جستجوی این وبلاگ

۰۹ شهریور ۱۴۰۳

مثالی برجسته بر اثبات جبر و مذمت اعدام



این فیلم کوتاه تلخ از یک تصادف که در عوارضی اتوبان منطقه توسکانی ایتالیا حدود سه ماه پیش اتفاق می افتد (لینک خبر) که منجر به کشته شدن سه انسان و جراحت شش نفر دیگر منجمله دو کودک میگردد از نظرگاه فلسفه ی زیست بسیار قابل تأمل و آموختنی است:
داستان از این قرار است که یک زوج مسن آلمانی از شهری در جنوب آلمان (آوگسبورگ) 800 کیلومتر دور از شهر خود در غرب ایتالیا با اتومبیل در اتوبان در حال تردد هستند تا اینکه میرسند به شش راه یا لاین مشخص شده برای پرداخت عوارض جاده ای. درحالیکه هرگز پیش از این نمیدانستند که یکی از این لاین ها قرار است برای ایشان در حکم دروازه ای باشد برای خروج از زندگی ای که این همه سال برایش دویده اند و ورود به نیستی و عدم.

در قاب تصویر بالا ما آن شش راه خروجی را می بینیم که هر کس می تواند یکی از آنها را "انتخاب" کند و با پرداخت مبلغی بعنوان مالیات، راه خود را به دیگر سو ادامه دهد. دو راه در این تصویر باز و خالی از "مانع" موقت است (اتومبیلهای قبلی) و چهار راه دیگر دارای "مانع" است که حتما باید رانندگان در آن توقف کنند وگرنه به ماشین جلویی برخورد می کنند.

مرد راننده آلمانی به عوض رفتن به سمت دو راه باز که درست روبرویش هم بود، با سرعت بسمت لاین شماره پنجی منحرف میشود که دو ماشین در آن متوقف بود و به هر علت ناگهانی که کاملا برما معلوم نیست، با عدم ترمز بموقع، راننده نه تنها خود و همسرش را که سوار بر خودرو هستند به کشتن میدهد که یک جوان 21 ساله ایتالیایی از همه جا بی خبر در انتظار پرداخت عوارض را نیز با خود به عدم رهنمون میشود. (راننده ماشین قرمز رنگ در تصویر، جوان ایتالیایی ست).

نکته اینجاست که ماشین آلمانی ها اگر هر یک از پنج راه دیگر را انتخاب میکرد یا برخورد تصادفی میکرد، اتفاقی کاملا متفاوت برایش می افتاد. 

اگر به سمت چپ منحرف میشد و از لاین اول میگذشت، احتمال داشت به اتوبوس سفید آنسوی عوارضی برخورد کند و شایدعده ی بیشتری (سرنشینان اتوبوس) صدمه ببینند. (با این فرض که اتوبوس از لاین یک خارج شده است. چیزی که البته کاملا از این زاویه تصویر مشخص نیست).

اگر مستقیم در لاین خودش پیش میرفت (لاین 2) به احتمال قوی به راحتی از آن رد میشد و شاید جلوتر امکان داشت خود راننده در صورت هوشیار شدن و یا کمک راننده حداقل کنترل ماشین را در اتوبان به دست بگیرد و نهایتا کسی صدمه نبیند.

اگر به سمت لاین شماره 3 می رفت، یحتمل با سرعت کمتری با زاویه به ماشین متحرک باربر سفیدرنگ برخورد میکرد و بالطبع از شدت برخورد بعدی اش کاسته میشد چون ماشین باربر، با تحرک خود؛ ضرب ماشین را میگرفت و امکان داشت کشته ها و مجروحان حادثه کمتر شوند و مطمئنا آن جوان ایتالیایی زنده می ماند.

اگر به سمت لاین چهار یا شش منحرف میشد با وجود اینکه تنها یک ماشین در لاین بود باز امکان هر اتفاق دیگری بود جز سه کشته و شش مجروح.

ولی دیدیم که ماشین ابتدا به اتاقک لاین 5 خورد (تنها لاینی که دو ماشین درآن بود) و اتفاقی که بالاتر بیان شد رقم خورد.

تازه اگر به آن اتاقک لاین پنجم نخورده بود و مستقیم به ماشین سرخ رنگ اصابت میکرد بابت سرعت بسیار بالا به احتمال بسیار قوی آن دو کودک سرنشین ماشین دوم (جلوی ماشین سرخ رنگ) لاین پنجم درجا کشته میشدند ولی چون اتاقک عوارضی ضرب شدید ماشین را تاحد بسیار زیادی مهار کرد، این اتفاق نیفتاد و کودکان با جراحت راهی بیمارستان شدند.

همه ی این احتمالات اصلی (چون احتمالات فرعی دیگر هم متصور است چون چپ کردن و انحراف کلی و غیره) را ذکر کردم تا بتوانیم تحلیل مناسبی از این واقعه داشته باشیم و در ادامه به استنتاجات منطقی برسیم. 

ابتدا تحلیل و بررسی علل احتمالی:


تصویر همین تصادف دلخراش و ماشین سرخ نامبرده


در این حادثه، به واسطه ی شدت وحشتناک برخورد اتومبیل، شاید هرگز معلوم نشود راننده ی آلمانی ماشین برخورد کننده؛ قبل از انحراف چه بلایی بر سرش آمده است. آیا سکته ناگهانی کرده و بالکل بیهوش شده؟ آیا در ماشین نقص فنی ناگهانی پدید آمده؟  آیا همسر راننده در این تصادف دخیل بوده؟ آیا این برخورد از روی قصد بوده؟ و آیاها و احتمالات دیگر.

ولی علت این تصادف، هر چه بوده باشد؛ نتیجه ی آن اکنون برای ما ناظرین بیرونی تقریبا مشخص شده است و بدیهی است که راننده یا بی قصد قبلی تصادف کرده که خب "جبر مطلق" روزگار بوده است و نیازی به توضیح نیست و یا تصمیم به خودکشی داشته است که آنهم اختیار نبوده و در واقع "جبر محتوم" بوده است بدلایل ذیل:

1- برای شخص خودش، قبل از واقعه در آن زمان و مکان؛ کشته شدنش هرگز محرز نبوده است. 
2- تصمیمش در صورت پشیمانی آنی قبل از مرگ و یا حتی پس از واقعه، قابل برگشت نبوده است.  
و 
3- مطمئنا تصمیم نداشته است که به یک جوان 21 ساله ی کاملا ناشناس و دو کودک و چهار انسان بالغ دیگر آسیب برساند چون اصلا از وجود ایشان اطلاع نداشته است و این نتیجه غیر قابل مهار تصمیم وی بوده و کاملا محرز است که "جبر" بانی این نتیجه بوده است. 

حال من واقعا سخت درعجبم که این انسانهای بیشماری که بواسطه ی آموزه های غلط اجتماعی و دینی پیرو "اختیار" در انسانند چگونه و با چه منطقی واقعا میتوانند این موارد اظهرمن الشمس را نادیده بگیرند و انسان را مختار اعمال خویش دانند؟!

چگونه می توانند مرگ آن جوان، یعنی راننده ی ماشین سرخ رنگ لاین پنج که تازه میخواسته زندگی اش را آغاز کند ولی به همین راحتی و بیخودی محض بفنا میرود را توجیه کنند؟! آیا وی خود تصمیم داشته در بیست و یکمین بهار زندگی با زندگی وداع کند یا دنیا برایش چنین خواسته است؟!
آن دو کودک مصدوم چطور؟ من البته از سرنوشت ایشان اطلاعی ندارم فقط میدانم در بیمارستان احیا شده اند و زنده مانده اند. ولی آیا آن دو میتوانند بدون آثار فیزیکی و روانی این برخورد به زندگی عادی خود بازگردند؟ توجیه این افراد توجیه گر اختیار در مورد سرنوشت این دو کودک چیست؟ آیا مختاربوده اند که بین سلامتی و مثلا قطع عضو یا هر ترومای دیگری اعم از جسمی و روانی، یکی را انتخاب کنند و برگزینند؟!

و اما استنتاجات منطقی: (نتیجه گیری سه گانه ای که هر سه وجهش در این تصادف مشهود و عینی بود)

«نتیجه ی هیچ تصمیم انسان در زندگی؛ در دستان خودش (در ید اختیار آدم) نیست چون ما انسانها:

1- نه از نتیجه نهایی تصمیماتمان بر خود آگاهیم 
2- نه امکان بازگشت به زمان تصمیم گیری را داریم و 
3- نه توانایی کنترل روند رخدادهای بوجود آمده در نتیجه تصمیماتمان بر دیگران و دنیا را داریم. 

پس:

ادیان و آموزه های اجتماعی و مدنی و سیستم قضا همیشه به ما دروغ گفته اند که آی مردم؛ شما در زندگی خود "مختار" و بر نتایج اشتباه تصمیماتتان "مقصر" هستید.
 
خیر مردم! 

شما هرگز در هیچ فرایند تصمیم گیری در زندگی تان، "مختار" و "مقصر" نیستید بلکه چون "مجبور" به انتخابات محدود بوده اید، همواره "بی تقصیرید".»

بعبارتی "اختیار" انسان زمانی معنا دارد که ما نتیجه کامل کار و ثمره اش برای خودمان را نیک از قبل بدانیم و یا امکان بازگشت به زمان تصمیم گیری مان را داشته باشیم تا در صورت نتیجه بد و عکس برنامه ریزی مان، بتوانیم آن تصمیم خطا را عوض کنیم و مهمتر از این دو آنکه بتوانیم نتیجه تصمیمان بر دیگران و بر دنیا را کنترل و یا خنثی نماییم تا از تصمیم ما دیگران بیجهت متضرر نشوند؛ وگرنه این مدل "اختیار" که دائم وجودش در رسانه و کتاب و مدرسه و سینما و ... به ما یاداوری میشود  که واجد هیچکدام از سه شرط مذکور نیست، تنها فریبی بزرگ بیش نیست.

بیایید برای آموختن و دریافت بهتر، باهم یک تمرین ذهنی بکنیم و سوالات زیر را در مورد این حادثه از خود بپرسیم تا جواب محتومش یعنی "جبر زندگی" بخوبی ملکه ی ذهنمان گردد (تمامی سوالها با توجه به این فرض است که راننده خود تصمیم به برخورد گرفته است و بالطبع اگر از روی بی ارادگی محض وی بوده باشد که اساسا بحث بر روی اراده و اختیار تهی کاملا بی معناست):

«اساسا چه کسی شماره لاین برخورد ماشین را "انتخاب" کرد وآیا آن انتخاب کننده از نتیجه ی کار خود اطمینان کامل داشت!؟ چطور؟». «آیا راننده با این احتمال که میخواسته خودش را بکشد و خودش "انتخاب" کرده نوع مرگش را؛ با کشتن جوان ماشین سرخ هم موافق بوده است؟! چگونه؟!».«آیا اصلا میدانسته که در آن لاین چند نفر قرار است نابود شوند؟! از کجا؟!». «آیا میخواسته افراد دیگری که هرگز نمی شناخته هم منجمله دو کودک در آتش تصمیمش بسوزند؟ چرا؟!» و «گناه دیگر افراد صدمه دیده منجمله همسر راننده در این حادثه اساسا چه بوده است که باید بی اختیار کامل یا بمیرند و یا مصدوم و مجروح شوند؟»...

حال که امید دارم به نیکی دریافته باشید که "اختیار" در انسان یک صفت مهمل و واهی ست، بالضروره مجبوریم موارد زیر را نیز قبول بنماییم: (البته اگر خردورزی و منطق سرلوحه تفکراتمان باشد):

1- قوانین سیستم قضایی یعنی قوانین جزایی و کیفری را باید دوباره نوشت، "بر اساس جبر زندگی انسان" 
و 
2- مجازاتهای سخت، مثل اعدام را حتما و حتما باید ملغا نمود. 

هر کس هر چقدر هم از روی قصد آدم بکشد باز این مجوز را به کس دیگری نمی دهد تا وی را به این خاطر بکشد. «اگر معتقدیم قتل نفس، ممنوع است».

پس قاضی و اولیای دم مقتول نیز حق قتل نفس یک "قاتل" را بهیچ عنوان ندارند.

فعلا تا پُست بعدی بدرود...

هیچ نظری موجود نیست: