خطوط ذیل را چند سال پیش نوشتم اما شاید این روزها بیشتر احساس شود حداقل از جانب اصلاح طلبان آنروز راکب و این روز مرکوب (گر چه باز امید چندانی ندارم) :
ایران ما کنون در بنــــــــد دشمنان
در مشت خاطیان، در چنگ خائنان
آن رهبرش ببین دین دار و بدگمان
آنهم نه دین صلح بل کیش رهزنان
انگار مُــــــرده اند بیچاره مردمان
هر روزه مزد ترس گیرند در خفا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
بر لوحه جهان حک گشته نام ما
اما نه بهر علم، کز جهل تام ما
یک روز کورشی بُد شاه رام ما
"لوح تمدنش" شهدی به کام ما
لیکن کنون شده منضم به نام ما:
منـــــــــــــادی ترور، مسبب بلا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
وقتی همه جهان بودی به امر مَرد
پوران دخت ما شاهنشهی بکرد
اما پس از قرون، رنگ سیاه و سرد
حجاب یک "زن" است در این دیار درد
یا فکر استتار، تزویج یا که طرد
یا میکند فرار وطن کند فدا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
"اسطوره هایمان" از جنس دیگران
جای سیاوشان، علی ست قهرمان
چون دین به منطق است ترجیح مادران،
تربیت خطا، بخشد به کودکان
"روخوانی" از کتاب تشویق نوگلان
آنهم نه نوعلوم، مرثیه و دعا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
در مهد "بُرزویه"،"خوارزمی"،"بوعلی"
"مانی"،"بزرگمهر"،"فردوسی"،"رودکی"
"پروین"، "قمر"،"فروغ"،"مسیح1"،"میرزاخانی"
"باربد"،"شفا"،"رازی"،"خیام"و"فارابی"
"یارشاطر"،"دهخدا"،"صیاد2"و"کسروی"
ما را شده آخوند مراد و رهنما!؟
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
روشنفکرانمان خاموش فکرشان
بجای بسط ذهن بر پاست سکرشان
یا در گذشته ماند افکار "بکر" شان
یا قهر و هم نفاق با توده، ذکرشان
نسل جوان جداست از مشی و مکرشان
زین رو جوانی رفت بر باد و بر فنا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
انسان قرن ما سر در پی شناخت
دنبال کشف خود با قدرت و به تاخت
هر دم ز دانشش در امر ساز و ساخت
مزدش رفاهی که، بر مردمش نواخت
لیکن عوام ما هر آنچه داشت باخت
از فکر خیر و شر، مراسم خلا!
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
هر ساله سی هزار ایرانی مُرده اند
در جاده ها فقط جان را سپرده اند
مسافرانمان " فدوی" شمرده اند
که نی بدن به دور، به گور برده اند
اما زبانم لال که زخم خورده اند
در غزه یاغیان، ای وا مصیبتا!
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
به چنگ صد خبیث میلیون میلیون نفس
آزاده مردمان خشکیده در قفس
به شوق اختیار، تخلیه هوس
جوان کند فرار رمد ز خار و خس
توان و مغز خویش سرمایه اش ز پس
برای دیگران به پا کند بنا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
نفتی که علم از آن سودی کلان گرفت
با کشف آن بشر فرّ و توان گرفت
در این وطن بعکس گلویمان گرفت
با پول مفت آن بیکاری جان گرفت
گویی هر امتیاز که این جهان گرفت
مصیبت و بلاش شده نصیب ما
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
به سرزمینِ گرم و آفتاب سُخته ای
خورشید بس سترگ با نورتفته ای
هست منبع درست وشسته رُفته ای
ولی بجای آن، نیروی هستــــه ای
شد افتخارهرچشم و گوش بسته ای
زیرا که بمب آن، گشته راز بقـــــا
ای دشمنان ما ، ای رهبران ما ، گستاخی تا چه حد ، بی شرمی تا کجا
ای دشمنان ما ، وی رهبران ما
گرچه ز حد برفت گستاخی شما
و شرم هم نداشت به نزدتان معنا
اما کنید ثبت پیغام زیر را
گرخُرده عقلی مانده؛ هرچند نخ نما:
"که روزی می رسد، خوانید یک صدا؛
ای مردمان ما ، ای رهبران ما ، دریادلی چه حد ، مروت تا کجا!"
1- مسیح علی نژاد. (بروزرسانی سال 2022)
۷ نظر:
گل کاشتی مهرداد
اولش میخواستم بهت آفرین بگم،اما دیدم کلامت بوی متعفن و گندیده نژاد پرستی میدهد.
جناب بی نام!... من البته دقیقن متوجه نشدم که از کجای کلام من بوی گندیدگی و تعفن بلنده شده بود ولی حداقل اینو فهمیدم که از کامنت سراسر منطق شما، بوی شهد و شکّر و شیرینی بلند شد. ممنون بخاطر این نظر
سلام دوست عزيز. مطالب وبلاگتو تقريبآ كامل خوندم يه پيشنهاد دارم بهت . اگه با موسيقي آشنايي داري پيشنهاد مي كنم كار هاي therion رو گوش بدي . گروهي متشكل از قوي ترين آهنگ ساز هاي سوييسي با سبك romantic black metal وكه كارهاشون رو همرو با اركستر سمفونيك اجرا مي كنند و اپرا و تنور و باس و سوپرانو . متن اشعارشون بيشتر به زبان لاتين و گاهي هم انگليسي در وصف و شكوه خدايان و اسطوره هاي يونان ه. كاراشون شاهكاره . تقريبآ خط فكري يكساني داريم . اميد وارم از كاراشون لذا ببري.
amirata.persianblog.ir
وبلاگ من است و اگه خواستي باهام تماس بگيري بهم ايميل بزن :
amirata@gmail.com
پيشنهاد ميكنم كارهاي باشكوه تريون رو با آهنگ clavicula nox كه در وصف نوكس خداي شب گفتند شروع كني...
در مورد نزديك بودن باورهايمان منظورم موسيقي و اسطوره شناسي بود نه چيز ديگري...
درود . مثل همیشه شرشار از ذوق
سلام
من دفعه قبل جوابتان را کامل و مفصل نوشتم و برای اطمینان دو بار هم نوشتم اما گویا پروکسی آن را درج نکرده است.
به هر حال بسیار معذرت می خواهم.
الآن هم یک کلک زده ام تا بتوانم این پیام را بنویسم که حاصل نیم ساعت کلنجار رفتن من با این پروکسی بدردنخور و و قسمت نظرات وبلاگ شما بود. شما وبلاگتان فیلتر است اما قسمت نظراتش نه و این مطلبیست که نیم ساعت طول کشید تا آنرا بفهمم! احتمالا این دیگر باید در قسمت نظرات ثبت شود.
جوابی را که دفعه ی قبل بلافاصله بعد از دیدن پیام شما در نظرات وبلاگتان نوشتم، این بود:
{
سلام
از اینکه وبلاگ مرا لایق نظرات خود دانسته اید، بسیار متشکرم. و همانطور که قبلا هم گفته بودم وبلاگ خوب و مفیدی دارید
برای فهمیدن نظر من نسبت به جنگ جهانی می بایست تمام مطالب وبلاگ من (یا لااقل مطالب صفحه ی عکس ها)را می خواندید.
من هیچگاه از آلمان ها طرفداری نکرده ام. من در آلمان نازی نظم، جدیت و ایمانی را دیده ام که به آن علاقه مند شدم و اشتباه آنها
را در شروع جنگ می دانم. هیچ احتیاجی به جنگ نبود
یادگیری همه چیز از جمله یاد گرفتن زیان ژاپنی و طراحی و انیمیشن و غیره را در راه هدف خود یعنی نبرد با نادانی مفید می دانم
امیدوارم موفق باشید
با تشکر
}
این را هم اضافه کنم:
-اگر باز هم منظور من را از جهالت و نادانی متوجه نشدید، خواندن داستان ها ی کوتاه وبلاگ نویس هم بد نیست. البته اول حتما مطالب عکس های وبلاگ را بخوانید.
-نادانی یعنی ندانستن و جنگ هایی که باعث مرگ بی دلیل انسان ها می شوند هم از نظر من نمونه ای از جهالت و نداستن اند. مانند جنگ دوم جهانی. من از عمق وجودم و کاملا با جنگ دوم جهانی، جنگ اول جهانی و ... مخالف هستم.
- من همانطور که در یکی از پست های اولیه ی عکس های وبلاگم گفته ام، تمام مطالب را بصورت نمادین نوشته ام. اگر من جنگ جهانی را نوشته ام، منظورم کشور خودمان است. همانطور که در آن پست گفته ام، این اسامی خاص را می توان مانند متغیر های ریاضی در نظر گرفت و به جای آنها گزینه های خود را قرار داد. فرقی نمی کند و نتیجه یکسان خواهد بود.
امیدوارم از دست من ناراحت نباشید. از اینکه وبلاگتان هم فیلتر شده بسیار متاسفم. و باز هم از اینکه وبلاگ مرا لایق نظرات خود دانستید متشکرم.
با تشکر
موفق باشید
ارسال یک نظر