بدبختی ما ملت تمامی ندارد. تمامی ندارد که هیچ تازه بدبختی های جدیدالتاسیس هم از راه میرسند. این جریان پلاندمیک کرونا هم طبق معمول هر چیز دیگری «تاکید میکنم هرچیز دیگری اعم از فناوری و فرهنگ و...» که به ایران ما می آید موجد بدبختی شد. آن هم چه بدبختی بزرگی!
لامصب! اعتقاد به قدرت آن دقیقا از جنس اعتقاد دینی شده. یعنی عمرا اگر بتوانی به کسی بفهمانی که بابا سرکارید. مگر میتوانید به یک متدین بفهمانید که اعمال دینی اش بیهوده است؛ اگر توانستید، آنگاه میتوانید به یک ایرانی ترسو بفهمانید که باباجان ویروس آدمخوار جدید ترسناکی بوجود نیامده که انقدر میترسید و میرمید.
چین که خود بانی این بازی بود مدتهاست این بساط مسخره را در ووهان جمع کرده و رفته. غضنفر ول نمی کند.
یارو مثل هرسال که سرما میخورد، سرما میخورد. ولی نـــــــــــــــــه!! امسال دیگر اسمش سرماخوردگی نیست. نامش کروناست و باید رفت بیمارستان تمرگید و با داروهای خطرناک تزریقی رو به قبله شد.
تا پارسال اگر با شلغم و لیمو شیرین و قرص کلد استاپ و استراحت بعد از چند روز (دوره بیماری) خوب میشد ولی امسال دیگر قرار نیست خوب شود. چرا؟ چون ما نمیخواهیم که خوب شود: نوسیبو (Nocebo).
قرار است رو به موت شویم. دوباره چرا؟ چون همه میگویند. بله به همین سادگی. چون همه میگویند، پس درست میگویند! مخصوصا اروپاییها و آمریکاییهای همه چیز دان و از ما بهتر اگر میگویند دیگر ردخور ندارد و ما باید یک دور برویم جهندم! (بخوانید بیمارستان) و برگردیم یا همانجا بمانیم!
حالا جرات داری به این بیمار بگو لازم نیست بروی بیمارستان تا تبدیل به موش آزمایشگاهی بشوی. بخواب در خانه مثل همیشه خوب میشوی. گفتن همان و فحش خوردن همان. حالا اگر خیلی لطف کنند در دلشان فحش کِش ات میکنند.
مثالی میزنم:
فرض کنید یک مسلمانی که چند سال نماز خوانده، یک آن به این نتیجه کلی برسد که دیگر نماز نخواند، لاجرم از آن پس هر بلایی سرش بیاید سریع به ترک نمازش نسبت می دهد و شما اگر با دلایل متقن جلو بیایی و اصطلاحن آسمان و زمین را هم شاهد بیاوری امکان ندارد بتوانی به او بقبولانی که این دو ربطی به هم ندارند و این فقط تصادف زمانی است. میدانید چرا؟ چون این فرد درست است که ظاهرا منطق و دانش را پذیرفته ولی در واقع از ترک نماز احساس گناه می کرده. چرا احساس گناه میکرده؟ چون یک میلیارد مسلمان دیگر هم همین کار را میکردند. چون هر مسلمان معتقدی میداند که ترک نماز کفر است و باعث گرفتاری و مصیبت در زندگی میشود. چون همه میگویند، پس راست میگویند.
یک بیمار ساده سرماخورده هم که با یک قرنطینه ساده مثل همیشه در خانه خوب میشد اگر با پای خودش به بیمارستان برود و در بیمارستان به حالت مرگ بیفتد وسپس با انواع و اقسام داروهای گران قیمت و پرعوارض خوب شود امکان ندارد قبول کند عامل وخیم شدن حالش همان بیمارستان و داروهای غیر ضروری بوده و نه بیماری اولیه اش و یا اگر در همان بیمارستان فوت شود اطرافیانش محال ممکن است که قبول کنند اگر بیمارستان نرفته بود الان سر و مر و گنده داشت زندگی اش را میکرد. چرا؟ چون همه میگویند، پس راست میگویند. و تو نمیدانی. حالا اگر هزار و یک دلیل هم بیاوری تو یک نفری.
حماقت جمعی همواره برای عوام ارزش بسیار بالاتری دارد تا خرد و منطق عقلی فردی.
خلاصه که این بدبختی جدید یعنی عقیده به یک بیماری مرموز و قاتل هم به بدبختی های معمولمان اضافه شده. تبریک میگویم به خودمان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر