جستجوی این وبلاگ

۲۰ آذر ۱۴۰۲

+LGBTQ+ = LCMHO+ = LMFAO

یادم میاید زمانی اعتیاد به افیون و دیگر مواد مخدر، جرم تلقی میشد و "معتاد" هم مجرم. قانونگزار برای جرم "معتادان" بسته به درجه اعتیادشان، عقوبت و جزایی سخت درنظر میگرفت تا حد اعدام! ... اما پس از چندی که زمان جلوتر رفت و پیشرفته تر شدیم، دیگر در جامعه معتاد "مجرم" نبود بلکه مبدل شد به "بیمار". بیماری لایق درمان. چیزی که به نظر من هم کاملا صحیح است و نشان از بیشینه درک آدمی دارد. اما دیگر این نتیجه گیری متمدنانه را نباید با پیشرفت زمان به هوای مدرن تر شدن خراب کنیم و به هم بزنیم:

 یعنی فرضا روزی برسد که بگوییم «"معتاد"؛ دیگر "بیمار" نیست و اعتیاد او نه تنها عادی که تازه باید به رسمیت نیز شناخته شده، برایش "تبلیغ" نیز بشود». 
در آن جامعه که امیدوارم کسی نبیند!... بالطبع میتوان منطقا توقع داشت که جماعت حشاشین و بنگی و شیره ای برای خودشان یک انجمن یا "جامعه" درست کنند و اسمش را هم احتمالا بگذارند جامعه +LCMHO ها که میشود مخفف «جامعه گرایشمندان به ال اس دی، کوکایین، متامفتامین، هروئین، تریاک(Opium)» و آن "+" هم برای علاقه و گرایش استفاده از  مخدرات دیگر از جمله: نیکوتین، متادون، زاناکس، مورفین، فنتانیل، ماریجوانا، اُکسی کودون و...

آنگاه میتوان متصور بود که در آن آرمانشهر بنگیون! اگر شما دوست عزیز؛ جسارت و جرئت کافی داشته باشید تا بگویید: «گرایش و اعتیاد به مواد تخدیر کننده ذهن و روان، درحقیقت یک "اختلال روانی" یا "آشفتگی روحی" و یا به بیان ساده تنها یک "بیماری" است (Disorder) و معتاد بیمار است و لایق درمان»... ابتدا مورد تمسخر، تحقیر و هو شدن واقع شوید و در نهایت هم هجمه و حمله همه جانبه با انواع رسانه های حقیقی و مجازی جامعه +LCMHO یا همان شیره ای های خودمان را به جانتان بخرید...

حالا چرا؟! 

چون شما کوته فکر و اُمُل و عقب مانده و بی کلاس هستید که ایشان را بیمار مینامید. و اگر میخواهید باکلاس جلوه کنید باید معتادان را «انسانهایی کاملا عادی بدانید تنها با گرایشهایی خاص!».

پس از ذکر این مقدمه؛ اگر شما دلتان خواست این گرایشمندان به مواد را با گرایشمندان به انواع و اقسام روابط جنسی یعنی جامعه +LGBTQ قیاس بفرمایید یا نفرمایید با خودتان. ولی من یکی که چون اعصاب و حال و حوصله فحش خوردن از "رنگین کمانی ها" را ندارم؛ پس قیاس نمیکنم!! (به قول ملاها ایشالا که قیاس مع الفارق است!)

البته برای آن دسته افراد که جسارت قیاس دارند باید بگویم که کاملا مقایسه بجایی می کنند. چون رنگین کمانی ها هم دقیقا روزی در جامعه "مجرم" تلقی میشدند و گرایشات جنسی شان منتج به تنبیهات سختی میشد حتی تا حد اعدام!؛ سپس با رشد فرهنگی جامعه، ایشان "بیمار" و با "اختلالات هورمونی" درنظر گرفته شدند (چیزی که البته کاملا درست بود)؛

...آمما!... 

و اما متاسفانه جامعه یک فاز پرید جلوتر و ناگاه بواسطه تبلیغات مهوع و مسموم و 24/7 "جامعه پیش ش ش رفته مغرب زمین" که مدعی هستند خیلی خیلی بیشتر از ما و دیگران میفهمند، مطلع گشتیم که باید این جماعت "لزبین" و "گِی" و "دو گرایشه" و "تراجنسی" و "کوئیر" و غیره و ذالک (+LGBTQ) که همین جور هم دارند با گرایشات کاملا نوین از دل جامعه سبز میشوند؛ را بعنوان شهروندانی کاملا سالم بپذیریم و نه تنها ایشان را بیمارانی دارای "اختلال هورمونی پایدار" ندانیم** که تازه می بایست خود را "بیمار روانی" در نظر آوریم اگر گرایشات سکسی خانمها و آقایان یا "چیزها" را دارای "اختلالات جنسی" بدانیم!

خیلی عجیب و حتی هیستریک رسانه های "جریان غالب" میخواهند به زور و با تکرار مکررات به ما بفهمانند که «رنگین کمانی ها شهروندان عادی و رسمی و مدرن هستند؛ تنها با گرایشهایی خاص!».

باور بفرمایید دور نیست زمانی که معتادان (+LCMHO ها) هم در "جوامع جلورفته" مذکور کاملا برسمیت شناخته شده و برایشان تبلیغات وسیعی صورت بگیرد. گرچه همین امروز هم در برخی ولایات مثل "هلند" و برخی ایالات از ایالات متحده، این کارنسبتا انجام شده؛ ولی ظاهرا هنوز کمی زود است و رویشان نمیشود که آنرا فراگیر و جهانشمول کنند. اما روزی اینکار را انجام میدهند. 

ببینید امروز در سریالها چقدر راحت دو پیرمرد را روی هم میخوابانند و خرد جمعی ککش هم نمی گزد...پس منتظر باشید که روزی برسد که برایتان هرویین و کُک مثل کره و مربا لقمه بگیرند و باز هم کسی در حد گزش یک "کَک" هم دردی حس نکند... (فقط سخت امیدوارم گرایش جنسی به کودکان (پدوفیلی) با حرف اختصاری P به آن "پلاس" انتهای +LGBTQ اضافه نشود. چون هرچه نباشد اینهم نوعی گرایش است دیگر و لابد از دید آقایان بی تشکال است و باید آزاد گردد)

خلاصه که ...چه کنیم؟ ...اصلا چه میشود کرد؟... با جیب خالی، با این جریانات رسانه ای فوق قوی و فوق ثروتمند که "حتما" بهتر از ما میفهمند چطور میتوان در افتاد. ظاهرا ما "نفهم ها" مجبوریم "ناهنجاریهای زشت" پراکنده شده توسط ایشان را بعنوان "هنجارهای ساختارشکنانه" با جان و دل بپذیریم!...

ولی عجالتا با اجازه شما.......عـــــــُـــــــــق!

قدرت مبارزه نداریم ولی لااقل می توانیم که یک "+LMFAO"* خوشگل نثارشان کنیم و بگوییم: "هرگز گول تبلیغات شما را نمی خوریم".

_______________________________

*- LMFAO= Laughing my fucking ass off (یعنی: ترکیدم از خنده!)

**- لازم است باز در این پاورقی تأکید کنم که منظور من از "بیمار"، انسانی است که به هر دلیلی یک مشکل بدنی یا نارسایی ذهنی دارد و صد البته مقصود من انسانی نیست که بابت این مشکلات نباید حقی برابر با افراد سالم در جامعه داشته باشد یا مورد آزار و استهزاء واقع شود. ولی این مهم است که خودش باید بپذیرد که مشکل دارد تا برخوردی مناسب در جامعه داشته باشد. همین! بعنوان مثال، خود من که نویسنده ی این مطلب هستم از لحاظ دید چشم، فقدان کیسه صفرا، قسمت اعظم تیروئید و عصب اولنار دست راست یک "بیمار" هستم. پس اصلا منظورم این نیست که در جامعه خود مرا بابت این نارسایی ها تمسخر کنند یا حقی از من چه در زمینه ی شغلی و چه زمینه های دیگر نادیده بگیرند. ولی اینکه بگویم من کاملا "سالم" هستم مطمئنا حرفی پوچ است و به طریق اولا نیز هر کس که گرایشی غیر طبیعی به مواد مخدر یا هر نوع گرایش جنسی غیر طبیعی "بیولوژیک" انسان دارد نیز "بیمار" است و باید تحت درمان مستمر باشد.

هیچ نظری موجود نیست: