جستجوی این وبلاگ

۲۰ دی ۱۴۰۰

آوای گئا (بخش چهارم/آخر)

            (ادامه از اینجا

در تبیین واژه تضاد بودیم، همان نغمه اولین گئا

در جواب خواهش های ممتد مـا

سپس تحرک و پویایی حاصل از این تضاد

بعد به سراغ سومین سرود نیز خواهیم رفت

همانا تکامل، برای تکمله ماجرا.

آیا براستی برایمان مبرهن شد که تضاد موجد پویاییست؟

بیائید سری به علوم نظری و تجربی بزنیم.

با فیزیک آغاز می کنیم

تصویر تزئینی بدون کپی رایتهمان علم شناخت طبیعت از طریق منطق ریاضی.

حرکت بارهای مثبت و منفی در الکتریسیته تنها به واسطه وجود هم

جذب متضادها و دفع مترادفها!

به نظر،شوخی جالبیست

ولی با نگرشی ژرفتر در می یابیم که بسیار هم جدیست!

ساختار اتم را نظاره کنیم

همان شاکله هستی

هسته و الکترون

باز لزوم تضاد برای تحرک.124

ماده و ضد ماده

الکترون و پوزیترون 125

حتی نوترینو و نوترون! 126

یکی با جرم و دیگری  از جرم تهی

هر دو خنثی ولی!

از محیط کوانتومی 127 و فوق ریز نظری افکنیم به دنیای کلانها

کنش و واکنش

قانون سوم و مکمل نیوتن 128

واقعا آیا اندیشیده اید

که فرض عدم واکنش به کنش حتی فکرش نیز محال است؟ 129

می دانیم که در مورد تکان دادن جسمی غلطان

شدت و ضعف حرکتش دقیقا وابسته عکس العملش است در برابر نیروهای وارده مان

یعنی همان حرکت بواسطه وجود تضاد.130

از سینماتیک 131به نسبیت 132میرویم

این شاخه ازفیزیک که خود اصلا فیزیک تضادهاست!

نسبی بودن همه امور

ولی در عین حال ثابت بودن سرعت نور!

شیمی  هم که خود مستتر است در فیزیک 133

و زبان هر دوهم  که منطق ریاضی ست

پس به سراغ بیولوژی 134میرویم!

نر و ماده

معروفترین تضادهای شناخته شده

از اختلاط و سنتز آن دو ست که پدید می آید حرکت و نوزایی

اساس تولید مثل

پویایی، سپس رشد و بالندگی

پایه تکامل

شکوفندگی.

از علوم نظری و فنی  بگذریم

به دانش های انسانی نظری بیفکنیم

از روان شناسی تا علم سیاست

و از جامعه شناسی تا اخلاق و کیاست

در همه جا صحبت از تضادها ست

چالشها.

حال آیا نمیتوان انتظار داشت خدا نیز با ضدش چالشی مسالمت آمیز داشته باشد؟

ترکیبی بیانگر هر دو

با کمک از علوم و فلسفه ای نو.

اگر هر تضادی روی به سوی پویایی دارد

چرا از آمیزش این دو به سمت تکامل و حرکت نشتابیم

حرکتی پیشرو

یک سنتز ایده آل و در عین حال

مدد جسته از پراگماتیسم

«نئوپولیتئیسم»135

فلسفه ای از برایند دین

و علوم نوین.

آری، یک روند

یک برآیند

بدون هر گونه مراسم و آئین

میتوان گفت در رد خشونت بین آدمیان ،تا به امروز، راه حل آخرین

و به نظر کم خطر ترین و در عین حال طبیعی ترین.

البته در مکانی معلوم

زمین

و در زمانی مشخص

هزاره سوم میلادی و سده اولین

و البته چشم براه و منتظر تئوریهایی برتر و برین

در زمانهایی پسین.136

نئوپولیتئیسم ساده است!

چند خدا پرستی نوین.

صرفا خدا  را از بند یگانگی می رهاند!

همان خدای فرا طبیعی و غیر ثبوتی را

از عالم مینماید جدا و یکراست تقسیم میکند میان مغزهای تک تک ما.

یک نوع خصوصی سازی

در حوزه دین

ادیان میشوند کثیر، به تعداد کل آدمیزادگان زنده در زمین.

هر کس به پرستش خدای خود مشغول است

عمومیت هر مقوله غیر ثبوتی به کل مردود است

تنها به صورت ثبتی شخصی در دفتر ذهن مقدور است.137

هر چیز عمومی برای اثبات وجود نیازمند ابعادی کافیست

سه بعد در فضا

و بعدی نیز از زمان 138

و آنهم تنها با ذکر منبع نسبی.139

چه شهری خواهیم داشت

فارغ از کفر و دین

شهر ایده آل خیام شهیر.140

خدایانی  داریم کثیر

اما نه از جنس اساطیر

بل همگی تنها موجودیت یافته در بافتهای مغزی آدمیان به روز شده

بصیر و با تدبیر

فرزندان واقعی طبیعت کبیر

و لایق نام موجودی زنده

با ضمیر و کم نظیر

اصلا بی نظیر!

لایق زندگی بر روی سیاره فیروزه ای که در دل چشمه سار بی حد شگرف ماده تاریک 141

چون نگین انگشتری سیستم خورشیدی 142در تلأ لو ست.

پس از انجام این عمل خاص

یعنی سوق دادن خدا به ذهن خصوصی  اشخاص

ما دو نشان عمده زده ایم آنهم تنها با یک تیر

هم جشن آشتی طبیعت و صنعت (که با هم فقط متبادر میسازند معنای پیشرفت) را برگزار نموده ایم.

(چرا که بخشهای غیر طبیعی اش را زدوده ایم)

و هم خود را از بند سخت خدای شناخته شده سامی 143 رهانیده ایم.

خدای عهد عتیق

بی ثبات و نا ثبوتی

گلایه مند و خرده گیر

حسود و نسل کش و نژاد پرست

دمدمی مزاج

گاه آشتی ناپذیر و سخت گیر

و گاه مهربان و انعطاف پذیر

خواهان پرستش ممتد و بی وقفه و پی گیر

و جزا دهنده بنده مجبور و اسیر.144

فکرش را بکنید

علومی هم سو با محیط زیست

یک هارمونی 145واقعی تا مادامی که زندگی باقیست

تصوری بالاتر از این هست؟

نیست!

و فلسفه ای در راستای تفکرات دانشمندان قرون اخیر

از سده 16 تا قرن بیست

سالهایی معاصر نسبت به دوام آدمی در این هزاره های پیاپی در تنها کره شناخته شده برای زیست.

400 سالی که جهش آغاز گشت 146

از یک سو

دکارت147،ولتر148، کانت149، کنت150، هگل، مارکس151، روسو152 و اسپینوزا153...

و از دیگر سو

کپلر154، گالیله155، نیوتن، پاسکال156، مکسول157، ادیسون158، هایزنبرگ159، انشتین160 و ولتا161...

این بزرگان و همچنین هزاران غول دیگر علم و فن دنیا 162

عضو بسته بندی شده و بیکار بشر را در قرون وسطی،همان مغز را!

تبدیل نمودند به مرور به عضوی اثرمند، هنرمند و پویا

و ایمانی فارغ از مراسم بر آمده از آیین های ارفئوسی 163و دیونوسوسی 164

که بعدها شد سر مشق ادیان توحیدی

و البته به کل جدا از ظاهر سازی

تزویر،  ریا و عوام فریبی

و اکنون

و اکنون بر دوش ماست که ادامه دهیم به این جهش بلند، دلپذیر و نغز

با سعی در گسترش فعالیت مغز.

پس از این سعی است که تازه میتوانیم  درک کنیم پسین کلام  گئارا

تکامل.

این که تکامل چیست

به کل در چارچوبه اختیارات ما نیست!165

فقط تاریخمان به ما گفته که هست

حال این که تا کجامی رود در دستان حقیقت کل است

هستی ای که برای رسیدن به مقصدش محتاج مغزهای ماست

یک ابر چشمه انرژی سیال

در مجاز حقیقی و یا واقعیت خیال.166

از آنجا که ما از جنس طبیعتیم

از جنس جهانیم

پس شروع حیاتمان نیز می تواند مانند شروع جهان باشد

شروع زمان

انفجاری بی حد شگرف، سهمگین و کلان

مِهبانگ 167

و شروع ما همچنین از زمان فعالیت مغزمان

از بیگ بنگ نطفه و شروع تشکیل سلولهای بنیادی 168

در زمان پلانک 169زندگانی شخصی!

مغز ماست که به ما هویت می دهد

و به دنیا هم نسبت به ما

پس همین غده  منبع مورد نیاز اوست

در اساطیر از جنس خائوس170

در فلسفه  به رنگ کلیت وروح مطلق

و در علم  به شکل موجودیتی فرضی با بعدی بیشتر

یا انرژی ای فوق العاده عظیم و برتر و یا خلأ مطلق.171

می دانید که انتهای همه چیز ما به صفری می رسد که خود میتواند بینهایتی باشد کاملا ناشناخته و مرموز؟172

مغز انسان و جهان هر دو در حال پیشرفتند.

چه حجمی ، چه ساختاری

چه کمی و چه کیفی.

حال اگر جهان در حال تبدیل دو سویه ماده به انرژیست 173

مغز نیز در حال تبدیل دو جانبه  اجزای زمین به انرژیست.174

انرژیی  نیرومند

که باید کنترلش کرد

کنترلش تنها با همسازی با دیگر اجزای طبیعت میسور است.

این انرژی در همه جهان خود تبدیل به ماده میشود باز

همان چیز معروف و محسوس و بی آغاز.

دائماً ما به هم تبدیل میشویم

به دنیا می آییم  که تبدیل شویم

تبدیل کنیم

میمیریم که باز همین کار را بکنیم!

به دنیا می آییم که دنیا خودش را برایمان تعریف کند

گوشه ای از آنرا در تابلوی منحصر به فرد انسان نقاشی می کنیم

این نقش ها پیچیده تر می شوند با انتقال نسل ها

تا زمان تکمیل این پازل 175، این نقش نا پیدا

همین طور می آییم و می رویم.

همه آدمیان دخیلند در تکمیل این اجزا

و نیاکان ما نیز دخیل بودند در طول قرنها...

سرانجام به انتها رسید سفرمان

فکر میکردیم که برای جواب سوالاتمان باید راهی بسیار طولانی رویم

در حالی که هر چه جلوتر رفتیم

یافتیم که تنها داریم  از جواب فاصله می گیریم.

جواب همین نزدیک گوش ما بود

جلوی دیدگان مان

به فاصله یک تار مو شاید

اما ما انسانهای پر مدعا

باید قبول کنیم که همه ابزار پیشرفتمان هست مهیا

تنها به شرط یاد گرفتن الفبا!

ما ناخوانده درس می خواستیم برسیم به کیمیا

اما هنگامی می رسیم به حل  این شگرف معما

که اجرا کنیم  یک  ارکستر فیلارمونیک شنیدنی و زیبا

راهبری بر عهده  طبیعت ، و تنها اجرا ، نوازندگی سازها از ما

با باز آموزی و یافتن کاربرد های  آن سه کلمه سرنوشت ساز و مانا

و اعلان جنگی به عوامل مخرب  تعقلمان، همانا ریشه اصلی  نا بسامانیها .

اکنون  به نظر باید آموخته باشیم به جد، که تمام راه حل ها

مستتر بود در شنیدنی ترین هارمونی  دل انگیز دنیا

آوای جاودان گئا.


اکتبر 2005 ( مهر ماه) دوشنبه ، تاجیکستان

-----------------------------------------------

زیرنویس: 

124.تضاد هسته و الکترون هم در بارشان است و هم در نسبت اجرامشان. 

125.پوزیترون، الکترون با بار مثبت است. 

126.نوترینو از لحاظ بار الکتریکی خنثی است مانند نوترون اما به عکس نوترون فاقد جرم می باشد. 

127.محیط کوانتومی در جهان فوق ریز زیر هسته ای موجودیت دارد. 

128.ایساک نیوتن (1727 - 1642) دانشمند بزرگ انگلیسی واضع قوانین اولیه حرکت جسم صلب در محیط های ساده و ایده آل شناخته شده در آن روزگار. 

129.هیچ واکنشی بی کنش انجام نمیشود و این از رموز ابتدایی زندگی 3 بعدی ماست. 

130.باز اشاره ای دیگر است به قانون سوم نیوتن. 

131.بخش فیزیک حرکت که با مسافت و زمان ارتباط مستقیم دارد. 

132.مهمترین مباحث فیزیک مدرن که توسط اینشتین به صورت جدی مطرح گردید. 

133.چرا که ابزارش همان عناصری هستند که در فیزیک نیز از آن استفاده می شود اما عام تر و اساسی تر. 

134.علم شناخت محیط زیست یا همان زیست شناسی. 

135.این ایده شخصی من است که احتیاج به توضیحات بسیار زیاد دارد که در این مقال نمی گنجد اما به هر روی اهم خطوط اصلی آن در همین آوای  گئا مستتر است. 

136.هر تئوری فقط در زمان و مکان خاص طرحش ، معتبر است و اگر در زمان - مکان دیگری کاربرد نداشت یا در طول زمان تئوری نقیضش پدید آمد مجبور به سنتز است و ظرورتاً ماهیتش را از دست می دهد. 

137.به زبان ساده تر یعنی اگر معتقدید به چیزی که آن چیز اثبات ناشدنیست فقط خودتان قبولش داشته باشید و دیگران را معاف بفرمایید لطفاً. 

138.زمان ، محوری عمود است بر محور مکان. 

139.همیشه باید مبداء محور مختصات معلوم باشد تا بتوان مسئله ای را حل نمود. 

140.عمر خیام (1122 _ 1050)، ادیب و ریاضی دان ایرانی که دغدغه هایش که تقریبا امروزیست در رباعیات منحصر بفردش شنیدنی ست و علت محبوبیت بین المللی او نیز دقیقاً همین مدرن بودن تفکراتش است. 

141.ماده تاریک یا سیاه آن قسمت اعظم دنیاست که از خود امواج الکترومگنتیک ساطع نمیکند تا مونیتور شود. 

142.زمین به صورت نگین فیروزه ای منظومه شمسی تصور شده. تصور مبهمی ست میدانم ولی تصور است دیگر!

143.می دانیم که مخترع خدای امروزی ادیان توحیدی، سامیان بودند. 

144.کلیه این صفات منتسب را با نگاهی به کتب مرجع ادیان سه گانه سامی میتوان به وضوح دید. 

145.هارمونی یعنی هماهنگی در هنر و واقعاً چه هنری بالاتر از آشتی علم با طبیعت. 

146.تقریباً از زمان  شروع عصر رنسانس و روشن گری در قاره اروپا.  

147.رنه دکارت (1650 - 1596) فیلسوف فرانسوی و پدر فلسفه مدرن 

148.ولتر(فرانسیس ماری آروئت)(1778- 1694) فیلسوف فرانسوی و از رهبران روشنگری اروپا 

149.ایمانوئل کانت (1804 - 1724) فیلسوف آلمانی و از متفکرین  بسیار تاثیر گذار در تفکر مدرن 

150.آگوست کنت (1857 - 1798) فیلسوف پوزیتیویست فرانسوی و خالق علم جامعه شناسی 

151.کارل مارکس (1883- 1818) فیلسوف سیاسی آلمانی و تئوریسین سوسیالیسمِ علمی 

152.ژان ژاک روسو (1778- 1712) فیلسوف فرانسوی واز برجسته ترین نویسندگان عصر روشنگری 

153.باروخ (بندیکت) اسپینوزا (1677 - 1632) فیلسوف عقل گرای هلندی و از اولین پیشگامان نقد عقلی دین 

154.یوهان کپلر (1630 - 1571) منجم وفیلسوف آلمانی و واضع قوانین سه گانه حرکت سیاره ای که به نام خودش معروف است. وی از اولین پیشگامان علوم جدید می باشد. 

155.گالیلئو گالیله (1642 - 1564) فیزیکدان و منجم ایتالیایی که به همراه کپلر و نیوتن انقلابی در علوم نوین به پا نمودند. 

156.بلیز پاسکال (1662 - 1623) ریاضی دان فرانسوی که از بزرگترین متفکرین عصر روشنگری ست. 

157.جیمز کلرک مکسول (1879 - 1831) فیزیک دان انگلیسی که قوانین پایه الکتومگنتیک در فیزیک را به نام خود در تاریخ ثبت نمود.  

158.توماس آلوا ادیسون (1931 - 1847) بزرگترین مخترع همه زمانها از آمریکا 

159.ورنر هایزنبرگ (1976 - 1901) فیزیکدان آلمانی و خالق اصل عدم قطعیت که باعث انقلابی در فیزیک کوانتومی گردید. 

160.آلبرت اینشتین (1955 – 1879) فیزیکدان آلمانی و خالق تئوری نسبیت 

161.الساندرو کنت ولتا (1827 – 1745) فیزیکدان ایتالیایی و از پیشگامان الکتریسیته در فیزیک 

162.با عرض پوزش از عنوان ننمودن اسامی هزاران دانشمندی که ما امروز زندگی راحتمان را به آنان مدیونیم. 

163.آیین اُرفئوسی یا اُرفیسم (فرقه اُرفئوسی):داستان ارفئوس را زین پیشتر تا حماقتش و بازگشت همسرش ائورودیکه به هادس را نقل  کردم اما ادامه داستان اینکه ارفئوس پس از وقوع این حادثه  تلخ از عشق بی حدی که به همسر متوفایش داشت، دیگر قصد تجدید فراش نمی کند.وی که نوای چنگش چنان شوری در دل انسان و حیوان می انگیخت که او را در حد پرستش بالا می برد سخت مورد نظر زنان تراکیایی بود که چون او قصد نزدیکی با هیچ زنی نکرد زنان نیز در عوض او را در مراسم دیونوسوس مثله می کنند! (این هم  باز از زنان، حتی در اساطیر!)پس از مرگ ارفئوس زئوس که بسیار غمگین است چنگش را برای همیشه به عنوان یک صورت فلکی در آسمان ثابت می گرداند. مردم باستان نیز برایش مراسمی ابداع می نمایند که کم کم تبدیل به فرقه می شود که پیروان آن اعمالی انجام میدهند که بعد ها به طور مستقیم یا غیر مستقیم در مسیحیت رخنه کرد مثل : اعتقاد به برزخ و دوزخ و بهشت، تخالف روح و جسم،پسر خدا که کشته و دوباره زنده می شود، خوردن گوشت و یا خون خدا و... 

164.مراسم دیونوسوس : در این مراسم مردمان به میگساری مفرط پرداخته و پا روی کله قیود می گذاشتند.زنان میش یا گاو و یا گاهی انسانی را ( مثل ارفئوس!) که تجسم خدا می انگاشتند می گرفتند و اعضای بدنش را به یاد دیونوسوس می دریدند و از گوشت او یک شام ربانی برای خود می ساختند (نمونه اش همین مراسم قربانی گوسفند خودمان) و معتقد بودند که بدین وسیله روح خدا در آنان حلول کرده و آنان را از روح خود سرشار می گرداند.حالتی که پس از این عمل به آنان دست می داد را خلسه یا جذبه می خواندند و بر این عقیده بودند که در این حالت از قفس تن رها گشته و پرده های غیبی را کنار زده و برای مدتی هر چند کوتاه خدا می شوند ( همان عرفان خودمان).ضمناً از ذکر داستان خود جناب دیونوسوس در اینجا عذر می خواهم که مجالش نیست ولی علاقمندان در کتب مربوط به اسطوره شناسی  می توانند جستجویش نمایند. 

165.البته مثل باقی تعاریف ، تکامل ما هم دست ما نیست بلکه ما موظفیم به سویش رویم چرا که تاریخ به ما اینگونه آموخته که ما متکامل شدیم هر چند هم که عده ای سد باشند اما پیشرفت، محتوم است. 

166.هیچ وقت نمی توان بین رؤیا و واقعیت، بدون تعیین مبدئی خاص، تفاوت قائل شد. 

167.یا بیگ بنگ، تئوری انفجار بی حد بزرگی که پس از آن جهان ما متشکل گردید. 

168.سلولهایی که در جنین وجود دارند و قابلیت تبدیل به تمام بافتها و اندامها را دارند. 

169.زمان 43-10 ثانیه که از پس این زمان را با شبیه سازی کامپیوتری میدانیم چه اتفاقاتی در کائنات رخ داده اما قبلش را یعنی تا زمان صفر یا بیگ بنگ برایمان لاینحل است. 

170.خائوس، والد اورانوس و گئاست که تعریفش در میتولوژی در کتاب تئوگنای هزیود به شکل اسطوره آفرینش آمده، یک سکوت و خلاء عمیق که همه چیز از آن پدید می آید؛تمام مواد.جالب اینجاست که بشر در تئوریهای فیزیک مدرن نیز به مشابه چنین موردی برخورده است! 

171.همانگونه که قبلاً گفتم، فیزیک نیز به یک ابر چشمه سیال انرژی یا خلاء مطلق ، قبل از مهبانگ بر می خورد. 

172.اساساً صفر و بینهایت و هر تعریف مطلق دیگری و حتی خود تعریف مطلق برای ما مطلقاً بی معناست. 

173.می دانیم که این واکنش در ستارگان دائماً انجام می گیرد. 

174.مغز انسان با گرفتن سوخت از طبیعت تفکر نموده و از این انرژی موادی تازه پدید می آورد. 

175.به نظرم بسیار بجاست که تکامل بشر را بسان یک پازل در نظر آوریم که هر کس به نوعی نقشی در تکمیلش  دارد. 

هیچ نظری موجود نیست: