جستجوی این وبلاگ

۱۵ مرداد ۱۳۸۶

آزمون خودشناسی

یک جای خلوت
چشمامو می بندم
می خوام اطرافمو ببینم
تصور کنم که دارم فکر میکنم
آره من باید بتونم اینکارو بکنم
من!؟
لابد دلم می خواد بفهمم زندگی کجاست؟
و من کجام؟
خیال کنم آدمم
می خوام واسه تنفس تقلا کنم
احساسم رو احساس کنم
طبیعت رو بو بکشم
عمیق عمیق
خاطراتمو مصادره کنم
فقط فکر کنم...همین!
قبلش ببینم می تونم تصور کنم فکر بی خاطره اصلاً چیه؟
یا فکر یعنی تحلیل رخداد های ماضی؟
بگذاربرای خودم یک تعریف نو بسازم از آدم بودن...
انسان چیه؟
چند کیلو گوشت متحرک یا عصاره حیات؟
لذت چنده؟
مفته یا به نرخ کل تلاش همون آدمس؟
اصلاً چی هس!؟
واسه چی الان اینجام؟
ببینم، اینجا اصلاً کجاست؟
اما فرقش چیه؟
هر جای دیگه هم بود دلیلی واسه بودنم نداشتم؛ مثل همین جا
یه صداهایی نمیاد؟
تالاپ....تالاپ....تالاپ
این صدا میخواد چی رو بهم ثابت کنه؟
هان!؟
وایسا ببینم!
مگر هر چیزی باید چیز دیگری رو اثبات کنه؟
منبعش چیه؟
حیات؟
اگه یهو ساکت شه چی؟
اما نه! سکوت نمی کنه
اصلاً واسه چی راه افتاده که توقف کنه!؟
مقصدش کجاس؟
میخواد منو کجا ببره این صدا؟
قبل از اینکه چشمامو ببندم کجا بودم...؟
اما نه! قرار شد به قبلش فکر نکنم
پس به بعدش فکر می کنم
اما
مگه بعدی هم هست؟
حتماً
اما کی میتونه اینو ثابت کنه؟
نکنه همونی که دلیل اون ضرباهنگو ثابت کرد
همون هیچکس معروف!؟
اصلاً من به قبل و بعدش چکار دارم
همین الان که هست
الان
خب
بذار لذت ببرم
نفس عمیق بکشم
اینکارو که دیگه میشه کرد!؟
عمراً اگه بذارم بگی نه
ببین
به به! آره همینه، خودشه
همین باید باشه زندگی
چه احساس شیرینیه این
فارق از قبل و بعد
من یعنی این
آره...من، همینه تعریفش
چه کشف جالبی بود!
بهتره دیگه چشمامو باز کنم
//////////
خب ببینم چی عوض شد؟
آها...
دنیا باز نشون داد خودشو
اما من که همون منم
پس چرا همون کارو ادامش ندم؟
وای...خاطره ها بازهجوم آوردن
اما
اما بذارببینم
شاید بشه اونارم در لذتم سهیم کنم
یعنی میشه؟
اما چه جوری؟
بهتره بنویسم
آره می نویسم
روش خوبیه:
یک جای خلوت
چشمامو میبندم
..................

۱ نظر:

ناشناس گفت...

mesle hamishe!
chi begam alie!
u r the best!
dar zemn axe jadidetunam vaghean bahale
movafagh bashid
bab