اين نمايش هم مانند باقي نمايشهاي دولت جمهوری اسلامی ايران به خوبي و خوشي برگزار شد و اكثريت ملت تشنه هيجان ما را به اندازه كافي دوباره و یا بهتر اگر بگوییم چند باره جوگير نمود! ملتي كه 12 سال پيش براي بار اول فريب موج كاذب اصلاحات را خورده بود و در پس حضور ميليوني اش به قدر كفايت سرخورده شده بود، دوباره با چهار تا برنامه تلويزيوني تو گويي تمام حافظه اش را FAST FORMAT و يا حتي FDISK كرد و به كل فراموش نمود كه اصلن جريان چه بوده و در این معادله دو سر سوخت در کدام طرف واقع شده است!
مناظره هاي تلويزيوني بسيار جالب بود. در يك سو دولت فعلي و در ديگر سو منتقدينش. اينها به آنها مي گفتند دزد و آنها به اينها می گفتند دروغگو و اين وسط بايد گفت هيهات كه اين ملت بيچاره ما به اذعان خود آقايان اسيرند ميان مشتی دزد و رمه ای دروغگو!
دزدي رقيبان دولت و دروغگويي خود دولت كه گرچه براي آگاهان اوضاع سياسي ايران مشخص و مبرهن بود، اينبار از بازوي تبليغاتي خود حكومت (صدا و سيما) هم بسيار بيّن و واضح تبيين شد اما مشكل بزرگتر اينست كه خود كساني كه طرف مقابل را به دزدي يا دروغگويي متهم مي كنند خود تا گردن درون همين دو صفت غوطه ورند و چون آينه هاي روبروي هم مانند كه تصاوير هم را درون يكدگر تكرار و تكرار مي كنند.
بزرگترين دروغ به اصطلاح اصلاح طلبان همين ادعاهاي واهي آنان است از قبيل تغيير قانون اساسي و بردن جامعه به سمت فضاي باز سياسي و اقتصادي و رفع تبعيض و غيره. بايد به ايشان گفت اولن مگر رئيس جمهور حق تغيير قانون اساسي را داراست؟! كجاي قانون چنين حقي براي ايشان در نظر گرفته و در ثاني حكومتي كه اساسش بر تبعيض است (تبعيض ديني) چگونه مي تواند در فرعيات و شاخه ها به دنبال رفع تبعيض باشد؟! و اصولن اصلاح سامانه كه مشكل اصلي مملكت ماست مگر از درون سامانه ميسر است؟! مگر كسي ازداخل طبقات برج كج پيزا مي تواند پي اش را مرمت كند؟! يا در اساس كساني كه خود بر شاخه اي نشسته اند مي توانند و يا اصلن مي خواهند آن شاخه را ببرند؟! اگر شاخه بريده شود كه خود ايشان "هم" به سرنوشت رقيبان دچار خواهند شد. اين چه بازي مسخره ايست كه هر از چند گاهي سر از خانه هاي مردم در مياورد وهمه را پاي صندوق هاي راي مي طلبد؟
و از طرفي دیگر، دولتي كه خود شاه دزدان است ديگر چه متهم مي كند رقيبانش را به دزدي؟
اين قافله همه دزدند. 30 سال است كه مي زنند و مي برند. يك هنگام تحت نام جنگ و اوضاع غيرعادي، يك زمان ذيل نام سازندگي، يك موقع زير نام اصلاحات، يك مقطع پاي نام اصول گرايي انقلابي و حالا هم مي خواهند تحت نام تغيير چند صباحي بخورند و ملت را هم البته نخورانند!
خلاصه كه اصلن اوضاع بسامان نيست. می اندیشم اي كاش می توانستیم كمي بر احساساتمان غلبه کنيم. درست است كه شركت نكردن یک "راه حل" نيست اما لااقل "بازي خوردن" هم نيست. من از اينكه خاتمي هيچ كاري در جهت مهار تورم و آزادي نكرد هرگز ناراحت نشدم چرا كه از ابتدا هم كاملن بر من معلوم بود كه ايشان نه اينكاره است! حال هم نوبت موسوي و اعوان و انثارش. نمي دانم شايد با این جو پدید آمده، اين روزها تحريم انتخابات مثل فحش ناموسي به نظر برسد ولي واقعن لازم دانستم كه بگويم من شهروند ايراني در اين مناظره ها هيچ نديدم كه به واقع بوي تغيير بدهد. اميدوارم دچار تكرار تاريخ نشده باشيم و من اشتباه كرده باشم ولي شواهد و قراين متاسفانه اين نظر مرا تاييد مي كنند...:(
حالا بگویید ببینم رای شما کیست؟ دروغگویان دزد یا دزدان دروغگو؟!
۱ نظر:
کسی که در انتخابات شرکت نکند و به موسوی رای ندهد عرق آرایی ندارد.
پوریا
ارسال یک نظر