جستجوی این وبلاگ

۰۳ بهمن ۱۳۸۶

دستکش هفت یوانی

اگر یک دستکش هفت یوانی خریده بودم:
دیگر لازم نمی بود که از شدت سرما با وجود دستکش چهار یوانی تازه خریده ام
دستم را در جیبم کنم
اگر دستم را در جیب پالتو فرو نمی بردم
پشم دستکش چهار یوانی، حائل میان پوست دستم و موبایل درون جیبم نمی شد
موبایل سه هزاریوانی ام را در هنگام بیرون کشیدن دستم از جیب، نمی انداختم
و بی خبر رد نمی شدم
با برق یک موبایل بی کس و تنها روی سنگ فرش پیاده رو
یک آدم معمولی را دزد نمی کردم
کسی که قرار بود با کار برای یک شرکت، اول از هر چیز موبایلی بخرد
حالا که آن را یافته، این هدیه آسمانی را و این فال نیک را
کاش دو دلش
بیکارش نمی کردم
اگر دست از این موقعیت کاری نمی کشید احتمال زیاد پیشرفت می کرد و آدم مهمی میشد
لااقل اینی که شد نمی شد
کاش زندگی اش را دیگرگون نمی کردم
با طعم خوش سرقت، دزدی حرفه ای نمی ساختم از او
گوشه زندان نمی پژمرد
و در تاریکی و رخوت و بدنامی نمی مرد
سه یوان بیشتر کاش می پرداختم برای دستکش
تا یک زندگی محترمانه را به بدبختی تبدیل نمی کردم
و خانواده ای را از هم نمی پاشیدم
ای کاش یک دستکش هفت یوانی خریده بودم
ای کاش یک دستکش هفت یوانی خریده بودم

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
من انتقادی ندارم فقط می خواستم بپرسم تو چین درس می خونین؟ یا چی؟
در ضمن ورژن فارسی بلاگر هم اومده که راست به چپه، تو دشبردش نگا کنین راه استفاده شو پیدا می کنین.

ناشناس گفت...

ممنون از راهنماییتون. بنده هم درس مس خوانم و هم کار می کنم

ناشناس گفت...

salam
ma nafahmidim belakhareh taghsire dastkesh bood ya taghsire gooshy bood ya chy
vallah man bilmiram
yany goshy az dastkesh sor khord ya eenke dastet to jibet sor khord tazasham mageh goshy shoma sada nadare agar zang bezany be goshit
hatman peydash mikony mageh na
rooya jooon