در باب نقش روحانیون دینی (موبد و کاهن و کشیش و لاوی و ربی و ملا و آخوند و مفتی و ...) در تاریخ مدنیت انسان چه منبعی را می توان بهتر از مجموعه کتابهای «تاریخ تمدن» اثر ویل و آریل دورانت یافت؟
مجموعه ای که بیش از 50 سال از عمر این دو محقق بزرگ را به خود اختصاص داد. 11 جلد کتاب، حدود 10 هزار صفحه و قریب 2 میلیون لغت از زمان پیدایش قانون در زندگی بشر یا پیدایش تمدن تا سال 1840 میلادی. این اثر که از ابتدا قرار نبود به این وسعت باشد از شانس ما و عمر طولانی این دو نویسنده به مرور ایام به یک مجموعه بی نظیر و رفرنسی قابل وعالی تبدیل شد. در همین رابطه (امتداد کتاب) در مقدمه جلد آخر این اثر(عصر ناپلئون) می خوانیم:
"پس چرا به اين توده انبوه بيفزاييم؟ دليل بهتری از اين نداريم عرضه كنيم كه بگوييم عزرائيل بارها از ما چشم پوشی كرد، و پس از 1968 ما را به حال خود گذاشت كه بیاراده زندگی كنيم و بیاراده بخوانيم؛ ما از اين استراحت بيحاصل و غيرعادی خسته شديم. به منظور آنكه برای زندگی خود هدفی و برنامهی داشته باشيم، تصميم گرفتيم كه روش مطلوب خود را كه بررسی همه جانبه تاريخ است درباره عصر ناپلئون (1789-1815) هم به كار بريم".
پس می بینیم که ما تنها با نویسندگانی معمولی طرف نیستیم که با غولهای معلومات تاریخی طرفیم و نظرات ایشان می تواند از پخته ترین نظرات ممکن باشد. در ادامه یکی از نظرات ایشان را بررسی می کنیم:
در بخش "زمینه انقلاب" (فصل اول) جلد آخر ما می توانیم جواب یکی از سوالات مهم تاریخ زندگی بشر را ببینیم. پاسخی به این پرسش مهم: «فلسفه وجودی روحانی دینی چیست و چرا این موجود در همه اعصار تاریخ بشر به حیات خود در کنار انسان ادامه داده و هنوز هم منقرض نشده است؟!»
و اما جواب:
" دولت بدان سبب از كليسا حمايت میكرد كه سياستمداران به طور كلی معتقد بودند كه روحانيت میتواند از راه حفظ نظم اجتماعی كمك ضروری و فوقالعادهای به آنها بكند. به عقيده آنها، عدم تساوی طبيعی استعدادهای بشری، توزيع نامتساوی ثروت را اجتناب ناپذير میساخت؛ از لحاظ امنيت و حفظ طبقه مرفه، ميبايست يك جامعه روحانی بر سر كار باشد تا به مستمندان اندرزهايی درباره فروتنی مسالمتآميز بدهد و آنان را در انتظار پاداش بهشت بگذارد. از لحاظ فرانسه بسيار مهم بود كه خانواده، تحت حمايت مذهب، به منزله اساس ثبات ملی در سراسر تحولات كشور باقی بماند. گذشته از اين، اطاعت و فرمانبرداری را می توان با ترويج عقيده به حقالاهی پادشاهان، و اينكه رسيدن آنان به قدرت خود موهبتی الاهی است تعميم داد؛ روحانيون اين عقيده را تلقين میكردند، و پادشاهان می پنداشتند كه اين افسانه كمکی گرانبها به امنيت شخصی و سلطنت بی دردسر آنان خواهد كرد. از اينرو تقريباً همه كارهای مربوط به آموزش عمومی را به روحانيون محول كردند..."(كتاب اول، انقلاب فرانسه 1789-1799 ، فصل اول: زمینه انقلاب 1774-1789 ، مردم فرانسه)
به وضوح می بینیم که وجود روحانیون بابت معامله ای بوده است که همواره با دولتها داشته اند. روحانیون، ملت را از اعتراض به اشراف و دولتمردان بابت زندگی مرفه و ثروت بی حدشان باز می داشتند و به ایشان وعده بهترین ها را در ازای سکوت و عبادتشان در بهشت می دادند و هم از طرفی پادشاه را تقدیس و تطهیر می کردند و دولت هم در ازای این خدمات به ایشان (کلیسا) وجودی توأم با مال و مکنت ارزانی می داشت. جالب اینجاست که در ادامه همین مطلب می خوانیم اموال گناهکاران در پس مرگشان به کلیسا میرسید و در ازای آن «سفته های قابل وصول در بهشت» به ایشان مسترد میشد!! (یاداوری می کنم زمان و مکان این رویدادها مربوط به همین 200 سال اخیر در کشور "فرانسه" است یعنی 400 سال پس از شروع عصر رنسانس!)
"دولت، كه از بابت اين خدمات سپاسگزار بود، به كليسا اجازه داد كه عشريه و ساير عوايد هر بخش را گردآوری، و امر تنظيم وصيتنامهها را اداره كند. برطبق اين وصيتنامهها، گناهكاران محتضر تشويق میشدند تا در برابر اموال دنيوی كه به ارث جهت كليسا میگذاشتند، سفتههای قابل وصولی در بهشت بخرند. دولت روحانيون را از ماليات معاف می كرد و به اعانه قابل توجهی كه گاهگاه دريافت میداشت قناعت میورزيد. از اين رو، كليسای فرانسه، كه از مزايای مختلف برخوردار بود، املاك وسيعی به دست آورد كه بنا به تخمين بعضيها تا يك پنجم اراضی كشور بالغ میشد؛ و كليسا آنها را به صورت املاك فئودالی اداره، و مطالبات فئودالی را گردآوری میكرد. به علاوه، اعانههای مؤمنان را به صورت زينتآلات زرين و سيمين درميآورد؛ و اينها، مانند جواهرات سلطنتی، به منزله حصارهايی مقدس ومصون عليه تورمی بودند كه ظاهراً در تاريخ ريشهای عميق داشت."
حال فکرش را بکنید این طبقه خاص (روحانیون) در کشور ما در عصر ارتباطات ( 200 سال پس از انقلاب فرانسه)، نه تنها مجیزخوان دولت که بر اثر یک تصادف تاریخی خود حاکمیت شده اند! این بدیهیست که کسانی که زمانی شاه را نماینده خدا می دانستند و او را تقدیس می کردند امروز که خود بر مسند شاهنشاهی تکیه زده اند خود را نماینده خدا و یا در خفا خود خدا بدانند و با چنگ و دندان به اریکه سلطنت الهی خویش بچسبند.
در پایان فقط امیدوارم اگر به عمر من قد داد و دوران پس از نابودی سلطنت روحانیون را در ایران دیدم، دیگر هیچ حکومتی را شاهد نباشم که خیال معامله با روحانی جماعت داشته باشد. روحانیونی که به واقع لکه های ننگین و تاریک تاریخ تمدن انسان هستند.
_______________________________________________
توضیح تصویر اول - از چپ به راست: جمشيد آموزگار نخست وزير، جعفر شريف امامی رئيس مجلس سنا، عبدالله رياضی رئيس مجلس شورای ملی و سيدحسن امامی امام جمعه تهران . اسفند 1356، شهر ری، مراسم يكصدمين سال تولد رضا شاه
توضیح تصویرآخر - خرید سریع بلیط بهشت، ارزانتر از همه جا!
۲ نظر:
salam, mamnoon az neveshtehay besiar jalebetun ke motmaenam ba kavosh va motale ziad anjam shodeh..ba name khodetun baray dustan ferestadam.
Ba ehteram
با درود دوست گرامی. ممنون که زحمت می کشید و برای دوستانتان ارسال می کنید. فقط بگویم نام من هیچ ارزشی ندارد. آنچه اهمیت دارد آگاهی رسانی با ذکر منبع مورد وثوق است که شما در این وبلاگ هیچگاه خلافش را نخواهید دید. پس نیازی واقعن به ذکر نام نیست. هر موقع تشخیص دادید که مطلبی ارزش پخش دارد حتمن دریغ نفرمائید. با تشکر فراوان
ارسال یک نظر