جستجوی این وبلاگ

۰۳ فروردین ۱۴۰۲

نپتا و راه حل مشکلات خداباوری و خداناباوری

همانطور که در پُست قبل قول داده بودم در اینجا یک به یک مشکلات دهگانه خئاناباوری که در آنجا برشمردم را با راهکاری مطلوب یا همان راه حلهای نپتا مرتفع میکنیم تا دریابید که چرا میگویم و اصرار دارم که این فلسفه، بخوبی می تواند بعنوان یک سنتز یا هم نهاد برای خداناباوری و خداباوری در جوامع باشد و چطور میتواند در بلند مدت با حل مشکلات عدیده خداباوری و بسط عقلانیت و خردمندی عمومی و در عین حال آزادی معقول و متین عقیده و بیان، موجبات ترقی و رشد "مضاعف" بشر را فراهم آورد:

و اما راهکارهای نپتا برای برطرف سازی:

1- مشکل سلبی بودن خداناباوری

در فلسفه نپتا شما خدا را از افراد نمیگیرید، بلکه آنرا به اندازه وسعت ذهن اشخاص می کنید. یعنی  شما در حقیقت در جوامع نپتا "فرد-خدا" دارید و نه "خدا". بعبارت دیگر "خدا" به خودی خود و مستقل از ذهن انسان، یعنی همان بستری که به خدا "هستی" و "وجود" می بخشد؛ واژه و مفهومی کاملا بی معناست و فقط و تنها فقط در درون ذهن فرد (در صورت خواست و بینش خودش) جایگاه و معنا دارد و اساسا جایی در بیرون از ذهن شخص یعنی در محیط زیست وی اعم از خانواده و جامعه ندارد.

وجود این خدا به قاعده وسعت فردیت یا ذهنیت همان شخص است که تنها برای خودش قابل فهم است و هرگز نمی تواند خدای خود را با دیگران قسمت نماید و از آنسو خدای اذهان دیگر انسانها را درک کند. چرا که "خدا" در بیرون ذهن، هیچ معنا و مفهومی چه حسی و چه عینی ندارد. دقیقا مانند شخصیت افراد که بدون حضور و وجودشان مفهومی ندارد. 

بعبارت بهتر، همان گونه که هر شخص یک اثرانگشت منحصر بفرد خود را دارد، می تواند در صورت تمایل خودش، یک خدای منحصر بفرد در عقیده اش ساکن داشته باشد و همانطور که اشخاص نمی توانند هویت یا شناسه های منحصر بفرد خود را به دیگران انتقال دهند و شناسه های دیگران را پذیرا شوند، خدای خود را نیز نخواهند توانست به اشتراک گذاشته و یا از خدای دیگری بهره مند شوند.

با برسمیت شناختن این "فرد-خدایان" در اجتماع، اولا شما در حالی که آزادی داشتن عقیده دارید و کسی حق اینکه به عقیده تان حمله کند ندارد، از آنطرف هم این عقیده شما، صدمه و لطمه ای به اجتماعات انسانی وارد نمی کند و از گزند خدای اشتراکی که با فرامینش بشر را به روز سیاه نشانده است، براحتی و با منطق و دلیل جلوگیری می نمائید که این قضیه اتوماتیک مان سبب میشود تا بساط کاسب کاران مذهبی یا همان دین فروشان حقه باز و مفتخور در هم پیچیده، جمع گردد و ثانیا از دیگرسو همزمان،  مردم عادی و عامی را نیز از ملجأ و مأوای تنهائیها و دلتنگی هایشان که همانا برای بسیاری افراد "خدایشان" است؛ بی نصیب نگذاشته اید. و بنابراین یک فرد افسرده یا اطرافیان یک بیمار لاعلاج یا خود بیمار یا یک سرباز گرفتار زیر آتش جنگ یا یک زندانی و تبعیدی ناامید و از این دست افراد که بهرحال متأسفانه غالبا از دست آوردهای جوامع "مدرن" هستند همواره به خدای رسمی درون وجود خودشان دسترسی دارند تا جایی باشد مطمئن برای زنده نگاه داشتن امید و تزریق انگیزه برای تحمل و زنده بودن و زندگی کردن ایشان که جخ از این بابت در محیط زیستشان نه مورد تمسخر و استهزا ی دیگران واقع میشوند و نه عقب افتاده یا سنتی نامیده میشوند.

2- مشکل پاسخگویی به رموز زیست، چراهای طبیعت و حل کردن معماهای اساسی حیات بشر 

این مشکل از آن دست مشکلاتی است که در فلسفه نپتا هرگز محلی برای عرض اندام ندارد!

چون هنگامیکه شما "فرد" را با ترم "فرد-خدا" بشناسید، لزوما انتظار دارید که هرکس بر اساس عمق و وسعت و پرسپکتیو دیدگاه شخصی اش رموز طبیعت را به طریقی برای خود و یا دیگران حلاجی کند. 

این درست است که خدای یک شخص نخبه (در صورت وجود و عدم وجود که تنها به خواست و تمایل خودش بستگی دارد) قابل اشتراک نیست ولی وسعت نظر و حق اظهار نظرش که کاملا قابل اشتراک و تحلیل است. 

میدانیم که هر چه گوشه های تاریک یک معما بیشتر دیده شوند، بالطبع آن معما جامعتر و کاملتر حل میگردد. و چون فلسفه نپتا در ماهیت خود پشتیبان چنین دیدگاههای چند بُعدی و جامع است، پس مشکلی به نام عدم پاسخگویی که بواسطه داشتن دید تک بُعدی (خداباورانه) و یا تنها علم گرایانه (خداناباوری) برایش پدید آمده بود که یا به دنبال پاسخهایی با اساس حسی و شهودی و تقلیدی میگشت و یا فقط بر اساس ترمهای علمی و فنی، ندارد و اینبار با اساس و پایه چند وجهی یا چند بُعدی یعنی اساس «علمی-حسی-امکان منطقی» می تواند بهترین پاسخها را با توجه به کمینه ضعف و خطا یافته که این پاسخها تا زمان پدید آمدن آنتی تز و تئوری جدید بر پایه دیالکتیک، کاملا ساری و جاری خواهند ماند.

3- مشکل عدم جایگزینی برای مناسک و مراسم دینی و کارناوال های مذهبی 

این درست است که مراسم و آیینهای عقب مانده دینی با نپتا از میان میرود ولی هر شخص مخیّر است برای خدای شخصی خودش در مکان خصوصی خودش مراسم داشته باشد و مادامیکه این مراسم خللی به اجتماع و خانواده اش وارد نکند، جای هیچ نگرانی نیست. 

وقتی قانون تنها دین و خدای شخصی و منحصر بفرد را چون نام و فامیل انحصاری اشخاص برسمیت می شناسد، بنابراین عملا راه بسط و انتقال دین و آیین بصورت رسمی، قانونی و دولتی حتی از والدین به فرزندان مسدود میشود و این بسط و انتقالات تنها بصورت غیر قانونی و غیر رسمی و زیرزمینی ممکن میشود و اگر بخواهد روی زمین یعنی در معرض دید و قضاوت قرار گیرد، اگر مخل آرامش و آزادی انسانهای دیگر تشخیص داده شد که توسط دولت برچیده و اگر تنها حکم سرگرمی و شادی بخشی عمومی داشت و فرضا تبلیغ ماوراءالطبیعه و خرافه نمیکرد، بدون مشکل به کارش ادامه میدهد. تشخیص این قضیه برعهده نماینده گان فرهیخته و شایسته مردمان پیشرو و مدرن آینده خواهد بود.

از طرفی من مطمئن هستم و ایقان و ایمان دارم که اگر حکومتها و دولتها خود بانی و باعث بسط خرافه گرایی (دین گرایی) با هزینه کردن برای برپایی آیینها و مراسم مذهبی و همینطور خرج نمودن پولهای کلان برای ساخت مساجد و کلیساها و معابد نشوند، ذات باشکوه و رو به رشد انسانها هرگز به سمت این بازی ها بصورت عمومی و فراگیر متمایل نخواهد شد. نسبت تعداد کنیسه های یهودیان در مقابل کلیساها خود بهترین گواه بر این مدعاست. کنیسه ها بااینکه از مساجد و کلیساها بسیار قدیمی ترند ولی چون کمکها و فاندهای دولتی (غیر از اسراییل) نداشته اند، از بُعد وسعت و عملکرد در مقابل آن دو معبد دیگر بسیار ناچیز و واقعا در ویترین شهرها ناپیدا هستند. 

به همین ترتیب اگر دولتها و حکومتها در بوقهای حفظ و اشاعه مذاهب ندمند، خود بخود مراسم این ادیان نیز به قهقرا میرود و به جای آن مراسم و کارناوالهای ملی و منطقه ای و همگام با طبیعت شاد انسانی به جایش می نشینند. نمونه های بسیار خوبی هم اکنون در جای جای دنیا موجود است ولی خب با وسعت بسیار کمتری از مراسم مذهبی دیده میشوند مثل جشنواره های گل و شراب و درخت و فستیوالهای مختلف سال نو مانند نوروز و جشن بهار و نور و رنگ و برف و غیره که البته در آینده باید بسیار بیشتر و باشکوه تر در همه نقاط زمین بسته به نوع سنتهای محلی با رنگ و لعابهای گوناگون و متنوع برگزار گردند. بهترین مراسم برای جایگزینی مراسم مذهبی، برگزاری مراسم بزرگداشت زمین و نکوداشت زمان و پاسداشت کلیه مظاهر طبیعت است.

4- مشکل بسط عطوفت و مهربانی و عشق در جوامع

این معضل خداناباوران که هم از اندیشه های سلبی ایشان نشأت گرفته و هم در راستای مشکل شماره سه است که بالاتر عنوان شد، با راه حلهای برشمرده اول و دوم اصولا پدید نمی آیند که بخواهیم مرتفعشان کنیم!

جایی که بجای خدای عمومی خرابکار و جامعه نابود کن، خدای خصوصی مطیع قوانین فردی در اجتماعات بیاید؛ و در مکانهایی که انواع و اقسام جشنها، مراسم و کارناوالهای طبیعت محور و انسان محور و دانش محور هست، اساسا چه فضایی دیگری برای ترویج خشونت و یأس و دشمنی و زشتی می ماند؟! (حال آن چهار جفتک پران مخالف شادی مردم هم توسط قوای دادگستری مهار میشوند و معضلی بزرگ برای جوامع آینده نخواهند بود). 

تمام نگرانی من از بابت تئیسم و آتئیسم، اتفاقا بحث خشونت مداری و نارفیقی در محیط زیست انسان است پس بالطبع نپتا دشمن شماره یک این معضلات و مروج شماره یک قانون انسانی، همسازی با قوانین طبیعت و گسترش رفاقت با کل کائنات خواهد بود.

5- مشکل عدم قبول مفاهیم غیرعلمی (حسی) و غیرثبوتی مثل کارما و دارما و الهام و شهود و ... 

قبول این مفاهیم با قبول کردن فلسفه نپتا بسیار ساده است. چون نپتا اساسا راه حلی طبیعت محور است در راستای حذف خرافه و لاطائل از یک طرف و تجزیه و تحلیل علمی و عقلی (منطقی) کلیه موارد موجود در چرخه زندگی انسان چه ثبوتی و چه ناثبوتی از طرف دیگر.

چون پایه های نپتا علاوه بر ستون Positivism یا "ثبوت گرایی" بر سه ستون محکم دیگر اعم از Pragmatism "عمل گرایی"، Pluralism "کثرت گرایی" و Utilitarianism "سود جمعی گرایی" نیز استوار است (PPPU) که نمودارش را در اینجا می توانید ملاحظه بفرمایید.

پس در عین حالی که یک فرض "علمی" باید حتما پایه و اساس علمی (فیزیکی) داشته باشد (پازیتیویسم)، یک فرض "حسی" و "شهودی" هم اگر دارای منطق و هدفی سودبخش از بُعد انسانی و طبیعی بود، می تواند حتی بصورت رسمی مورد قبول واقع شود. یعنی فرضا کارما (:هرچه بکاری، همان بدروی) یا دارما (:زندگی همگام با هارمونی طبیعت زمین) قابلیت این را دارند که حتی در جامعه انسانی تبلیغ و تأکید شوند چرا که نتایج داشتن چنین فروضی، یک زندگی آرمانی و خشونت پرهیز و منفعت رسان جمعی را برای جوامع تضمین می کند. 

6- مشکل مواجهه با "مرگ" و ضعغهای  عمده بشر

لازم به توضیح اضافی نیست که این مشکل هم که در راستای مشکل شماره پنج طبقه بندی میشود و فقط بر اساس اهمیتش جدا شده است، با همان شیوه Utilitarian و ِدیالکتیک هگلی قابل هضم است. 

فرضا اینکه مرگ بر اساس اصل پایستگی انرژی Conservation of energy، تنها یک تبدیل و تحول انرژی است از یک حالت به حالتی دیگر که در آن روح (نام این انرژی است) می تواند از کالبدی به کالبدی دیگر یا حتی موجودی دیگر و یا حتی در جسمی دیگر بصورت پتانسیل نقل مکان کند و در راستای زمان موجبات بقا و رشد خود را فراهم آورد.

با قبول چنین دیدگاهی «اینکه قبل از این کالبد (قبل از تولد شما) روح شما در جایی دیگر یا بعبارت بهتر موقعیت مکان-زمانی دیگر) در طبیعت مستقر بود و با انتقال به کالبد شما، هویتتان را ساخت و پس از عبور از هویت شما نیز به همین راه ادامه میدهد»؛ مواجهه با مرگ منطقا و قاعدتا برای انسان تسهیل شده و با واقعیتش کنار می آید.

درخصوص ضعفهای عمومی نیز نپتا جلوی هیچکس را برای دعا به خدای شخصی اش نخواهد گرفت! دعا کردن شخصی و درخواست سلامت از طبیعت جلوی آزادی و امنیت هیچکس را نخواهد گرفت. بنابراین دلیلی برای چالش با آن وجود ندارد.

7- مشکل فقدان مکانهایی خاص و پر زرق و برق و دردسترس برای تجمع، تبادل نظر و سخنرانی های انگیزشی و مأمنی برای بی پناهان

این مشکل بطور مستقیم با نپتا قابل حل نیست و تنها با طی زمان و کمکهای دولتی و بخش خصوصی در ساخت پژوهشکده ها و سالنهای اجتماعات سخنرانی آزاد و عمومی در جوامع نپتا حل میشود. چون خدا شخصی است، پس معبد و حریم و گنبد و بارگاهی نخواهد داشت.

تمام این خانه های فاسد کننده و تخدیر کننده روان اشخاص برچیده و جایش را به کانونها و اندیشکده ها (Think Tank) و پژوهشکده ها با سالنهایی برای بحث آزاد می دهند.

برای بی پناهان و فقرا هم باید موسسات خیریه دست بکار شده و گرم خانه های بیشتر برای بهزیستی همنوعان خویش تأسیس کنند.

با این تحرکات و تأسیسات، دیگر جای خالی معابد و مساجد هرگز حس نخواهد شد و خواهیم دید که این مکانها پس از چند سال بالکل از اذهان مردمان پاک خواهند شد.

وقتی جایگزین، مناسب و فکر شده باشد، بالطبع مشکل کاملا برطرف خواهد گردید.

8- مشکل ضعف آزادی و اقتدار پادگانی حکومتهای خداناباور(کمونیستی) تجربه شده در جهان 

پُرواضح است که حکومتی تا به امروز بر اساس فلسفه نپتا در جهان شکل نگرفته است و بالطبع نمی توان پیش بینی کرد که آیا حکام نپتائیست هم مستبد خواهند شد بمرور زمان یا خیر. 

ولی واقعا بسیار بعید بنظر میرسد که حاکمانی که معتقد به قوانین منطقی و زمینی باشند یعنی ثبوت گرا، کثرت گرا، عمل گرا و سودگرای جمعی باشند(PPPU)، به فساد آلوده شوند ولی بهرحال آدم است و هزار مدل تحول و طمع و حرص و آز، بنابراین برای تبدیل نشدن به حکامی تشنه قدرت و کیش شخصیت پرست، پیشنهاد می کنم که بهتر آنست که حکومت همواره دست نجبا و شایسته گان باشد (آریستوکراسی) و نه منتظر آرا و رأی مردم (دموکراسی).

این مطلب بحثی جدا می طلبد که در اینجا بیشتر و بهتر به آن پرداخته ام ولی همینقدر در اینجا بگویم که نپتا بصورت ماهوی خود جلوگیری کننده از خودرأیی و خودستایی است. چون یک نپتا هرگز خود را خیر مطلق و دانای کل نمی داند.

9- مشکل فقدان مکانیزم قوی جذب و سرمایه گذاری جهت عضوگیری و همچنین متدی برای دریافت و پرداخت نوعدوستانه و غیرانتفاعی 

از آنجائیکه نپتا یک طرز فکر اشتراکی نیست پس اصولا نیازی به عضوگیری ندارد. و این مشکل خودبخود رفع شده است ولی عملیات نوعدوستانه و غیرانتفاعی کاملا نیاز جوامع است ولی منبع آن موسسات عام المنفعه و خیریه غیردینی هستند.

لزومی ندارد حتما مقید به دین خاصی باشید تا اخلاق گرا باشید. اخلاق نیک از محسنات سرشت آدمی است و این اخلاق گرایی که نوع دوستی و کارهای عام المنفعه ناسودرسان را نیز شامل میشود بعهده اشراف و نجبا ست در قالب مؤسساتی با فعالیتی کاملا شفاف و جوابگو.

10- مشکل عدم بهره مندی از پشتوانه جدی حکومتها و دولتها 

این مشکل نیز چون مشکل شماره هفت با گذر زمان قابل رفع است. ابتدا باید نپتا در جامعه ای کوچک تست شود.

وقتی این تست جواب داد و دیگر دولتها و حکومتها دیدند که فقط دین نیست که حامی آنهاست و این خرد جمعی ست که دردسرهایشان را کمینه می کند، مطمئنا به آن خواهند پیوست. و موجبات جهانگیر شدنش را فراهم می آورند.

ما برای رشد آگاهانه سخت به یک جایگزین مناسب برای خداباوری نیاز داریم و آن همانگونه که در این پست آخر توضیح دادم؛ آتئیسم نیست و جوابگوی بشر مدرن آینده "نپتا" خواهد بود.

خرد در پیش...

هیچ نظری موجود نیست: