جستجوی این وبلاگ

۲۴ اسفند ۱۳۸۷

به چپ چپ به راست راست؛ عقـــــــــــب گرد (بخش نخست)ا

به چــــپ، چپ به راست، راست...عقـــــــب گرد!


یادمه تو دوره آموزشی خدمت سربازی این عبارت بالا خیلی استفاده میشد. البته چون ما بچه های نمو یافته در جوی نظامی-انقلابی-سیاسی-عبادی بودیم، در مدارس هم آموزشهای نظامی میدیدیم و هر روز صبح هم که یک از جلو نظام، خبرداری میدادیم تا احتمالن چشمان استکبار جهانی شرق و غرب یا همان چپ و راست عالم از این همه نظم و انضباط هیستریک ما باباقوری بگيره!


وقتی هم که بزرگتر شدم و وارد اجتماع و بازار کار، دیدم مثل اینکه این به چپ چپ، به راست راست... دست از سر این مردم بیچاره بر نمی داره . همیشه باید یک عده چپی باشند و یک عده راستی و یک عده هم البته مثل سیاسیون خود ما مدام در حال "عقب گرد" تا آن عبارت فوق همیشه معنی دار باقی بماند! انگار نه انگار که به توصیه چند هزار سال قبل سیدهارتا گوتاما یا همان بودای بزرگ می توان معتدل هم زیست و روی پالان الاغ زندگی صاف نشست و به این سو یا آنسویش متمایل نشد!


امان از دست این انقلاب کبیر فرانسه که این تخم لق جناح چپ و جناح راست را در سیاست نشاند و از آن پس هر کس از در این سیاست وارد شد یا می بایست خود را چپی وانمود مي كرد و یا راستی. داستانش هم از این قرار بود که در مدل جلوس وکلای پارلمان فرانسه پس ار انقلاب، افرادی که مخالف جدی خاندان سلطنتی بودند و خواهان اصلاحات ساختاری در سمت چپ مجلس (پارلمان) می نشستند و اشخاصی که موافق حفظ نظام به وجود امده از طبقه بندیهای خاص اجتماعی انسانها مثل امتیازات ویژه آریستوکراتها (اشراف) بودند در سمت راست می نشستند. خلاصه این شد که از ان به بعد مد بشود که سوسیالیستها و کمونیستها و رادیکالها و ... بشوند چپی و مترقی و انسان دوست و اینا و ملی گرایان و سلطنت طلبها و محافظه کاران هم بشوند دست راستی و مایه دار و اونا!


حالا من مانده ام که این چه دردی است که اگر سلطنت طلب باشی چرا حتمن باید محافظه کار باشی و از عوام بدت بیاید و اگر می خواهی امروزی و مترقی و به اصطلاح منورالفکر باشی هم باید حتمن چپی باشی و با همه ساختارها در بیفتی و ساز مخالف بزنی و درویشی زندگی کنی و از اینجور بازیها؟! این هم از ان دست معما هاست که من هرگز نفهمیدم!


به عنوان نمونه، خود من از این اصول مشهوری که برای چپی ها و راستی ها عنوان می شود یک چند تائیش را از چپها قبول دارم (مثل بهینه سازی و ترقی دینامیک در مقابل محافظه کاری ، سکولاریسم در مقابل مذهبی گری و فرهنگ سازی قانون در مقابل قانون سازی فرهنگ) و یک چند تائیش را از راستها (مثل اقتصاد بازار آزاد و خصوصی سازی در مقابل اقتصاد دولتی و برابری در فرصت دادن به قابلیت افراد در مقابل مساوات دراستفاده از درآمد). حالا اینکه مرا چه باید نامید نمی دانم ولی احتمالن آدمهایی با این طرز فکر (که تابع مد سیاسی نیستند) هیچ جایی در سیاستگزاریها ندارند...فعلن! ;)


حالا که کار به اینجا رسید بد ندیدم که یک بررسی روی به اصطلاح چپی ترین حکومت دنیا بیندازیم که حکومتی نبود مگر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (یا به زبان خودشان : سایوز ساوتسکیخ ساتسیالیستیچسکیخ ریسپوبلیک) و یک نیمچه قیاسی بنمایم با سردمدار دنیای راستها (سرمایه داری) یا همان ایالات متحده آمریکا. دیدم مبانی قیاس بسیار است و از حوصله یک وبلاگ هم البته خارج. پیش خودم گفتم از آنجائیکه ماحصل دید حکام را می توان در سرودهای ملی یک کشور جست و من هم که عاشق موسیقی سرود ملی شوروی هستم و آنرا بسیار زمزمه می کنم بیایم و تاریخچه ای از این سرود ملی را که بیانگر دیدگاههای سیاستمداران اتحاد شوروی بود را بیان کنم و آنرا با سرود ملی ایالات متحده مقایسه کنم که همزمان هم فال باشد و هم تماشا!...البته سراغ سرود عقب گردها هم خواهیم رفت!


به راست، راست:


اول سرود ملی امریکا که توضیحش مختصر مفید تر است را بگویم تا برسم به ترانه مورد علاقه ام:


سرود ملی آمریکا که به نام The Star-Spangled Banner یا پرچم ستاره درخشان (پولک ستاره ای) معروف است، شعرش مربوط میشود به 195 سال پیش و موسیقیش هم بیش از 200 سال قدمت دارد. (اطلاعات بیشتر)


در این 200 سال هرگز این سرود حتی یک کلمه اش تغییر پیدا نکرد چون احساس یک بانوی جوان وطن پرست(فرانسيس اسکات کی) را بازگو می کرد از مشاهده پرچم افراشته کشورش که هنوز پس از محاصره نیروی دریایی انگلستان؛ بر بلندای پایگاه "فورت مک هنری" در اهتزاز بود. گوشه ای از این سرود به فارسی*:
آه! بگو آیا دیدن می توانی در این نور خفیف صبحگاه
چه با افتخار تهنیت می گوئیم به آخرین تشعشع شامگاه
چه کسی این نوارها و ستارگان را گسترد در چنین جنگ پر اضطرار
که بر فراز دژ شاهدیم، آن پرچم پرشکوه را در اهتزاز.
و برق سرخ فام موشکها، در آسمان انفجار بمبها
در دل شب به ما ثابت نمود که هنوز پرچم ماست در آنجا
آه! بگوآیا آن پرچم پولک ستاره ای هنوز موج می زند
بر بلندای سرزمین آزاد و مأوای شجاعان؟...


O! say can you see by the dawn's early light
What so proudly we hailed at the twilight's last gleaming.
Whose broad stripes and bright stars through the perilous fight,
O'er the ramparts we watched were so gallantly streaming.
And the rockets' red glare, the bombs bursting in air,
Gave proof through the night that our flag was still there.
O! say does that star-spangled banner yet wave
O'er the land of the free and the home of the brave?...


و البته شما می توانید از اینجا این سرود را بشنوید و متن کامل شعر را هم از اینجا بخوانید. (ادامه در اینجا) 
___________________________________


*- اگر دوستی ترجمه ای بهتر به ذهنش میرسد که حس شعر را انتقال دهد از درجش در صندوق انتقادات هرگز دریغ نفرماید که باعث مزید امتنان من خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست: