جستجوی این وبلاگ

۲۶ شهریور ۱۴۰۴

کمیته مجازات (آخرین پست من درخصوص توطئه بیگانگان؛ برای همیشه)

من همیشه اینجا از نفوذ و دخالت و عملگری های قدرتهای کلونیالیست (Colonialist = سلطه گر) در تاریخ معاصر کشور زادگاهم ایران نوشته ام، بگذارید یکبار هم شده و برای اولین و آخرین بار از به اصطلاح "ناسیونالیستها" و وطن پرستان و ایران دوستان مبارز هم در این تاپیک یادی بکنیم...

در اواخر سلطنت احمدشاه قاجار یعنی در شهریور ماه سال 1295 شمسی، یکی از دانش آموختگان مدرسه دارالفنون که با پدرش در سن یازده سالگی در سال 1268 از ایروان به تهران مهاجرت کرده بوده با نام "ابراهیم منشی زاده" که دارای تفکرات سوسیالیستی بوده ولی میگویند بسیار عاشق ایران بوده؟!، ظاهرا با کمک گرفتن از یکی از اُمرای فوج قزاق به نام "اسدالله خان ابوالفتح زاده" که میگویند ایشان هم دارای تمایلات سوسیالیستی بوده (هر دو چپ گرا)؛ می نشینند و فکرهایشان را روی هم میگذارند و یک نیمچه سازمان تروریستی ناسیونالیستی ("میهن پرستانه") تشکیل میدهند به نام "کمیته مجازات"!! (ولی آقا ما تا این سن پنجاه و یک سالگی هنوز نفهمیده ایم که این باصطلاح "سوسیالیستها" آیا بالاخره طرفدار دولت مرکزی مقتدر و ملی گرا هستند و اصطلاحا وطن پرستند یا خیر، طرفدار مساوات و بی دولتی هستند و حکومتهای مشورتی و جهان وطنی و اینجور رویاها! چرا که هر کدامشان یک مدل اند؛ یکی سوسیالیست است و جهان وطن (بی وطن) و آن دیگری سوسیالیست است و عاشق وطن!! خلاصه اینکه این دیدگاه عجیب "سوسیالیزم" برای خود "جمع نفیضین" عظمایی است. همه طیف دیدگاه را دربرمیگیرد و بدین ترتیب دقیقا مثل اسلامیستها و ملاها، هیچ گند و فضاحتی را نیز گردن نمیگیرد! اگر به ایشان بگویی که چرا حکومت شورایی روسیه نگرفت و ازهم پاشید، میگویند آن سوسیالیزم واقعی نبود! و اگر بگویی چرا حکومتهای راستگرا و ملی گرا همواره موفق ترند، میگویند ما هم ملی گراییم، پس ما هم موفقیم!!)

باری! این کمیته مجازات در اساسنامه اش قرارش بر این بوده است که با برانگیختن احساسات ملی گرایانه و میهن پرستانه، دست بلند اجانب روس و انگلیس را از سر دولت ایران کوتاه کند و دولتین تصمیم ساز روس و انگلیس را برای دخالتهایشان "مثلا" مجازات کند.

(( و همینجا در پرانتز بگویم که از تشکیل همین قبیل کمیته ها و گروه ها در تاریخ معاصر، خود به نیکی هویداست که نویسنده این وبلاگ چندان بیراه نمی گفته است و واقعا بصورت خیلی مشخص و ثبوتی، مملکت ایران در دست دیگران بوده و در اصل توسط آنان اداره میشده است و ایرانی جماعت فقط در ظاهر حکومت میکرده و به بیانی در بسیاری موارد خصوصا تصمیمات کلان، رقاص پای نقاره خارجی جماعت بوده است!))

... بگذریم...

ولی نکته بارز در خصوص این کمیته مجازات این است که این دوستان که فرضا میخواستند در دل روس و انگلیس وحشت افکنند و از ترس کشته شدن، جاسوسان خارجی را به سرزمینهایشان فراری دهند؛ خیرسرشان فقط زورشان به چند نفر هموطن بخت برگشته خودشان رسید و این کمیته که مثلا قرار بوده با مجازات عناصر خارجی باعث اعتلای ایران شود، تا توانست زد و خود ایرانیان را کشت و مجازات کرد؛ با این حجت که آنان خائن به وطن بودند!

و ظاهرا کسی دم دست نبوده به ایشان بگوید خُب ای آدمهای ناحسابی! شما اگر تروریست وافعی هستید، لااقل بروید و آن اصل کاری ها (مستشاران و سفرا) را ترور کنید، نه آنکس را که به اصطلاح برای آن اربابان خارجی (تازه به زعم شما و نه اثبات شده) بعنوان عمله، کار می کرده است. 

نبودم که به آنان بگویم ای اساتید ملیگرا! اصلا گیریم که آنها ولقعا عمله روس و انگلیس بودند؛ خُب که چه؟! این عمله را معدوم کنید، میروند سراغ یک عمله دیگر. گرچه میدانید که من با تمام مصادیق ترور و کشتار هر کسی با هر ملیت و عملی کاملا و بسیار جدی مخالفم ولی عزیز، بگو بدانیم که تو آخر با این ایرانی کشی چطور میخواستی به ایران خدمت کنی؟!

.... ای داد و بیداد....

باز هم بگذریم!

آری، سرانجام این یاران ایران دوست قاتل ما پس از ترور "میرزا اسماعیل خان قصری" (رئیس انبار غله تهران) و "عبدالحمید متین السلطنه" (مدیر روزنامه عصر جدید) [واقعا چرا؟! مدیر روزنامه آخه؟ آنهم بخاطر مخالفت با ترور] و چند هموطن دیگر که ظاهرا خودشان هم مطمئن نبودند که آنان جزو ایادی بیگانه هستند و "مثلا خائن" هستند یا خیر😢😕 بالاخره توسط یکی از همکاران خودشان لو رفتند و پس از کمتر از یکسال "ایرانی کشی برای ایران"! در تیرماه 1296 تشکیلات ناسیونالیستی=سوسیالیستی شان ("کمیته مجازات") توسط دولت وقت ایران (قاجاریه) برچیده شد و سرانش دستگیر و مجازات شدند!

[پسر! ما واقغا از وطن پرستانمان هم شانس نیاورده ایم. آنها هم تفنگ هایشان روی شقیقه خودمان بوده انگار.]

و درنهایت هدف از این نوشتار کوتاه این بود که بگویم واقعا و نه "متوهمانه" مملکت ما توسط دیگران اداره میشده است (امثال این کمیته مجازات و بعدها "انجمن انتقام" و "حزب پان ایرانیست" و ... خود موید این امر است) و البته هنوز هم اداره میشود و تا مادامیکه به عقل نیاییم و درنیابیم و خود را متوهم و دایی جان ناپلئون بخوانیم؛ اداره خواهد شد.

خلاصه (همانطور که قبلا هم فکرمیکنم گفته باشم) با تحقیقاتی که من در این خصوص یه شکل کاملا بیطرفانه و غیر مغرضانه بعمل آورده ام؛ با ضریب خطای نه چندان قابل توجه میتوانم به جرئت ادعا کنم که در یکصد و هجده سال اخیر، یعنی از سال 1286 یعنی سال کشف چاه شماره یک نفت مسجد سلیمان تا به امروز، فقط بین سالهای 1342 تا 1357 یعنی «تنها پانزده سال، ما ملت ایران یک استقلال نیم بند داشته ایم و میتوانیم ادعا کنیم که سیاست و اقتصاد مُلک ایران، دست ایرانی جماعت بوده است»، ولی الباقی زمانها کمابیش سیاستهای کلان مملکت توسط کلونیالیستها از روسیه تزاری (آن اوایل) بگیر تا رایش آلمانی و ملکه لندنی و رئیس جمهور فرانسوی و دموکراتهای آمریکایی؛ دست به دست شده است و این واقعیت بسیار تلخی است که هرگز نباید از آن براحتی بگذریم...


شعر:

شنیدی سوسیالیستی ایروانی

با سرتیپی ز قفقاز؛ نخجوانی

ایران دوست تر شدند از هر تهرانی؟!

و با جمعی ز مزدوران جانی

بنا کردند کمیته آنچنانی، 

ز بهر کشتن بیگانگانی

که غارت داشتند ایران، عیانی!

ز روس و انگلیس و هر شارلاتانی...

ولی یاللعجب کان قاتلانی

که بودند در پی اغیار زانی؛

ترور کردند فقط ایرانیانی

که با ایشان نداشتند یک زبانی!

و این هم طنز تلخ از آن زمانی

که میشد خشک کرد آسان و آنی

اساس و ریشه غارتگرانی

که هردم  بُرده اند از هر ایرانی

هم آزادی اش، هم چونان که دانی 

تمام گاز و نفت اش رایگانی...


هیچ نظری موجود نیست: