ها متفاوت بودند، آیا در چنین شرایطی باید دست به انتخاب بهترین حالت موجود زد، یا در انتظار حالت مطلوب از انتخاب خودداری کرد؟ در انتخابات گذشته آمریکا نیز انتخاب میان بوش و جان کری بود، هر دو داوطلب از سوی بسیاری از آمریکائی ها بهترین حالت ممکن نبودند. نه بوش بهترین داوطلب جمهوریخواهان بود و نه کری بهترین یا حتی یکی از بهترین نامزدهای دموکرات ها بود. در این حال باید چه کرد؟
- جواب: همیشه انتخابات میان بهترینها صورت نمی گیرد بلکه میان نمایندگانی که احزاب معرفی می کنند شکل می گیرد. ضمنا قیاس میان انتخابات کشورهای غربی و ایران کاملا مع الفارق است. یعنی هیچ وجه شبهی میان نوع برگزیده شدن و سیستم حکومتی در آن کشورها و ایران نیست تا بتوان قیاسی انجام داد. نظر شما را به این جمله معترضه جلب می نمایم برای رساندن منظور نظر:"سارکوزی یا بوش رهبر ندارند، مشاور دارند".
5) اگر امکان انتخابی مطلوب وجود نداشت، اما یکی از داوطلبان بهتر از داوطلب دیگر بود و عدم حضور ما در انتخابات باعث انتخاب نامزد بدتر می شد، باید از حضور در انتخابات خودداری کنیم، یا در انتخابات شرکت کنیم؟
- جواب : خودداری کنیم. توضیح : همانگونه که در پاسخ های قبلی مستتر بود، خوبی یا بدی شخص کاندید ملاک رای دادن نیست، بلکه "عمل گرایی به وعده" است که در همه جای دنیا ملت را پای صندوق رای گرد می آورد. حالا شما خودتان کلاهتان را قاضی نمایید، آیا اصلا امکان دارد که از فیلتر شورای نگهبان، آدم خوب بیرون آید؟! وانگهی اگر هم چنین اتفاق میمونی رخ دهد این آدم خوب می تواند قانون اساسی را تغییر دهد؟! (کسی که برای اجرای همین قانون انتخاب شده است). پس باز هم متاسفانه فرض شما غلط است.
6) .... جواب این سوال قبلا گفته شده است و باز بر می گردد به اختیارات رئیس جمهور و نه اسامی که اصلا مهم نیست.
7) هشت سال زندگی در دو دوره ریاست جمهوری یک رئیس جمهور بهتر، معادل یک پنجم عمر مفید یک انسان بالغ است، آیا می توان به انتظار تغییری که ممکن است تا بیست سال دیگر رخ ندهد، یک فرصت هشت ساله بهتر را از دست داد؟
- جواب: این فرض شما هم متاسفانه غلط است. تغییر باید در قوانین ایران رخ دهد که رهبری سخت روی آن خوابیده است. ابزار این تغییر هم انتخابات نیست بلکه اتحاد روشنفکران و معقولان جامعه است. تا این ابزار فراهم نشود به صورت معقول نمی توان انتظار تغییری اساسی داشت.
8) طبیعی است که تحریم انتخابات، به عنوان یک کنش سیاسی، می تواند یک واکنش ملی یا گروهی از سوی مردم یا گروههای سیاسی باشد که از طریق آن به قدرت نمایی و به رخ کشیدن نیروی اجتماعی هوادارشان برای تعامل سیاسی با حکومت یا جامعه جهانی بپردازند، اما اگر بنا باشد جریان تحریم به عنوان اقدامی کور رخ بدهد که تنها موجب از دست دادن قدرت شود و هیچ بهره ای از آن برده نشود، طبعا باد در هاون کوبیدن است.
- این سوال نیست، پس جوابی ندارد. تنها باید به اظهار نظر شما تاسف خورد که شرکت نکردن را اقدامی کور می نامید. حال من از شما سوالی می پرسم: منی که به رای شورای نگهبان رهبری صحه نمی گذارم و کمترین و ناچیزترین حق اعتراضم را اینگونه بیان می کنم، این حق اندک نیز از دید شما واکنشی کوراست؟ رفراندوم که نیست تا بروم نه بگویم. باید بروم و کسی را انتخاب کنم که دیگری قبلا برایم انتخاب کرده. کجای این کار من اقدام کور است؟!
نتیجه گیری فرموده اید: انتخابات یک عمل سیاسی است، نه نمایش و سخنرانی هیجان آلود سیاسی است و نه عملی همچون انقلاب است، فرصتی است برای به دست آوردن یا حفظ قدرت یا از دست دادن آن. تحریم یکی از راههای برخورد با آنتخابات است، اما شاید آخرین راهی باشد که باید به آن فکر کرد.
- جملات آخر شما را اینگونه اصلاح می کنم و به عنوان نظر خودم بیان می کنم تا ببینید با هم وجوه تشابه مان بیشتر از افتراق است، پس برای اتحاد مانعی نیست:
- انتخابات (دموکراتیک) یک عمل سیاسی است، نه نمایش و سخنرانی هیجان آلود سیاسی است و نه عملی همچون انقلاب است، (در کشورهای آزاد) فرصتی است برای به دست آوردن یا حفظ قدرت یا از دست دادن آن. تحریم (در کشور های آزاد) یکی از راههای برخورد با انتخابات است، اما شاید آخرین راهی باشد که باید به آن فکر کرد و اضافه می نمایم که در کشور ایران تنها برای تعیین رهبر و رفراندوم قانون اساسی اگر زمانی انتخابات برگزار شد می توان شرکت نمود. باقی انتخابات ها تنها به یک بازی شبیه است که ادای دموکراسی را در می آورد و در عمل هیچ لزومی ندارد. پس تحریم کمترین انفعال به این فعل است.
۱ نظر:
باز هم مثل همییشه نامبر وان!! دمت گرم. کامران
ارسال یک نظر