جستجوی این وبلاگ

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

چرا شتاب پیشرفت علمی بشر صفر شده است؟

 دوره نوجوانی من همراه بود با تبلیغاتی زایدالوصف در جراید و رادیوتلویزیون از نرخ رشد بشر در سالهای پیش رو. یعنی همیشه تا مجله ای را باز میکردی و نگاهی به قسمت تازه های علم و فن آوری میکردی (آنوقتها مجله ماشین و دانستنیها و دانشمند خیلی هواخواه داشت) امکان نداشت که شما را به آینده ای نزدیک از پیشرفتهای شگرف و خارق العاده بشر در قرن بیست و یک سوق ندهند. 


مثلا ماشینهایی که تا سال 2025 بجای خیابان، روی هوا تردد می کنند و نشریاتی کاغذی که تصاویر متحرک پخش می کنند و شهرهایی که عمودی تا هزاران متر رشد کرده اند و نانو روباتهای درمانگر که در بدن مشغول جراحی هستند و انسانهایی که در کُرات دیگر مشغول ساخت و ساز پایگاههای آلترناتیوی برای حیات زمینی هستند و سرعتهای عجیب و غریب سفاین فضایی در حد نور و سپردن همه کارهای بشر به رباتهای فوق هوشمند و … خلاصه از این دست "آینده بازی ها" که امروز که در آستانه سال 2025 هستیم، معلوم شده است که همه آنها گویی خواب و خیالاتی بیش نبوده و در واقع مدل پیشرفتهای بشر در این 30 سال گذشته در علم و تکنولوژی نه تنها ذره ای به موارد فوق نزدیک نشده بلکه حتی چشمگیر و با نرخ رشد پنجاه سال ماقبل خود نیز هرگز قابل قیاس نبوده است و تو گویی زمان رشد تصاعدی در همان دهه 80 و 90 قرن بیستم متوقف شده است!

در زمینه علوم پزشکی که اصلا هیچ پیشرفتی مشهود نیست! نه خبری از درمان قطعی سرطانها بیماریهای اصطلاحا "لاعلاج" هست و نه حتی روشهای جایگزینی برای روشهای درمانی وحشتناک مثل "شیمی درمانی"؛ نه از کلون اعضای انسان خبری هست؛ نه خبری از نانوروباتهای جراح هست و نه پیوندهای ادعایی سرو گردن یا پیوندهای موفقیت آمیز اعضای از حیوانات به انسان و نه حتی دسترسی و ترمیم نقاط حساس بدن مثل شبکیه چشم و … 

در زمینه دسترسی به فضا و ورود انسان به فراتر از زمین که بشر در دهه 70 میلادی خیلی به خودش می بالید نیز رشدی نداشته و تو گویی بالکل این پیشرفتها تعطیل شده است! آخرین پروژه رسمی و مشکوک همان آپولو 17 (در زمان جنگ سرد و رجز خوانی بین آمریکا و شوروی) بود که مثلا انسان پایش را روی ماه نهاد. حتی اگر این را چشم بسته بپذیریم که بین سالهای 1969 تا 1972 انسان قدم به ماه گذاشت؛ که آنهم فقط در حد پیاده روی بود و افراشتن پرچمکی. (راست و دروغش پای خودشان). باز سوال اینجاست که از آن پس چرا حدود 53 سال است، هیچ بنی بشری پایش را دورتر از ایستگاه فضایی بین المللی نگذاشته است؟! 

در واقع انسان بیش از نیم قرن است که هیچگونه دستاوردی در این خصوص نداشته است. و پیشرفت بشر در این نیم قرن در "دسترسی به فضا" تنها محدود به ساخت یکی دو ایستگاه فضایی آنهم صرفا برای "شوآف" به باقی کشورها و هواکردن چند فضاپیما مثل ویجر 1 و 2 (که اصلا در واقع معلوم نشد به چه دردی میخوردند) و تلسکوپ های فضاگرد بوده است. همین و همین! آیا مضحک نیست؟! آیا شما باورتان میشود سریعترین سرعتی که تا بحال بشر با کمک فناوری خودش ثبت کرده تنها "11 کیلومتر بر ثانیه" بوده است و آنهم مربوط است به ماموریت بازگشت آپولو 10 به زمین در 26اُم ماه می 1969 میلادی! و این یعنی هفته ی دیگر؛ بشر دقیقا 55 سال است که نتوانسته سرعت سفرهایش را حتی ثانیه ای ارتقا دهد؟ آیا در تمام طول عمر بنده، تکنولوژی بشر در این زمینه در خواب ناز بوده است؟

در زمینه اتومبیل سازی هم انسان خیلی فسفر سوزانده و کلا توانسته به صورت خیلی محدود و پر اشکال و کم توان "ماشینهای الکتریکی" بسازد. رسما همین! نه خبری از اتومبیلهای آسمان رو و دریا رو هست، نه سیستم حمل و نقل هوشمند فراگیر و بی نیاز به هدایت گر انسانی برای انتقال بار و نه آن ماشینهای عجیب و مدرن ادعایی دهه هشتاد قرن 20 که می اندیشیدی قرار است با خیال راحت در کابینی راحت بیاسایی و ماشین خودش در اسرع وقت تو را به هرجا که خواستی ببرد.

رباتهای آدم نما هم که دقیقا مدل همان آدم آهنی های دوران بچگی ما هستند با همان مدل حرکتهای  مسخره. گویی صنعت روبوتیک عملا در حال استراحت مطلق است!

اگر نخواهم زیاد طولش بدهم باید بگویم که تنها پیشرفتهای "ملموس" بشر در این سی سال گذشته تنها متمرکز بوده است روی گوشی های تلفن همراه و ارزهای دیجیتال و ساخت متاورسهای کارتونی و یکسری پیشرفت حلزون وار فن آوری که واقعا ناامید کننده است. شوربختی اینجاست که حتی چشم اندازی هم برای پیشرفتهای ادعایی وجود ندارد.

پولداران و متخصصین حوزه فناوری همه ظاهرا رفته اند سراغ متاورس و بازی بازی! جداً که این متاورس، فقط یک "بازی" است و نه فن آوری! یک بازی با پول و یا بهتر بگویم یک قمار است. فقط مکانش بجای قمارخانه رفته در فضای باینری. آخ که بگویم این برادران یا خواهران "واچوفسکی" را موش بخورد که با سه گانه سینمایی "متریکس" تخم لق "آواتارها" را در ذهن محققین حوزه فناوری کاشتند (البته ایده شان دسته اول نبوده است ولی بسیار در فراگیری اش کمک کردند). از آن پس دیگر تو گویی آدمیزاد همواره دوست میدارد که تبدیل به آواتار شود و برود در دنیاهای غیرحقیقی و کارتونی زندگی کند.

مسخره نیست؟! به نظر من که در حد هپروتی شدن پس از استعمال مخدرات مسخره است. اصلا همان است. شما چه مخدر مصرف کنید و به هپروت پرواز کنید و چه با کامپیوتر و هدست های VR خود وارد متاورس شوید، هردو یک نتیجه دارد. شما "مجازا" سفر کرده اید. فقط دومی باحال تر است. (البته شاید دوستان معتادمان نظر دیگری داشته باشند!).

خلاصه که نرخ شتاب پیشرفت بشر در جهان حقیقی و واقعی صفر شده است. شهرها همان شهرهای 50 سال پیش اند با این تفاوت که شلوغ تر و آلوده تر و مزخرف تر شده اند برای زندگی. ماشینها همان ماشینهای 50 سال پیش هستند فقط کمی تا قسمتی راحت تر شده اند و بقول معروف آپشن دار شده اند که البته پیشرفت واقعی نیست چرا که در مقابل بسط ترافیک نسبت به نیم قرن گذشته، چه بسا رانندگی با همان ماشینهای قدیمی در آن خیابانهای کم تردد لذت بیشتری هم داشته باشد. و رانندگان قدیمی حسرت آن روزگاران را بخورند.

هواپیماها و سفاین که در پایه همان هستند که نیم قرن پیش بودند. نفتکش ها و کشتی ها در پایه همان هستند. سیستم راه اهن سر سوزنی مدرن تر شده و قطارهای سریع السیر تا حدودی راه اندازی شده، قطارهایی که باید خیلی سال پیش بکار می افتاد چون تکنولوژی ابررسانایی اصلا چیز جدیدی نیست. 

درمان بیماریها همان است که بود و فرضا منی که از حدود چهل سال پیش بیماری توکسوپلاسموز چشم دارم هنوز هم درمانی برایش سراغ ندارم و میگویند ممکن نیست که عمق چشم را ترمیم کنیم حرفی که همان موقع هم عینش را میزدند. هنوز دستت در میرود باید سراغ شکسته بند بروی و اگر میشکند باید مثل 50 سال پیش گچ بگیری و …

درحالیکه 

اگر نرخ شتاب علم را مثل شتاب رشد علمی بین سالهای 1900 تا 1950 در نظر بگیریم، الان ما واقعا نباید دراین جایی که الان هستیم می بودیم!

اینجاست که سوالی که در تیتر این پست مطرح کردم رخ می نمایاند: «چرا شتاب پیشرفت علمی بشر صفر شده است؟». واقعا چرا؟ کسی دلیلش را میداند. آیا این کار ESS است یا شما مفروضات دیگری دارید؟ (توضیح واضحات اینکه وقتی شتاب پیشرفت صفر شود این بمعنی "کاهش سرعت پیشرفت" نیست، پیشرفت بشر طی نیم قرن گذشته در بهترین حالت دارای سرعتی "ثابت" بوده است یعنی مثلا 100 دست آورد علمی بر ساعت و این بمعنای شتاب صفر است. تازه به نسبت رشد جمعیت و امکانات حتی میتوان رشد با نرخ سرعت نسبی را هم در نظر نگرفت. مثلا اگر بشر 50 سال پیش با 4 میلیارد جمعیت 100 دست آورد علمی در ساعت داشت و امروزه با 8 میلیارد جمعیت و امکاناتی به مراتب قوی تر و مدرن تر 200 دست آورد علمی در ساعت داشته باشد؛ باز میتوان گفت شتاب نسبی اش به جمعیت صفر است و من معتقدم حتی در این وضعیت شتابش منفی هم هست! و این اعتقاد من صرفا بابت مشاهدات من است از وضعیت رشد علمی نیم قرن گذشته نسبت به هفتاد و پنج سال ماقبلش یعنی از 1900 تا 1975). 

به هر روی علت این پدیده هرچه باشد به نظر من تنها یک راه حل وجود دارد که از این بحران یعنی "درجا زدن های علم واقعی" عبور نماییم و آنهم اینست که دانشمندان جهان واقع؛ این "بازی کردن ها در فضاهای مجازی و آواتار بازی" را دور بریزند و آنرا بسپرند به جوانان مشتاق بازی و سرگرمی و خود ایشان در جهان حقیقی و ملموس به سراغ کشف رموز و حقایق بروند. 

ما (انسان قرن 21) باید بجای ساخت روبات هوشمند از فلز و سیلیکون، در پی تولید مدل هوشمندی از "مغز" جانداران و انسان و دقیقا از همان جنسی که هست باشیم. هوش و ذکاوت اگر قرار بود در Fe و Si باشد، مغز ما از 60 درصد چربیهای فسفولیپیدی (C, O, H & F) و 40 درصد مخلوطی از آب (H & O) و پروتئین (TAU Protein) یا (C, O, H & N) و کربوهیدرات (C, O, H) و نمک (Na & Cl) ساخته نمیشد. هوشمندی در ترکیب همین متریال است. در ترکیبات "هفت عنصر کلیدی حیات هوشمند": کربن و فسفر و نیتروژن و هیدروژن و اکسیژن و کلر و سدیم است نه در ترکیبات آهن و مس و سیلیکون و لیتیوم و طلا و تیتانیوم و … همه این مواد در خدمت هفت عنصر کلیدی حیات هوشمند هستند. 

تقسیم میتوز و میوز درسلول متشکل از عناصر کلیدی انجام میشود، نه در ترکیبات دیگر. یادمان باشد! (برای مطالعات جانبی و اطلاع از شیمی بدن انسان، خواندن این مطلب را قویا توصیه می کنم)👇

برای دانلود کردن و خواندن مطلب مورد اشاره، روی تصویر هم میتوانید کلیک کنید

جمع بندی اینکه: ما باید درک کنیم که هیچگاه تبدیل به آواتار حفیفی نمیشویم. چون  "Teleportation" یا انتقال جرم و انرژی بدون گذر از فضای فیزیکی (حقیقی)؛ ممکن نیست و از موضوعات و مباحث "شبه علم" و "اوهام" است. پس بایست از ول معطلی و اتلاف وقت خود در دنیاهای مجازی و کارتونی دست برداریم. 

«اگر میخواهیم به معنای واقعی کلمه، رشد علمی کنیم؛ شایسته است که وقت خود را "هوشیارانه" صرف مواد و ترکیبات برشمرده یعنی عناصر و ترکیبات شیمیایی مغزی کرده و قابلیتهای هوشمندشان را بازتولید نماییم. باید روی مدلسازی از روی "موجودات هوشمند آزمون پس داده در زمین" تمرکز و تحقیق نماییم.»

این تز من است.

ولی این را هم بگویم که تنها بخش "هوشیارانه" اش آنهم فقط برای شما و "نه کارگردانان سیاست بین الملل"  تز جدیدی است!

و اگر فکر می کنید کل این تز، حرفی نو و تازه است؛ سخت در اشتباه هستید! من در پُست بعدی به شما خواهم گفت که نه تنها عده ای این تز را مدتها پیش کشف کرده اند و حتی اعمال می کنند!؛ بلکه خود شمای خواننده این مطلب نیز حتما در طول عمر خود، بدون آنکه دانسته باشید (ناخودآگاه یا ناهوشیارانه) این تز را بکار بسته اید و با ترکیب همین هفت عنصر حیاتی یعنی مغز یا مُخ دیگر انسانها بنحوی "ور رفته اید" و با اینکارتان؛ ایشان را بصورت مقطعی و موقت تحت تأثیر امیال و خواسته های خود قرار داده اید! یعنی یک انسان دیگر را بصورت مقطعی روبات گوش بفرمان خود کرده اید. 

به شما خواهم گفت که عده ای از افراد، از انسانهای آزاد دیگر حتی "روباتهایی دائمی" درست می کنند که تا آخر عمرشان به آن افراد (ارباب ها) سرویس دهند.

پس

پست بعدی را هرگز از دست ندهید… 




هیچ نظری موجود نیست: