جستجوی این وبلاگ

۱۳ دی ۱۴۰۱

اعدام در هر شرایطی همان "قتل" است

 این روزها همه جا صحبت از اعدام های سیاسی است. 

فکر می کنم قبلا راجع به اعدام گفته ام. عملی به غایت اشتباه و مذموم که از حکومتهای عقب مانده سر میزند. اما اینجا باز هم میخواهم در پستی جداگانه تصریح و تاکید کنم که اعدام کردن یک مجرم و متخلف حتی با جرمهای سنگینی مثل قتل زنجیره ای و حتی نسل کشی هم فعلی غیر منطقی، غیر انسانی و شنیع است؛ چه رسد به اعدام اشخاص به جرم فعالیتهای سیاسی. علت اشتباه بودن آن هم کاملا مشخص و مبرهن است و من نمیدانم چرا یک عده به اصطلاح روشنفکر هم این قضیه ساده را نمی فهمند که حتی تنها یک بیت شعر هم در این خصوص خود بسیار گویاست:


«گر گناه بنده از بد بندگی ست، گر تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟» (مولوی)

یعنی یک خطا را نبایست با همان مدل خطا (قصاص) اصلاح کرد. یعنی اگر کسی به هر دلیلی اعم از نادانی و رذالت و خباثت اقدام به قتل نفس می کند شما نباید او را به همان شیوه معدوم کنید.

اصلا به اصطلاح "ولی دم" نباید حق این را را داشته باشد تا حق زندگی انسانی را به جرم قتل؛ سلب نماید. مدعی العموم و دادستان که جای خود را دارد. 

این بسیار مشخص است که قاتل یا سهوا مبادرت به قتل کرده و یا از روی حماقت، بغض و عصبانیت. در هر صورتی شخصی که حکم اعدام میدهد نباید احمق، عصبانی و یا بی خرد حساب کنیم. بنابراین یک قاضی خردمند هرگز حکم قتل صادر نمی کند چرا که این حقی انسانی نیست.

انسان بصورت طبیعی می تواند زایش و تولید مثل کند و انسانی را بوجود آورد ولی گرفتن حق حیات یک انسان روالی طبیعی نیست و هر که به آن مبادرت کند، قاتل است و سزاوار پاد افره.

خواه حکومت، قوه قضا و شخص حقوقی باشد و خواه شخص حقیقی.

و این منطق صرف است.

هیچ نظری موجود نیست: