جستجوی این وبلاگ

۲۶ فروردین ۱۴۰۲

فاوست جدید: مصالحه عربستان با شیطان مقیم

 این پُست را میخواهم به مناسبت مصالحه و آشتی سردسته اعراب خاورمیانه، عربستان سعودی با شیطان مقیم منطقه یعنی همین جمهوری اسلامی خودمان به یادگار ثبت کنم. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید...

در بحبوجه کارزارهای ظاهری جهانی تروریستی خواندن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تشدید تهدیدها و هم تحدیدها و تحریم های جوامع توسعه یافته علیه جمهوری اسلامی و تبری جستن و تقبیح این حکومت در سطح جهانی، ناگاه خبری منتشر شد بغایت اعجاب انگیز:

«قدیمی ترین دشمن جمهوری اسلامی در منطقه ناگاه دست دوستی و مودت به سمت وی دراز نمود و خامنه ای نیز از خداخواسته آن دست را فشرد و مقدمات بازگشایی سفارتها فراهم آمد».

و اصلا انگار نه انگار که این جمهوری اسلامی بوده که سفارت خانه شان در تهران را به آتش کشیده که آن اوج و قله عداوت ورزی و کینه جویی با یک کشور دیگر از دید قواعد بین المللی است (اینجا). یا با تقویت تسلیحاتی حوثی ها هم خود یمن را به آتش و خون کشیده است و هم چندین و چند بار با حملات راکتی پالایشگاه و فرودگاه عربستان را به آتش کشیده بوده و پس از این اعمال حتی یک بار هم یک معذرت خواهی خشک و خالی نکرده که هیچ تازه تا توانسته در هر موقعیتی به فحاشی و اتهام زنی نیز مبادرت نموده است! 

اما ببینیم واقعا چرا عربستان و پیش و پس او کل همسایگان ایران در عمل و در واقعیت (و نه در ظاهر و حرف) با اینهمه مداخله و کارشکنی و دشمنی جمهوری اسلامی با خودشان مشکلی جدی ندارند و به اصطلاح از این حکومت قرون وسطایی بدشان نمی آید.

همانگونه که در پستهای قبل این موضوع مهم منفعت غرب را تا حد زیادی باز کردم در اینجا و اینجا و نشان دادم که دشمنی های جوامع توسعه یافته (G7) با حکومت ملایان تنها لفظی و سطحی بوده است و آن عداوتها در حقیقت نه عمقی داشته و نه واقعیتی عینی و در حقیقت یار و هم پیمان بوده اند تا رقیب و عدو؛ امروز می خواهم بررسی کنیم و با ادله منطقی ببینیم که آیا همین تز در در مورد کشورهای همسایه ایران نیز کاربرد دارد یا خیر. یعنی ببینیم آیا واقعا و حقیقتا "یک ایران عقب مانده و قحطی زده (ایران امروز) بیشتر مناسب همسایگی با دولتهای خاورمیانه است یا یک ایران مقتدر و پیشرو؟"

جواب این پرسش مطمئنا میتواند راهنمای خوبی باشد برای درک و هضم توافق عربستان با شیطان و سپس عمق فجعه ای که گریبان ما را سخت چسبیده است را نیز بیشتر نمایان سازد.

ابتدا ببینیم خواستهای اصلی دولت یک کشور نرمال  در سطح بین الملل چه میتواند باشد:

1- بیشترین حد منفعت تجاری و اقتصادی در تعامل با دیگران

2- کمترین حد دشمنی و کینه توزی با دیگر کشورها برای خنثی سازی تنش ها و دسیسه ها

3- حُسن همجواری و آرامش و امنیت مرزها

و

4- بیشترین حد تاثیرگذاری در منطقه و جهان برای پیشبرد اهداف بلندمدت سیاسی، اقتصادی و امنیتی

حال بیاییم و همین چهار مورد را در منطقه خاورمیانه میان دولتهای عربستان و ایران بررسی کنیم. 

چیزی که مشخص است اینست که از زمانیکه محمد بن سلمان ولیعهد عربستان وارد بازی قدرت شده است؛ همواره سعی کرده تا دید دنیا را نسبت به عربستان سعودی بهبود بخشد و غیر از یکی دو مورد، واقعا در این رابطه موفق نیز عمل کرده است و عربستان امروز واقعا از لحاظ وزنه سیاسی در منطقه حتی با ده سال پیش هم قابل مقایسه نیست و این روند رو به رشد کماکان ادامه دارد. درست عکس ایران که در این ده سال گذشته همواره با انحصارطلبی قدرت توسط رهبر و اطرافیانش روز به روز در دنیا منزوی تر و ضعیف تر شده است.

ضعیف تر شدن ایران، یعنی ضعیف تر شدن مهمترین و مرکزی ترین کشور خاورمیانه. یعنی فقیر شدن کشوری با بیشترین ذخایر گاز و نفت عالم. یعنی مهجور شدن کشوری با بیشترین جمعیت و بیشترین مناطق گردشگری چهار فصل و ناب. یعنی بی اهمیت شدن جنگلها، دشتها، کوهها، دریاچه ها، کویرها، جلگه ها و سایتهای باستانی ایران. 

خب این تضعیف به نفع چه کسی میتواند باشد جز اطرافیان؟!

وقتی کشوری با پتانسیلی مثل ایران در دنیا منزوی باشد، اولا نفت و گاز و منابع طبیعی دیگرش را که به ثَمَن بَخس به تاراج می برند. ثانیا به آن دسته از ملتش که دارایی کافی دارند، یا بعنوان سرمایه گذار حوزه ملک و مستقلاتِ معمولا روی هوا (آپارتمان) بهره می برند و یا بعنوان گردشگر و زائر؛ و از آن دسته از ملت که دارایی مکفی ندارند یا بواسطه نیروی دانش و کار و فن ایشان با اقل حقوق، منتفع میگردند و یا از تن فروشی و وطن فروشی شان محظوظ و مشعوف.

پس در حالت اول، یک ایران استبداد زده و منزوی برای شما بیشترین حد منفعت تجاری و اقتصادی را دارد و اگر این کشور از انزوا بیرون بیاید و دارای دولتی ملی گرا و متمدن گردد، قاعدتا برای شما تبدیل به کابوسی بزرگ می شود چرا که  نه تنها دیگر نمی توانید از منابعش به آسانی بهره برید که منابع خود را نیز باید برای سود خودتان هم شده در اختیارش بگذارید. نه تنها دیگر کمتر کسی از آن ایران متمدن برای کار و دلالی پیش شما می آید که ملت خودتان هم همراه با باقی گردشگران دنیا به سمت آن ایران آباد برای کار و گردش سرازیر میشوند. بعنوان مثال اگر ایران، این کشور باستانی و چهارفصل مترقی و آزاد باشد، جداٌ خیال می کنید چند درصد ایرانیان و باقی ملل دنیا سراغ دوبی و عربستان و ترکیه و قطر و ... بروند؟!

این از مورد اول.

و اما مورد دوم؛ یعنی کمترین حد دشمنی و کینه توزی با دیگر کشورها که نیاز به توضیح چندانی ندارد و بالطبع عربستان بعنوان یک دولت رو به نرمال شدن، ابتدا قدم در راه صلح با اسرائیل برداشت و حالا سراغ دومین دشمن خودش آمده است تا با مصالحه، هم از جانب توطئه های جمهوری اسلامی نیز خیالش راحت شود و همزمان حملات گاه و بیگاه "یمن حوثی" را نیز خنثی نماید و با خیال راحت و آرام، به آرامکو برسد!

پس تا اینجای کار دیدیم که عربستان مانند دیگر همسایگان ایران، یکی از ضعف مفرط ایران سود بسیار می برد و هرچه ایران منزوی تر، خوارتر و ذلیل تر شود، بالطبع نرخ رشد این سود نیز برای ایشان بالاتر و بالاتر می رود و ضعیف تر شدن ایران حتما و تنها حتما با یک حکومت مستبد دینی تضمین میشود و نه یک حکومت مترقی و ایران دوست. بنابراین به این نتیجه رسید که ابتدا باید فتیله جدال با جمهوری اسلامی را تا حد امکان پایین بکشد و حتی در آینده خاموش کند و سپس با کاهش تنشهای منطقه ای، عملا نفوذ ایران را نیز بعنوان یک کشور بزرگ متخاصم عملا خنثی گرداند.

این دو کار باعث میشود که به مورد چهارم یعنی بیشترین حد تاثیرگذاری در منطقه و جهان برای پیشبرد اهداف بلندمدت سیاسی، اقتصادی و امنیتی هم اتوماتیک دست یازد. هرچه ایران از معادلات منطقه عقب تر رود، این رقبای اصلی او یعنی عربستان و ترکیه هستند که اسب مراد خویش را خواهند تازاند. پس چرا مصالحه نکنند؟!

تنها مورد سوم یعنی حُسن همجواری و آرامش و امنیت مرزها ست که ممکن است در این مصالحه کمرنگ باشد. چرا که شما با یک حکومت نرمال که ترک تخاصم نکرده اید؛ شما با یک شیطان مقیم که به هیچ عنوان یک دست نیست و کارهایش غیرقابل پیش بینی است طرح دوستی ریخته اید و این دوستی می تواند در بلند مدت آرامش و امنیت را از کشورتان سلب کند. به چه شکل؟ به این شکل که با این دست مصالحه ها، فضای داخلی ایران به مرور زمان رادیکال تر و رادیکال تر میشود. یعنی به مرور شکاف بین مردم و حکومت چنان عمیق و وسیع میشود که دیگر هرگز نمی توان این شکاف را پر کرد.

آنگاه است که آن حکومت وحشی مطلق، (ببر زخمی) امکان دارد به هرکاری دست بزند. اینها وقتی حاضرند برای بقای خود ایران را بسوزانند، مطمئن باشید که سوزاندن باقی سرزمینهای دیگر هم برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد و یک دفعه فردا روزی دیدید در شیپور حملات به دیگران دمیدند. اولین و دم دستی جاها نیز منابع درآمدزای کشورهای منطقه یعنی دوبی و آرامکو می باشد.

ولی مصالحه امروز نشان می دهد که ظاهرا آن سه مورد دیگر از نگرانی تحرکات آتی، چربشش بیشتر است. ولی من همینجا هشدار میدهم که با جمهوری اسلامی این مدل مصالحات را انجام ندهید. درست که تقویت جمهوری اسلامی در کوتاه مدت صددرصد به نفع شماست ولی نهایتا سوختن یک ملت، یعنی ملت ایران، عواقبی بس مهلک برایتان در آینده به ارمغان خواهد آورد.

این تظلم خواهی از نوع پیرزنی یا پیرمردی نیست، نامش "کارما" است و من سخت به آن معتقدم چرا که در زندگی بسیار با آن روبرو شده ام.

بنابراین باز از G7 و کشورهای همسایه خواهش می کنم که به داد مردم اسیر ایران برسید. زمانه همیشه تیغش را به سمت ما نمیگیرد، اگر میخواهید از رشد آینده ایران، شما نیز بهره مطلوب ببرید، تا دیر نشده به کمک مردم آواره و آزاده ایران بشتابید و دست از معامله با شیطان بشوئید. اگر دکتر "فاوست" از معامله با شیطان خیر دید، شما هم خواهید دید...





هیچ نظری موجود نیست: