جستجوی این وبلاگ

۲۶ تیر ۱۴۰۱

امارت اسلامی افغانستان

میخواهم این پست را با یک پرسش آغاز کنم: آیا امارت اسلامی افغانستان برای نیاز اروپا به نیروی کار پس از کرونا شکل گرفت؟

شما چه فکر می کنید؟

یادتان هست پارسال ناگهان طالبان مثل مور و ملخ ریختند و حکومت کابل را یک شبه تسخیر کردند، آیا شما هم مانند من از این خبر شوک زده شدید؟

بنظر شما چه شد که ارتش افغانستان که بیش از بیست سال آموزش حرفه ای جنگی زیر نظر "ناتو" دیده بودند به ناگاه در ابرها غیب شدند و ملاهای مدرن نسبت به دوران پارینه سنگی، آمدند و بی هیچ مقاومتی افغانستان را فبضه کردند؟ آنهم در زمانی که گفتگوهای صلح بین حکومت و طالبان در قطر جریان داشت!

آیا تنها آن چند نفر سرباز آمریکایی که در کابل بودند اینهمه سال جلوی ملایان را گرفته بودند که پس از خروجشان ناگهان زمین و زمان سر دولت آن کشور خراب شد؟! یعنی جدأ میخواهید باور کنیم که کل نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی افغانستان مو بودند؟

البته جریان سازان رسانه ای دوست دارند که ما جملات بالا را باور کنیم؛ ولی مگر مغز جنتی خورده باشیم که چنین چیزی را به عنوان علت تسخیر آن کشور بزرگ و غنی قبول کنیم!

این مدل اتفاقها البته جدید نیست یعنی "دسیسه چینی خارج از مرز" برای تحولات شگرف درون کشوری اعم از جدایی سازی های دینی، قومی یا انقلابات و "رژیم چنج" بصورت بسیار گسترده ریشه در تحولات ژئو پلیتیکی پس از جنگ دوم جهانی دارد که قوای پیروز متفقین به این نتیجه رسیدند که میتوانند دنیا را به نفع مطامع خود قسمت کنند. اهم آن در هند به سال 1947 جداسازی پاکستانهای غربی و شرقی بوقوع پیوست و در همان سال به نحوی دیگر این برنامه در فلسطین اجرا شد و سپس اروپای شرقی تحت عنوان بلوک شرق. 

این روش با "انقلاب اسلامی" در ایران به سال 1979 به اوج خود رسید تا جایی که کار به توصیه خلع ید ارتش رسید و با موفقیت آن، کارکرد این پروژه تثبیت شد. جایی که در کمال شگفتی یک ارتش قدرتمند به نام ارتش شاهنشاهی که حتی بیرون مرزهای ایران هم عملیات موفقیت آمیز داشت، توسط توصیه های یک فرستاده به نام ژنرال هایزر بناگاه اعلام بیطرفی میان دولت مستقر قانونی و انقلابیون قانون شکن نمود و سپس با ذوب در ولایت امام پست شده از اروپا، تمام عظمتش بناگاه دود شد و به هوا رفت! 

بعد از این موفقیت سترگ یعنی براه انداختن انقلابی اسلامی، چندین و چند بار دیگر این پروژه تکرار شد که آخرین آن قبل از تسخیر مجدد افغانستان توسط طالبان به سال 2013 باز میگردد که این برنامه توسط یکی از دانش آموختگان در سایه ارتش آمریکا* یعنی "ابوبکر البغدادی" در عراق پیاده سازی شد و او بصورت بهت آوری یک شبه جنبشی عظیم و قدرتمند به نام داعش را شکل داد به قسمی که داعیه خلافت جهانی اسلام داشته باشد و حتی از اروپا و آمریکا هم یارگیری نماید!! 

ولی خب خوشبختانه چون ابوبکر خان قصه خیمه شب بازی ایالات متحده، فقط به خلافت تنها در عراق قانع نبود و سوریه و لابد پس از آن جاهای دیگر را هم میخواست؛ پس از مدتی تمرد و نافرمانی از ولی نعمتش حذف شد! (خلاصه اینبار را عراق شانس آورد و قسر در رفت و نشد که عراق نیز به سرنوشت ایران و افغانستان و سوریه و پاکستان و بنگلادش دچار شود).

صحبت امروز من اما راجع است به اساس این بحث که بگمانم بسیار جدی و لایق پژوهش بسیار است.

بحث بر سر اینکه آیا این دسیسه چینی ها فقط برای منافع اقتصادی و سیاسی منطقه ای بوده یا عامل مهم دیگری هم به نام "منابع انسانی جوان و ارزان" هم دخیل بوده است. به نظر شما اروپا و آمریکا نیروی کار ارزان (شما بخوانید برده داری نوین) را باید از کجا تهیه میکرد جز همین خاورمیانه فلک زده و آفت زده از مغزهای آکبند غالب عوام ساکن؟

به نظر من در این شیوه، یعنی برده داری نوین، برده خودش با رضایت کامل به سمت ارباب برای بندگی پرواز می کند. وی بابت جهنم بوجود آمده از حکومتی دینی و تمامیت خواه به امید یک لقمه آزادی اولیه انسانی حاضر میشود حتی با قایقی شکسته خود را به آب دریا بسپارد و از موطنش جدا شود. و البته در صورت رسیدن به آن سوی مرزها نیز حداقل برای چند سال اول،  هیچ چیزی جز کارهای سیاه، پست و تمام وقت، انتظارش را نمی کشد.

به نظر شما، آیا این روش بسیار بهتر و ترتمیزتر از زنده گیری برده گان سیاه پوست در آفریقای سده های ماقبل نیست که برده بدبخت را با زجر و مکافات و هزینه و خطر بسیار زیاد شکار میکردند و به کشور هدف انتقال میدادند؟

امروزه اما این کار بسیار راحت شده است و حتی بدون نقض هیچ گونه کنوانسیون حقوق بشری در ظاهر صورت می پذیرد. فقط کافیست با دسیسه آتش به جان ملت بیاندازید. اینجاست که برده مورد نظرتان با میل و اراده قلبی خویش راه بردگی را در پیش میگیرد. 

نهادهای حقوق بشری هم در این مواقع کر و کورند و به عنصر "اجبار" برای مهاجرت برده گان کاری ندارند. این که اسمش را مهاجرت اختیاری یا پروسه پناهندگی یا پناهجویی می گذارند در حقیقت تبعیدی است که خود مولد آن بوده اند. "تبعیدی از روی جبر خواسته" و نه "خودخواسته" برای جستجوی آزادی های اولیه انسانی که در محیط زیست آن بشر از او بزور سلب شده است...

آهای ای نهاد های حقوق بشری، اگر هنوز متوجه عمق فاجعه نشده اید؛ اجازه دهید تا رسپی این دستپخت را بیشتر برایتان شرح دهم:

شمای کشور صنعتی تنها کافی است یک سری ادم عقب مانده را بعنوان پیشوای دینی در لندن و هامبورگ و نیویورک و پاریس ... و چند کرور آدم بیسواد دیگر را هم در بامیان و ننگرهار و قم و مشهد و کابل ... بعنوان ارتش آن پیشوایان دینی پرورش بدهی و سپس با دیپلماسی جلب اطمینان در موقع مناسب ارتش رسمی کشورهای آن سربازان و پیشوایان تعلیم دیده تان را خلع سلاح کنی. همین! کار تمام است. مثالش هم  که جلوی چشمانتان هست. ایران و افغانستان، این دو سرزمین زرخیز دقیقا به همین شیوه به فنا رفتند.

این سرمایه گذاری به قدری پرفایده است که به ازای هر یک دلار شما، بیش از یک بیلیون دلار عایدتان میشود. نیروی کار ارزان و جوان با عشق و رغبت کامل به سویتان سرازیر میشوند و در پی آن مواد اولیه صنعتی و منابع معدنی و کشاورزی غارت شده و ارزان از بابت مدیریت ابلهانه مسئولان دینمدار به سویتان پر میکشند، جوانان نخبه (مغزهای فراری) را هم که با انواع و اقسام امتحانات آیلتس و تافل با مدارک علمی معتبر انتخاب می کنید و می برید تا برایتان تولید علم و تولید محتوا کنند. شیرین تر از عسل.

چون اینکار شما برای منطقه تنش زا بوده است بنابراین از آن طرف هم شروع می کنید بیلیون بیلیون سلاح میفروشید و پایگاه های نظامی میزنید تا نکند مردمان منطقه خاورمیانه همدیگر را بخورند!

خلاص!

حالا براحتی خودتان میتوانید بروید و در سواحل اقیانوس آرام و هند و مدیترانه لنگتان روی لنگتان بیاندازید و عشق دنیا را بکنید. کروزهایتان دریاها را در صلح و آرامش درنوردد و هواپیماهایتان ییلاق و قشلاق متناسب با هوای کره خاکی و همچنین بسیار ارزان بابت واحد پولی با ارزشتان برایتان فراهم نماید.

دیگر از این بهتر چه می خواهید؟

هیچ!

بنگالی و پاکستانی و ایرانی و افغانی آماده اند برای عملگی و سرویس دهی. شما فقط لذت ببرید.

فقط از من بشنوید:

گهی پشت به زین است و گهی زین به پشت.

یا این مثل بالا را بخاطر داشته باشید برای آینده و یا تا دیر نشده آدم شوید. همیشه دور گردون اینگونه نخواهد ماند.

زندگی در آرامش حق همه ابناء بشر است.

---------------------------------------------------------------

*- اگر میگویم بغدادی دانش آموخته در سایه ارتش آمریکا ست بخاطر اینست که وی در سال 2004 توسط ارتش آمریکا در عراق دستگیر میشود و از سال 2004 تا 2009 اسیر آمریکایی ها بوده است که البته در اسناد وزارت دفاع آمریکا چهار سال آن یعنی از سال 2005 تا 2009 با وجود ادعای سرهنگ کینگ، فرمانده اردوگاه بوکا؛ ثبت نشده است! که به گمان من تحقیق در مورد زندگی او در این چهار سال براحتی می تواند ما را به اطلاعات بسیار ارزشمندی برساند:

A number of newspapers and news channels have instead stated that al-Baghdadi was interned from 2005 to 2009. These reports originate from an interview with the former commander of Camp Bucca, Colonel Kenneth King, and are not substantiated by Department of Defense records. Al-Baghdadi was imprisoned at Camp Bucca along with other future leaders of ISIL

این لینک و این یکی هم برای علاقمندان توصیه میشود.



هیچ نظری موجود نیست: