در ادامه تحقیقاتم درخصوص سیاستگزاری های بلندمدت سران مغرب زمین در خصوص برخورد با مشرقی های دیوسیرت، وحشی و نادان از دید ایشان و تمهیدات اتخاذ شده آنان برای استفاده از منابع شرق که با توسل به مجموعه کتاب های "هابیت" (The Hobbit) و "ارباب حلقه ها" (The Lord of the Rings) اثر "جان تولکین" و آثار سینمایی ساخته شده از روی آن قصه های خیالی ولی با معادلهای حقیقی که در اینجا و اینجا و چند مقاله دیگر در همین وبلاگ برایتان شرح داده بودم، اینک اما در راستای پیدا کردن شاهد قوی دیگری درخصوص همان مباحث به کشفی تازه نائل شده ام که چیزی نیست جز پدرجد کل داستانهای علمی-تخیلی "فضایی و ناکجاآبادی (Nowhereland)" سینما!
"جغرافیای اخلاقی خلق شده توسط "تولکین" در کتاب "ارباب حلقه ها که در آن شرق و جنوب جهان دست نیروهای شر است و مغرب جهان دست انسانهای نیک روزگار |
یعنی اینطور بگویم که از مجموعه های پر فروش و پر مخاطب "سفر بین ستاره ای" (Star trek) و "جنگهای ستاره ای" (Star wars) بگیرید تا مجموعه های موفقی چون "آواتار" و ده ها اثر مشابه دیگر؛ همه و همه وامدار کتابی هستند تحت عنوان "DUNE" (تلماسه) اثر "فرانک هربرت" چاپ شده به سال 1965 میلادی که در زمان خود بسیار محبوب و پرفروش شد. (شاید پرفروش ترین اثر علمی-تخیلی همه زمانها).
شکل این واژه DUNE با این فونت بسیار جالب است. چهار نعل در چهار جهت اصلی! |
لابد این کتاب باید بسیار ارزشمند و مهم بوده باشد که الهام بخش اینهمه آثار فضایی و علمی-تخیلی محبوب و خاطره ساز پس از خود شده است؛ آنهم بدون اینکه در همه این سالها کوچکترین اشاره ای (لااقل در منابعی که من پیگیری کرده ام) به تأثیر عمیق این اثر اصلی در آن آثار پرفروش و تاریخ ساز شده باشد.
به نظرتان آیا این عدم اشاره، عجیب نیست؟
(البته در توضیحاتی که ذیلا عنوان خواهم کرد شاید دریابیم که چندان عجیب هم نیست وقتیکه نخواهند من و شمای آسیایی سر از برخی اسرار درآوریم...)
اما ابتدا اجازه بدهید تا چکیده ای از داستان "تلماسه" یا (DUNE) را برایتان تعریف نمایم:
"در یک فرمانروایی بین سیاره ای در جهانی نامعلوم که تحت حاکمیت امپراتور "شدام چهارم" (صدام؟!) است، سیاره بسیار باارزشی به نام "آراکیس" وجود دارد. ارزش این سیاره خشن و بی آب و علف تنها به ماده ایست به نام "ادویه" (Spice) که در بیابانهای آن یافت میشود.
این ادویه برای ساکنین بومی "آراکیس" که "فرمن" (Fremen) نام دارند ماده ای مقدس است؛ چرا که باور دارند جوانی و طول عمرشان را می افزاید. فرمن ها انسانهای مؤمنی هم هستند و به یک منجی موعود عقیده دارند که قرار است روزی بیاید و شر دشمنانشان را از سرشان کوتاه نماید.
این دشمنان "هارکونن" ها هستند، چرا که ایشان سالهای سال است که بدون اجازه فرمن ها، "ادویه" را از سرزمین ایشان استخراج کرده و به سیارگان دیگر ارسال می کنند.
لازم به ذکر است که "ادویه" برای ساکنین دیگر سیارگان بسیار اهمیت دارد چرا که ماده ایست "رهیاب" که با آن می توانند بین جهان ها ترددی ایمن داشته باشند.
داستان از آنجا آغاز میشود که امپراطور (شدام) بر اساس نظر مشاورانش (زنان "بنی جسریت"(Bene Gesserit) ) تصمیم میگیرد تا به "هارکونن" ها دستور تخلیه سیاره "آراکیس" را بدهد و کار بسیار مهم استخراج "ادویه" را به یک خاندان متمول به نام "آتریدس" که در سیاره ای پر آب و اقیانوسی به نام "کالادان" اربابی میکردند؛ بسپارد.
"آتریدس" ها مأموریت می یابند تا به سیاره بیابانی "آراکیس" رفته و بجای خاندان "هارکونن" که سالها با ظلم و خشونت زیاد نسبت به بومی های معترض "فرمن"، به برداشت منابع ادویه شان؛ آنرا استخراج میکردند که از این راه هم حسابی ثروتمند شده بودند؛ این کار مهم را به عهده گیرند.
"لتو" رهبر "آتریدس" ها این مأموریت امپراطور را قبول می کند چرا که پیش خود می اندیشد بهترین موقعیت است برای اتحاد با "فرمن" ها در جهت تقویت خاندان خود!
"لتو" معشوقه ای دارد به نام "جسیکا" که در حقیقت عضو جامعه زنان "بنی جسریت" است.
بالاتر برایتان گفتم که این "بنی جسریت" ها به امپراطور "شدام" مشاوره حکومتی می دهند. ولی این زنان، مشاوره خود را به پشتوانه نیروهای خارق العاده کنترل کننده ذهن انسانها انجام می دهند. [یعنی در حقیقت و در اساس؛ فرمانروای در سایه کائنات آنها هستند و نه "شدام" که امپراطوری است در خدمت قدرت فرابشری قوم "بنی جسریت".].
"لتو" و "جسیکا" پسری دارند به نام "پال" که "جسیکا" بر خلاف نظر قوم خود یعنی "بنی جسریت"، که تأکید می کنم همگی "زن" هستند و طبق آئینشان باید قدرت و قابلیتهای مافوق بشری خود را تنها به "دختران" آموزش دهند، بصورت خودسرانه پسر خود "پال" را مورد تعلیم "نیروهای برتر" قرار میدهد.
ولی چون این پسر (پال) از خود استعداد نشان می دهد و در جوانی از آزمون مهم اعتبارسنجی رئیس قوم "بنی جسریت" که بانوی مسنی است به نام "مادر محترم گایوس هلن موهیام" سربلند بیرون می آید، پس مقرر میگردد که "پال" نقش همان منجی موعود "فرمن ها" (Fremens) یا بومیان "آراکیس" را بازی نماید. اینجا متوجه میشویم که این اعتقاد بومیان "آراکیس" به منجی موعود از کجا نشأت گرفته است و میفهمیم که این "بنی جسریت" ها بوده اند که در طی سالها با قدرت القائی قوی خود، "فرمن"ها را برای اعتقاد به این باور، آماده ساخته بودند!
القصه، وقتی که "پال" و والدینش به همراه بسیاری دیگر از خاندان "آتریدس" به "آراکیس" میروند برای بدست گرفت زمام امور و استخراج "ادویه"، تازه متوجه میشویم که امپراطور "شدام" برای آنها در حقیقت خوابی دیگر دیده است و آن تدارک دیدن نقشه قتل و نسل کشی آنهاست!
پس وی به سربازانش دستور میدهد تا شبانه با کمک "هارکونن ها" به مقر جدید "آتریدس ها" در سیاره "آراکیس" هجوم آورده تا سلسله اربابی خاندان "آتریدس" را منقرض نمایند. (این دشمنی امپراطور با "آتریدس ها"، ریشه در "حسادت" امپراطور داشته است چرا که آنها مردمانی ثروتمند و خوشحال بودند!). [دقیقا حسادتی از نوع اروپایی ها نسبت به آمریکایی ها!]
باقی ماجرا به این شکل پیش میرود: "پال" و مادرش "جسیکا" که از این حمله سربازان امپراطور جان سالم به در برده اند، درون قبایل بومی "آراکیس" یا همان "فرمن ها" پذیرفته میشوند. "پال" در طی گذران عمر کنار "فرمن ها" هم عاشق یک دختر "فرمن" (چانی) میشود و هم با کمک ادویه "آراکیس" نیرویش به مرور تقویت میشود.
بومیان نیز که از مدتها قبل وعده آمدن یک منجی را از "بنی جسریت" آموخته بودند؛ "پال" را بعنوان همان منجی موعود درنظر گرفته و به رسمیت می شناسند و "پال" نیز با کمک "فرمن ها" طی نبردی "هارکونن ها" را شکست می دهد و امپراطور را با تهدید به عدم استخراج ادویه، وادار به تسلیم و استعفا می نماید و خود بجای او به تخت امپراطوری تکیه می زند.
این در حالیست که ظاهرا جهاد (Jihad) "فرمن ها" که اینک با توسل به آن بر "شدام" پیروز گشته اند، در راه نابود کردن کل جهان فاسد از دید ایشان (هدف غایی جهاد)؛ مهار ناشدنی می نماید؛ به قسمی که گویا دیگر از دست "پال" یا منجی شان هم کار زیادی ساخته نیست!"
این بود خلاصه داستان تلماسه (DUNE)؛ اما بیاییم اینک به نکات عجیب و جالب این داستان بپردازیم:
همانگونه که گفتم این داستان حماسی ظاهرا برای اولین بار در تاریخ، اصلا در کره زمین و حتی در منظومه خورشیدی اتفاق نمی افتد و در جهانی دیگر با ستارگان و سیاراتی دیگر رخ می دهد که در نوع خود بسیار عجیب و تأمل برانگیز است.
اما نکته عجیب تر و شگفت انگیز این داستان در اینجاست که با اینکه قصه بظاهر ربطی به زمین و کشورها و اقوام و مللش ندارد ولی بومیان آراکیس(فرمن ها)، در حقیقت مسلمان شیعه یا نوعی صوفی هستند!!
چرا که ایشان در انتظار یک منجی موعود هستند دقیقا به نام "مهدی" (Mahdi)، که به او لقب لسان الغیب (Lisan al qaib) یا زبان ِپنهان نیز داده اند. که ما خوب میدانیم این لقب، لقب حافظ شیرازی ماست. پس گویی این "فرمن" ها، ورژن ناکجاآبادی ایرانیان هستند و "آراکیس بیابانی" نیز که مأوای آنان است دقیقا معادل "خاورمیانه" در این جهان خاکی ماست.
حالا خیلی جالب شد نه؟
خاورمیانه دارای یک ماده بسیار ارزشمند به نام "نفت" است (معادل ادویه یا اسپایس آراکیس) که ظاهرا چندان به درد بومی ها نمی خورد ولی چون پایه صنعت در کشورهای پیشرو و صنعتی است، پس باید به هر قیمتی برای ایشان استخراج شود.
برای تسهیل در امر استخراج نفت و گاز؛ حتما لازم است که ابتدا توسط معادل زمینی "بنی جسریت" ها در زمین یا همان مشاورین در سایه حاکمان مغرب زمین، در طی سالیان متمادی یک آئین خرافی برای ساکنین خاورمیانه ساخته و پرداخته شود و در رأسش نیز یک نجات دهنده موعود موهومی یا امام غایب هم تدارک دیده شود (مهدی) تا حسابی مغزشان تخدیر شود و عقب بیفتند.
سپس در مرحله بعد می بایست حکومتی هم از طرف خودشان یعنی همان کشورهای صنعتی؛ بالای سر ایشان قرار داده شود تا مبادا مزاحمتی در راه استخراج و ارسال نفت پدید آید. (دقیقا این دو کار در داستان تلماسه برای فرمن ها اتفاق می افتد).
حال احتمالا به نیکی در می یابید که اینهمه اصرار و پافشاری کردن من در این وبلاگ به چه خاطر بوده است و اینکه مدام میگویم تمام این مکافات که سر ملت بدبخت ما طی یک قرن اخیر تحت نام شیعه و سنی گری و امام زمان و ولی فقیه بازی درآمده، تمام و کمال ساخته و پرداخته و تقویت شده بیگانگان رنگی فرنگی بوده برای غارت منابع ما و صیانت از منافع ملی خودشان ولا غیر؛ چقدر معتبر و منطقی بوده است!
در اینجا باید یک درود بزرگ هم بفرستم بر روان نویسنده این داستان روشنگر و پیشرو جناب "فرانک هربرت" که بدون بیان در لفافه و پیچاندن ماجرا مثل کاری که نویسندگانی مثل "تولکین" کرده اند، خیلی جسورانه و با شجاعت، بلاهایی که سران خودشان (USA) قرار بوده بر سر ما آورند، به نیکی و با نام بردن مستقیم نام "مهدی" و باقی اصطلاحات اسلامی بصورت کاملا واضح و شفاف بیان داشته است.
طبق داستان که قاعدتا از روی شواهد و قراینی در ذهن نویسنده پدیدار شده است*، مهدی موعودی که نماد شیعه است، نه تنها ساخته و پرداخته زنان برتر از قوم خارجی و غیرمسلمان "بنی جسریت" است که حتی در داستان بصورت فیزیکی هم از سیاره اقیانوسی کالادان که مشخصا نماد "ایالات متحده" است (چون بین دو اقیانوس واقع شده و در حقیقت می توان به آن لقب کشور بین اقیانوسها داد) از آسمان به میان فرمن های آلت دست شده، فرود می آید!
و در انتها هم نویسنده شریف، هشدار میدهد که همین فرمنها روزی "جهاد" عظیمی را علیه سازندگان مرامشان سامان می بینند...
و به نظر شما آیا حملات یازدهم سپتامبر مقدمه حقیقی و دقیقی برای آن نیست؟
القاعده ساخت آمریکا، حمله می کند به آمریکا و در آینده نیز اگر وضع به همین منوال پیش رود، نهایتا منتظر باشید تا به وقتش جمهوری اسلامی ایران و پاکستان و امارت اسلامی افغانستان ساخت اروپا و آمریکا هم یورش برند به خاک آنها.
فقط دراینجا برای اول بار بگویم که یکی از مهمترین اهداف من در الباقی عمر اینست که معادل این "بنی جسریت" ها (مشاورین اعظم حکام تصمیم ساز یا به عبارتی فرمانروایان مخفی) را در این دنیا بیابم و در همین وبلاگ رسوا کنم! (یک آرزوی بعید و دست نیافتنی!).
این درست است که سران غرب در نوک پیکان اجرای این پروژه هستند ولی با وجود کند ذهنی ایشان، اینکار حتما باید کار مشاورین سازمان دهی شده باهوشی باشد که چنین بلندمدت از اواخر قرن نوزدهم سیاستگزاری کرده اند و ایشان را کنترل و به سمت اهدافشان هدایت نموده اند.
حتما "بنی جسریت" در DUNE، معادل سازمانی است در جهان واقعی که طی سالیان متمادی "دین سیاسی" را برای تخدیر مغزهای مردمان کشورهای نفت خیز بر ذهن و دل ایشان نشاندند و در وقت مقتضی حکومتهای دست نشانده خود را نیز به کرسی حکومت نشانده اند تا به همین واسطه ی دین بر سرشان آوار گردند.
البته می اندیشم اینکار مدام حتی امروزه هم جریان دارد و نه تنها ایشان هنوز در رسانه ها و کشورهای مطبوعشان تبلیغ اسلام و انزجار از "اسلاموفوبیا" می کنند بلکه ترویج و اشاعه کل ادیان در دنیا از کلیمی و مسیحی تا هندوئیسم و ساتانیسم و حتی آتئیسم بی پشتوانه (کسانیکه فقط میگویند روحانیت نه ولی در عین حال طرح و برنامه ای هم برای رفع نیازهای عاطفی مردم ندارند و این نوع خداناباوری، خود به تعریفی یک دین است چرا که حملات مالیخولیاوار به دیگر باورها میکند بدون اینکه آلترناتیوی کارساز و درحد آن ارائه کند)، همانا به گمانم کار ایشان است.
چرا که به درستی دریافته اند که هیچ چیزی در دنیا به اندازه این عامل دین که ماهیتی غیرزمینی دارد، مضمحل کننده تفکر و روان آدمیان ساده لوح نیست. بزودی شاید شاهد جنگهای شدید بین هندوها و مسلمانان باشیم که مطمئن باشید، زیر سر ایشان است. چون ماهیت وجود خود را در نابسامانی کشورهای دیگر می بینند.
هر چه جنگ و نابسامانی در نقاط دیگر دنیا بیشتر، پس عمق استراتژیک دشمن ژرف تر و همزمان منفعت و سود اقتصادی ایشان در فروش سلاح و مواد ثانویه صنعتی و در نهایت رفاه مردمان خویش، بیشتر.
آرامش و صلح در دنیا برایشان نفعی ندارد چون دیگر؛ ملتهای خودشان تن به کار نمی دهند و این جنگ زده ها و آوارگان هستند که باید در خدمتشان باشند.
در انتها حتما توصیه می کنم این فیلم را حتما به زبان اصلی و زیرنویس انگلیسی مشاهده بفرمایید: Dune 2021 (دوبله فارسی آن متأسفانه طبق معمول نادرست و سانسور شده است!) قسمت دوم این فیلم دو قسمتی نیز قرار است تا قبل از پایان سال 2023 اکران شود.
////////////////////////////////////////////////\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\
*- از کارگردان فیلم "DUNE 2021" یعنی آقای "دنیس ویلنیوو" (Denis Villeneuve) که در ابتدای فیلم بر صفحه درج می نماید:
Dreams are messages from the deep (رویاها، پیامهایی هستند از اعماق)؛
از این جمله می خواهم وام گرفته و بگویم:
وجود داستانهای «علمی-تخیلی» ناشی از اوهام انسان نیست، بلکه بر پایه حقیقتی ناواضح است.
The science fiction story is not based on the human illusion
.it's based on the unclear factuality
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر